کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

کریم تر از حاتم

26 مرداد 1393 ساعت 21:37

گفت: «بلی، روزی در خانه غلامی یتیم فرود آمدم و وی ده گوسفند داشت. فی الحال یک گوسفند بکشت و بپخت و پیش من آورد. مرا قطعه‌ای از آن خوش آمد، بخوردم


حاتم را پرسیدند که :«هرگز از خود کریمتر دیدی؟»


گفت: «بلی، روزی در خانه غلامی یتیم فرود آمدم و وی ده گوسفند داشت. فی الحال یک گوسفند بکشت و بپخت و پیش من آورد. مرا قطعه‌ای از آن خوش آمد، بخوردم.»


گفتم : «والله این بسی خوش بود.»


حاتم ادامه داد: «غلام بیرون رفت و یک یک گوسفند را می‌کشت و آن موضع را می پخت و پیش من می‌آورد و من از این موضوع آگاهی نداشتم. چون بیرون آمدم که سوار شوم، دیدم که بیرون خانه خون بسیار ریخته است. پرسیدم که این چیست؟»


گفتند: «وی همه گوسفندان خود را بکشت.»


وی را ملامت کردم که: «چرا چنین کردی؟»


گفت: «سبحان الله ترا چیزی خوش آید که من مالک آن باشم و در آن بخیلی کنم؟»


پس حاتم را پرسیدند که: «تو در مقابله آن چه دادی؟»


گفت: «سیصد شتر سرخ موی و پانصد گوسفند.»


گفتند: «پس تو کریمتر از او باشی!»


گفت: «هیهات! وی هر چه داشت داده است و من آز آن چه داشتم و از بسیاری، اندکی بیش ندادم.»


کد مطلب: 22273

آدرس مطلب :
https://www.cafetarikh.com/news/22273/کریم-تر-حاتم

کافه تاریخ
  https://www.cafetarikh.com