جوان و تاریخ- تاریخ شفاهی
فدائیان اسلام را می توان مهم ترین گروه هایی دانست که مشعل مبارزات اسلامی را روشن کرد و آن در قامت و قالب حکومت اسلامی تبلیغ و ترویج نمود. اگرچه این گروه نتوانست هرگز به نظریه ای مدون در زمینه حکومت و کشور داری دست یابد، اما نمی توان از نقش بی بدیل آنها در جریان مقابله با استبداد و استعمار گذشت.
در این میان آنچه بیش از پیش باعث مشروعیت و برجسته شدن این گروه شد، وجود یک رهبر متمایز و متشخص بود. رهبری که پتانسیل خاصی در جذب و گرایش نیروها به سمت خود داشت. رهبری که از قدرت اقناع بسیار بالایی برخوردار بود.
برجستگی و عظمت نواب صفوی، رهبر فدائیان را می توان در توصیف مقام معظم رهبری از شخصیت وی درک نمود. سخنان رهبر معظم انقلاب درباره این شهید راه مبارزه با استعمار و استبداد سرشار از شور و شعف است.
آن طور که ایشان خود روایت میکند، اولین باری که رهبر فرزانه انقلاب نواب صفوی را از نزدیک دید، به سال 1332 باز می گردد. یک ماه قبل از سقوط مصدق. خبر آمد که نواب به مشهد می اید و حضرت آیت الله خامنهای نیز این فرصت را از دست نداد:
«وقتی آمد دیدم که یک آدمی است که قد کوتاه و ریزنقش، با یک عمامه مخصوص، به همراه عدهای از فدائیان اسلام که او را همراهی می کردند، با کلاه های پوستی مخصوص شان. آنها نواب را به شکل نیم دایره احاطه کرده یودند... سخنرانی نواب مثل سخنرانی های معمولی نبود؛ او بلند می شد؛ میایستاد و با شعار شروع به حرف زدن می کرد و همین طور پرکوب و شعاری صحبت می کرد.»
آنچه نواب را در آن شرایط از دیگر منتقدین و رهبران متمایز می کرد، نوع مواجه او با پدیده های سیاسی و اجتماعی بود. نواب صریح و رک بود. یک انقلابی که حاضر به مماشات و تساهل با استبداد و استعمار نبود. حاضر نبود ظلم را بپذیرد و سکوت کند: «بنا کرده بود به شاه و دستگاه های انگلیس بدگویی کردن. حرفش... این بود که اسلام باید زنده شود؛ اسلام باید حکومت کند و این کسانی که در راس هستند... دروغ می گویند اینها مسلمان نیستند.»
قطعا بخشی از مخاطبان شاه که مورد نقد او بودند، جریان های ملی گرایی بودند که اگرچه با کمک مذهبیون به قدرت رسیده بودند، اما این مسئله را به فراموشی سپرده بودند.
نوع ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر او تاثیر بسیاری در مقام معظم رهبری نهاد: «نواب در حال راه رفتن هم شعار می داد.... یک منبر در راه شروع کرده بود. ]می گفت[ ما باید اسلام را حاکم کنیم. برادر مسلمان، برادر غیرتمند، اسلام باید حکومت کند... می رسیدند به افرادی که کراوات گردنشان بود می گفت این بند را اجانب به گردن ما انداخته اند، برادر باز کن. می رسید به کسانی که کلاه شاپو سرشان بود، می گفت این کلاه را اجانب به سر ما گذاشته اند، بردار برادر.»
میزان اثرگذاری نواب صفوی بر رهبر عظیم الشان انقلاب را در این عبارات وی می توان فهید: «همان وقت جرقه های انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نواب صفوی در من به وجود آمده و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را آن مرحوم در دل ما روشن کرد.»[1]
[1] هدایت الله بهبودی، شرح اسم: زندگی نامه آیت الله سیدعلی حسینی خامنه ای، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1391، صص 56-57