جوان و تاریخ- تاریخ شفاهی
یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران در عصر پهلوی، که به نوعی بیانگر اوج حکومت استبدادی و عنان گسیختگی قدرت در ایران بود، تاسیس حزب رستاخیز بود. حزبی که به جای آنکه برآمده از جامعه و به عبارتی بهتر جامعه مدنی باشد، به اراده پادشاه کشور تاسیس شد:
«شاهنشاه آریامهر در مقام رهبر بزرگ انقلاب در 11 اسفندماه گذشته تصمیم بسیار مهمی اتخاذ و اعلام فرمودند دائر بر اینکه همه افراد ملت دست به دست هم داده از تشتت و مبارزات حزبی دوری جویند و به نام رستاخیز ملی با یگانگی و وحدت نظر راه عظمت و تعالی را پویند. پایه و اساس رستاخیز را هم بر سه اصل نظام شاهنشاهی و قانون اساسی و انقلاب شاه و مردم اعلام فرمودند-سه اصلی که جزو سرشت و خمیره ملت است و عموم ایرانیان آگاهانه یا ناخوادآگاه بدانها ایمان دارند و زندگانی روزانه آنها بر آن سه اصل استوار است.»
«شاهنشاه دبیر کلی رستاخیز را بعهده جناب آقای نخست وزیر واگذار کرد فرمودند و به دستور جناب ایشان مرامنامه و اساسنامه تهیه و مورد شور عده ای قرار گرفت و پس از اصلاح چاپ و توزیع شد و در اجتماعات مختلف مملکت مطرح گردید و در معرض قضاوت آنها واقع و نظریه ها ابراز گردید و در معرض قضاوت آنها واقع و نظریه ها ابراز شد.»1
جالب آنکه حتی دبیر کل حزب نیز به جای آنکه توسط اعضای حزب انتخاب شود، به دستور شاهنشاه منصوب شد!!
1-عیسی صدیق، یادگار عمر، جلد چهارم، بی جا، بی نا، 2536، صص 173-174