هدف نخست کودتا حمله هوایی به منزل خمینی در تهران و سپس حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد ذکر میشود و سپس شکسته شدن دیوار صوتی توسط هواپیماهای در دستان کودتاگران که برتری نظامی آنها را به رخ مردم بکشد. همچنین قرار بود ساختمان مجلس و مراکز رادیو و تلویزیون تسخیر و بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی بازداشت شوند.
کودتایی که به اشتباه با نام محمد نوژه معروف شده و شاید خیلی ها به اشتباه نوژه را عامل کودتا بدانند. نام این کودتا عملیات نقاب بوده است.برنامه در ۱۸ تیر ماه ۱۳۵۹ (۹ ژوئیه ۱۹۸۰) با دستگیری و کشتهشدن تعدادی از عوامل آن فاش شد. پایگاه هوایی شاهرخی (حر) در شهر کبودراهنگ استان همدان مرکز فرماندهی آن بود.فرماندهی کل کودتا بهدست سپهبد سعید مهدیون (فرمانده سابق نیروی هوایی ایران) و رهبری قسمت نیروی هوایی این کودتا برعهده سرتیپ آیت محققی بود.هدف نخست کودتا حمله هوایی به منزل خمینی در تهران و سپس حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد ذکر میشود و سپس شکسته شدن دیوار صوتی توسط هواپیماهای در دستان کودتاگران که برتری نظامی آنها را به رخ مردم بکشد. همچنین قرار بود ساختمان مجلس و مراکز رادیو و تلویزیون تسخیر و بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی بازداشت شوند.
به گفته "هاشم صباغیان" آگاهی کاگب، سازمان اطلاعات شوروی از برنامهریزی برای انجام کودتا در ایران و مطلع شدن مقامات اطلاعاتی ایران توسط آنان بود. طبق شنیدههای او، عوامل کاگب نهتنها مسئولان سازمان اطلاعات و امنیت کشور را در جریان جزئیات کودتا قرار دادند، بلکه حتی آنان را به یکی از مخفیگاههای کودتاگران که در آن جلساتشان را تشکیل میدادند، هدایت کردند.
محسن رضایی ماجرای لو رفتن کودتا را در یادداشتی با عنوان «کودتا و شیر مادر» شرح داده است. به گفته او، در آن زمان او مسئول اطلاعات سپاه بود.«اوایل تیرماه سال ۱۳۵۹ در خیابان ایران به دیدار رهبر انقلاب [علی خامنهای] که در آن زمان نماینده حضرت امام در ارتش بودند، رفتم. به ایشان گفتم که اطلاعات ما رد و خط یک کودتا را در ارتش پیدا کرده است... کودتا قطعی است ولی زمان شروع و نقطه آغاز را هنوز کشف نکردهایم» به نوشته رضایی، پس از مدتی آقای خامنهای به او تلفن زد و گفت خلبانی اینجاست که مشابه حرف رضایی را میزند. «سریع خودتان را برسانید منزل ما ببینید موضوع از چه قرار است. رفتم و با یک خلبان جوان روبرو شدم. همان چند جمله اول را که گفت فهمیدم حلقه گمشده ما پیدا شده است.»آن خلبان به رضایی گفته بود وقتی مادرش از قصد پسرش در شرکت در کودتا آگاه میشود به او میگوید: «شیرم را حرامت میکنم، اگر سریعاً پیش امام نروی و ماجرا را به ایشان نگویی.» خلبان هم به منزل آقای خامنهای رفت و ماجرا برای او بازگو کرد.