شاه به بالاخانه قمرالسطان خانم شیرازی که یکی از زنهای محبوبش بود برآمده مشرف به حوضی کم عرض و پر طول پای بالاخانه پشت میزی قرار میگرفت و دو سینی بزرگ طلا پر از مسکوک نقره و کیسههای شاهی سپید برابرش مینهادند. حوض مزبور یک زرع عمق داشت و کف آن از کاشیهای الوان مفروش و آبش چنان شفاف بود که کوچکترین چیزی در کفش دیده میشد. خدمه اندرون از خرد و کلان اطراف حوض گرد میآمدند وشاه مشت مشت پولهای را میان آنها میپاشی
همان دم شیپورچی که در بیرون منتظر ایستاده بود، باد به شیپور میکرد و در میدان مشق توپهای تحویل به غرش درمیآمد. شاه نخست به علما و بعد به سایران تبریک میگفت، آنگاه قرآن مجید را به دست گرفته، تیمنا صفحهای تلاوت میکرد. سپس حاج نظام الاسلام که از خاندان محترم و محرر امام جمعه بود برابر شاه زانو زده اندکی از تربت مخصوص در آب ریخته، تقدیم میداشت و شاه آن را لاجرعه مینوشید و بعد به دادن کیسههای عیدی به علما میپرداخت و فرزندانشان را نیز بیبهره نمیگذاشت. چون علما بیرون میرفتند، چند دسته موزیک که اطراف حوض برابر موزه ایستاده به احترام آقایان خاموش بودند به نواختن آهنگهای دلکش میپرداختند.
![](http://cafetarikh.com/Upload/Image/139301/Orginal/1bb85227_de6a_45b5_8f83_15f194f39003.jpg)
سپس شاه به بالاخانه قمرالسطان خانم شیرازی که یکی از زنهای محبوبش بود برآمده مشرف به حوضی کم عرض و پر طول پای بالاخانه پشت میزی قرار میگرفت و دو سینی بزرگ طلا پر از مسکوک نقره و کیسههای شاهی سپید برابرش مینهادند. حوض مزبور یک زرع عمق داشت و کف آن از کاشیهای الوان مفروش و آبش چنان شفاف بود که کوچکترین چیزی در کفش دیده میشد. خدمه اندرون از خرد و کلان اطراف حوض گرد میآمدند وشاه مشت مشت پولهای را میان آنها میپاشید. کنیزکان برای ربودن مسکوک درهم ریخته، ولولهای برپا و فریادها به آسمان برمیشد. آنگاه شاه کیسههای شاهی سپید را در آب افکنده و به دست و پا زدن میآمدند و آب به اطراف ترشح کرده به مقدار زیاد در پاشویه میریخت. کنیزان سیاه چالاکی و مهارتی شگفت از خود بروز میدادند و هر یک چند کیسه میربودند. گاه کار به زد و خورد و کشمکش میکشید. فریاد کیسهربایان با قهقهه بانوان درهم آمیخته در سراسر اندرون طنینانداز میشد.