آخوند ملامحمدکاظم خراسانی مرجع تقلید شیعه و برجستهترین رهبر سیاسی عصر مشروطیت است که قبل از حرکت به ایران به طرز مشکوکی درگذشت.
درگذشت مرموز برجستهترین رهبر سیاسی مشروطه
14 مرداد 1393 ساعت 17:56
آخوند ملامحمدکاظم خراسانی مرجع تقلید شیعه و برجستهترین رهبر سیاسی عصر مشروطیت است که قبل از حرکت به ایران به طرز مشکوکی درگذشت.
آخوند ملا محمدکاظم خراسانی مرجع تقلید شیعه و برجستهترین رهبر سیاسی عصر مشروطیت در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری است.
وی کوچکترین پسر ملاحسین واعظ هراتی بود که در 1255 ق در مشهد متولد شد.
محمدکاظم در دوازده سالگی وارد حوزه علمیه مشهد گردید و بیش از شش سال به فراگیری ادبیات عرب، منطق و اصول فقه نزد استادان آن حوزه مشغول شد.
در 1277 ق برای تکمیل تحصیلات؛ مشهد را به قصد نجف ترک کرد، ولی در سبزوار به مدت سه ماه در محضر حاج ملاهادی سبزواری فلسفه خواند.
حکیم سبزواری درباره او گفت: «وی در آینده در علم و دانش نابغه خواهد شد و از انوار نبوغ او هزاران نفر به بزرگی خواهند رسید و از فرمان او سرنوشت ملتی تغییر خواهد کرد.» سپس به تهران سفر کرد و در یکی از حجرههای مدرسه صدر سکنی گزید.
وی نزد ملاحسین خویی و میرزا ابوالحسن جلوه به تحصیل فلسفه ادامه داد. بعد از گذشت سیزده ماه و بیست روز به نجف اشرف رفت. در 1279 ق به درس فقه و اصول شیخ مرتضی انصاری وارد شد و تا زمان درگذشت استاد از درس او استفاده نمود.
علاوه بر شیخ انصاری، در دروس میرزا محمدحسن شیرازی سید علی شوشتری، شیخ راضی نجفی و سیدمهدی قزوینی نیز شرکت جست. او بیش از سیزده سال نزد میرزا حسین شیرازی فقه و اصول آموخت و از زبدهترین شاگردان او گردید.
میرزای شیرازی در 1291 ق حوزه درسی خود را از نجف به سامرا انتقال داد. آخوند نیز همانند بیشتر شاگردان میرزا، همراه ایشان به سامرا رفت. اما پس از مدتی، به توصیهی میرزا به نجف بازگشت و به تدریس پرداخت. میرزا، آخوند را به فضل میستود و طلبهها را به استفاده از درس وی تشویق میکرد.
پس از رحلت میرزا حسن شیرازی، آخوند خراسانی به عنوان جانشین وی مشخص گردید و علما و فضلا از همه نقاط جهان به سوی نجف روی آوردند و در مجلس درس وی شرکت جستند.
تعداد شرکتکنندگان در درس اصول او تا آن زمان بیسابقه بوده است. این تعداد را در آخرین دورهی درسی اصول وی، از هشتصد تا هزار نفر هم گفتهاند که بنابر اقوال گوناگون بیش از چهارصد تن از ایشان، مجتهد مسلّم بودهاند.
محتوای درس و بیان دلپذیر او در طول بیش از چهل سال تدریس، موجب شد که برخی از شاگردان او (مانند شیخ محمدحسین کاشفالغطاء) چند دوره در درس وی شرکت کنند. حوزه علمی نجف اشرف دردوره مرجعیت و اقتدار آخوند خراسانی از بالاترین درجه اعتبار سیاسی در بین شهرهای کشورهای اسلامی برخودار و تأثیرگذار بود.
در آن زمان ضرورت بنیانگذاری مدارسی که به آموزش دانشهای جدید و زبانهای اروپایی مانند فرانسوی و انگلیسی همت بگمارند، احساس میشد.
آخوند خراسانی همراه تعدادی از علما با تأیید خود، این امر را تسریع نمود و یک هیئت علمی متشکل از علما و بازرگانان و دیگران تشکیل داد. این حرکت با تأسیس دو مدرسه «علوی» و «رضوی» بالندگی گرفت و ایشان اجازهی مصرف کردن وجوه شرعی برای این مدارس را صادر نمود. همچنین برخی از پیشگامان خیّر هزینه ساختن مدرسه علمیهای را به آخوند دادند که وی با همت والا مدرسه علمیهای را که به «مدرسه بزرگ آخوند» معروف شد، در 1321 ق در محله «حُوَیش» و دو مدرسه دیگر به نامهای «مدرسه وسطی»ی آخوند در 1326 ق و «مدرسه کوچک آخوند» را در 1328 ق در محله «براق» بنیان نهاد.
در این مدرسهها علاه بر علوم متداول دینی، ادبیات فارسی نیز تدریس میشد. همچنین او به منظور گسترش آگاهیهای سیاسی و فرهنگی، به انتشار مجلات اخوت، العلم، درهالنجف، نجف کمک نمود و تا آنجا که توانست با خرافات و جمود فکری شیعیان مبارزه کرد.
در راستای این هدف مبلغانی به روستاهای دور افتاده و به میان ایلها و عشایر فرستاد تا آنها را با فرهنگ اصیل و پربار اسلام آشنا سازد.
او در 1315 ق به دعوت تنی چند از علمای ایران، همراه با گروهی دیگر از مراجع تقلید فتواهایی در تحریم کالاهای خارجی و حمایت از کالاهای داخلی و به منظور رفع نیاز کشور به بیگانگان صادر کرد و در تأیید «شرکت اسلامیه» که با حمایت از صنایع داخلی و بینیازی از بیگانگان در اصفهان تأسیس شده بود، علاوه بر خرید منسوجات آن، بر کتاب لباس التقوی، تألیف سید جمالالدین اصفهانی واعظ هم تقریظی نوشت: «بر مسلمان لازم است که لباس ذلت [تولید خارج] را از تن بیرون کنند و لباس عزت [ساخت داخل] را بپوشند.» همچنین در نامهای به مظفرالدین شاه، او را به حمایت از این شرکت تحریض کرد.
از اقدامات سیاسی دیگر او در مسائل مربوط به ایرانِ قبل از مشروطیت میتوان به ابراز مخالفتش با اخذ وام توسط مظفرالدین شاه از روسیه تزاری و تلاشهایش در روشن ساختن اذهان مردم نسبت به پیامدهای این گونه اقدامات با درخواست اخراج رئیس گمرک ایران (نوژ بلژیکی) برای خلافکاریهایش و ارسال نامه به سید عبدالله بهبهانی برای آگاه ساختن اولیای دولت از عملکردهای نامطلوب کارگزاران اشاره کرد (ربیعالاول 1323 ق).
شهرت آخوند به عنوان رهبر سیاسی، از ابزار شجاعت و نفس جسارت در مخالفت با رژیم استبدادی و مساعی بیشمارش در جنبش مشروطیت ایران آغاز شد. وی به همراه دو تن از مجتهدان بزرگ معاصر خویش حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی و حاج شیخ عبدالله مازندرانی، با ارسال نامهها و تلگرامهایی برای رهبران دینی و سیاسی ایران و نشر اعلامیههای روشنگرانه، نسبت به رویدادهای سیاسی و اجتماعی موضعگیری مینمودند.
آخوند و یاران همراهش به نظام مشروطه به عنوان وسیلهای برای تحدید ظلم مینگریستند و شرکت در جنبش مشروطیت را بر همه مسلمانان واجب میشمردند.
ایشان همچنین تقریظی بر کتاب تنبیهالامه و تنزیه المله میرزای نائینی نوشت و ضمن آن «مأخوذ بودن اصول مشروطیت را از شریعت محقه» اعلام کرد.
با وجود صدور فرمان مشروطیت و انتخابات مجلس شورای ملی، پادشاه جدید محمدعلی شاه، حاضر به قبول مجلس و مصوبات آن نبود. از اینرو برخی از علما و مشروطهخواهان، از مراجع مشروطه خواه نجف و در رأس آنها، آخوند خراسانی استمداد کردند.
آخوند خراسانی نیز در پاسخ استفتاهای مکرر آنها، تلاش آزادیخواهان ایرانی را برای تثبیت مجلس شورا و حفاظت از آن مورد تأیید قرار داد. در یکی از پاسخهای ایشان آمده است: «... اقدام کردن به ایستادگی در برابر مجلس قانونگذاری مذکور به منزله اقدام به ایستادگی در برابر احکام دین حنیف اسلام است. پس بر مسلمانان واجب است که در برابر هر نوع حرکتی علیه آن مجلس ایستادگی کنند....».
پشتیبانی آخوند از مجلس و حکومت قانون در ایران به منظور برقراری عدل و رفع ظلم از تودههای مظلوم و محروم بود و نه منافع دستهای خاص و معین.
آخوند پس از افتتاح مجلس شورا طی نامهای، گشایش مجلس را تبریک گفت.
وی به همراه آیات عظام حاج میرزا حسین خلیلی و حاج شیخ عبدالله مازندارانی پیوسته با صدور احکام و فرامینی دستورات لازم را به نمایندگان مجلس برای تهیه و تصویب قوانین مهمی که لزوم آن احساس میشد، صادر مینمودند. از جمله قانون مربوط به نظام وظیفه و تشکیل یک ارتش مجهز، قانون تأسیس مدارس نوین و تعلیم براساس علوم جدید، و قانون تأسیس بانک ملی.
وی همچنین در 28 ذیحجه 1325 ق طی نامهای، نمایندگان مجلس شورا را به اجرای قوانین اسلامی، پرداخت بدهیهای کشور و فقرزدایی سفارش نمود.
مراجع مشروطهخواه نجفاشرف به رهبری آخوند خراسانی که نگران کارشکنیها و مخالفتهای محمدعلی شاه بودند، انحلال مجلس را ضربهای به ملت ایران میدانستند و بر ضرورت حفظ شکل قانونی دولت و ایستادگی در برابر هر حرکتی برای تعطیلی مجلس شورا تأکید داشتند و از اینرو در نامهها و تلگرامهای خود با تأکید بر التزام به قوانین مجلس، ضرورت پشتیبانی از آن را اعلام میکردند.
پس از روشن شدن قصد محمدعلی شاه برای انحلال مجلس، آخوند خراسانی اندرزنامه دهگانهای برای شاه فرستاد و او را به قانونگرایی اسلامی، بیگانهگریزی و استعمارستیزی، بسط رفاه عمومی و عدالت اجتماعی و تاریخنگری دعوت کرد. اما محمدعلی شاه با حمایت روسیه در 23 جمادیالاول 1326 ق به اقدامی گستاخانه دست زد و مجلس را به توپ بست و نظام نوپای مشروطه را در کشور برچید.
آخوند خراسانی در نامهی شدیداللحنی به اقدام او در براندازی مشروطه حمله کرد و برخی اقدامات سرّی وی را فاش ساخت. از نظر مراجع مشروطهخواه نجف، اقدام محمدعلی شاه در نابودی مشروطیت تنها بازگشت به استبداد نبود، بلکه برنامهای استعماری با هدف تحکیم اراده بیگانه بر کشورهای اسلامی به شمار میرفت.
لذا آخوند فتوایی صادر و اعلام کرد که محمدعلی شاه هیچگونه حقی برای دریافت مالیات و یا امضای هیچ قراردادی با دولتهای خارجی ندارد. در ادامه این اقدامات، وی شیخ اسدالله ممقانی را به استانبول فرستاد تا با آزادیخواهان ایرانی ساکن آنجا مذاکره کرده و آنها را به مبارزه با استبداد تشویق کند.
با آغاز قیام مردم آذربایجان به رهبری ستارخان برای بازگرداندن نظام مشروطه، آخوند که نفوذ زیادی در میان مسلمانان باکو داشت، به همراه حاج شیخ عبدالله مازندرانی در 20 ذیقعده 1326 ق نامهای برای مسلمانان روسیه فرستاد و از آنان درخواست کمک به انقلابیون تبریز را کرد.
همچنین با ارسال نامهها، پیامها و فرامین روشنگرانه متعدد، قیام ضد استبدادی مردم تبریز را تأیید نمود و بر تداوم آن تا پیروزی نهایی تأکید کرد.
به دنبال وصول نامههایی از ایران مبنی بر انجام اعمال ناشایست و خلاف اسلام برخی افراد فاسد به نام مشروطه، آخوند و مازندرانی در پیامی به مردم ایران نوشتند که مشروطیت و آزادی ایران عبارت است از: عدم تجاوز دولت و ملت از قوانین منطبق بر اسلام و اجرای عدالت و حفظ منافع مسلمانان.
در فصل دوم قانون اساسی هم آمده است که قوانین مصوب مجلس نباید با احکام شرع مخالف باشد. مردم در انتخاب نمایندگان دقت کنند که افرادی را به مجلس بفرستند که به دین و مملکت خیانت نکنند.
اما اختلاف نظر میان گروهی از نمایندگان لائیک و لیبرال و دولتمردان وابسته که به دنبال استقرار نظام مشروطه غیر مذهبی به سبک اروپایی بودند با علما و مشروطهخواهان مذهبی روز به روز وسیعتر و آشکارتر میشد.
هنگامی که جریده ایران نو در شماره 121 خود طی مقالهای به حکم قصاص، جسارت و آن را «خلاف سیاست و حکمت» شمرد آخوند خراسانی به شدت واکنش نشان داد و با نگرانی و هشدار، طی تلگرافی به رئیسالوزرا اعلام داشت که : «... بعد از اعلام فصل 264 قانون وزارت داخله در منع مسکرات اسلامیه و مجازات مرتکب، چه شده که هنوز مجرا نشده منسوخ و منکرات، اشد از اول شیوع یافت، مگر خدای نخواسته اولیاء امور را در تحت ارادت چند نفر لا مذهب و مزدوران اجانب، چنین مقهور و یا از حفظ دین گذشته، از مملکت اسلامی هم چشم پوشیدهاند که در چنین مواد مهمه، تسامح و مفاسد مترقبه را وقعی نمیگذارند...».
همچنین در پاسخ به طرح موضوع حذف مجتهدان از صحنه قضاوت براساس قانون اساسی در 19 ربیعالاول 1329 طی نامهای به مجلس نوشت: «مرافعات شرعیه باید رجوع به مجتهدان نافذالحکم شود. در احکام مجتهدان حق رجوع استیناف برای کسی نیست.»
نیروهای روس که به بهانه حفظ منافع تجاری و مال و جان و اتباع خود در بحبوحه قیام ملت ایران وارد کشور شده بودند و پس از گذشت ده ماه از افتتاح مجلس دوم، به هیچ روی حاضر به ترک کشور نبودند، آخوند را به ارسال تلگرافی به مجلس واداشت و از به تأخیر افتادن خروج آنان از کشور گلایه کرد و طی فتوایی، استفاده از اجناس روسی در داخل کشور را تحریم کرد.
این فتوا عکسالعمل روسیه را برانگیخت و این کشور توسط قنسول خود در عراق، مراتب نگرانی دولت روس را از اقدامات آخوند به اطلاع وی رساند. آخوند هم در جواب با قاطعیت و در عین نزاکت و استدلال پاسخ ادعاهای پوچ آنها را داد.
پس از آن، دولت روس به بهانه استخدام شوستر آمریکایی به عنوان مستشار مالی ایران، اولتیماتوم چهل و هشت ساعتهای برای اخراج او از ایران داد و اعلام کرد که بعد از این، دولت ایران در صورت نیاز به مستشار خارجی ابتدا باید از اتباع روس و انگلیس استخدام کند و اتباع کشورهای دیگر هم در صورت تأیید وزرای مختار این دو کشور در ایران استخدام شوند. همچنین ایران باید برای حضور چندین ماهه قوای روس در ایران به این کشور خسارت بپردازد.
به دنبال این اولتیماتوم، قوای روس در اوائل ذیحجه 1329 ق وار کشور شد و تا قزوین پیشروی کرد و تهران مورد تهدید واقع شد. وزارت خارجه انگلیس هم یادداشت دولت روس را تأیید کرد. در همین حال دولت انگلیس نا امنی جنوب را بهانه کرد و تا سه ماه به دولت ایران فرصت داد تا امنیت راهها را برقرار سازد، در غیر این صورت «پلیس جنوب» را تشکیل خواهد داد.
آخوند خراسانی و مازندرانی در 8 ذیقعده 1329 ق تلگرافی به دولت انگلیس مخابره کردند و در آن بطلان داعیه آزادیخواهی و دفاع از حقوق بشر انگلیس را با اشغال جنوب ایران در همدستی با روس متجاوز، اعلام داشتند.
آنگاه آخوند فتوای مشهور جهاد خود را علیه روس خطاب به مؤتمن الملک (رئیس مجلس شورای ملی وقت) ارسال و اعلام کرد که خود همراه با مجاهدان عازم ایران خواهد شد تا در این جهاد مقدس شرکت کند. همچنین در نامهای به علمای تبریز آنان را به ضرورت آموزش سلاح امر نمود و حکمی مبنی بر تحریم قطعی خرید و فروش کالاهای روسی صادر کرد.
هنگامی که دولت روس از تصمیم آخوند مطلع شد توسط قنسول خود نمایندهای نزد ایشان فرستاد تا او را از این تصمیم بازدارد، اما آخوند در پاسخ گفت: به قنسول بگو اگر مطلبی دارد بنویسد تا کتباًَ جواب داده شود.
قنسول روس در بغداد نامهای برای وی فرستاد و ضمن بیان علت ورود نیروهای روس تأکید کرد در صورت قبول شروط خود از خاک ایران عقبنشینی خواهند کرد.
آخوند در پاسخ تندی، تأسف خود را از نقض عهد روسیه با ایران و تکیه به روش نظامی به جای روشهای دیپلماتیک ابراز کرد و روسیه را تهدید نمود که چنانکه از شروط خود دست بر ندارد و خاک ایران را ترک نکند، سرزمین ایران از خون میلیونها مجاهد رنگین خواهد شد.
آخوند، پس از اشغال شمال و جنوب کشور، با ارسال تلگرافهایی به مجلس، مجتهدان، عموم امرا و سرداران، رؤسای عشایر و طبقات مردم، اختلافات و جنگهای خانگی را سبب ضربهزدن به استقلال مملکت و اسلام دانست و مردم را به وحدت و یکپارچگی در مقابل دشمن بیرونی فراخواند و طی اعلامیه مشترکی اتفاق نظر همه مذاهب اسلامی را در صیانت از اسلام و دفع تجاوز دشمنان اسلام اعلام داشت.
سرانجام آخوند تصمیم گرفت تا برای بیرون راندن روسها از کشور و نظارت نزدیک به امور دولت و مجلس و جلوگیری از انحرافات پیش آمده به همراه حدود پانزده نفر از مجتهدان و علمای طراز اول نجف و در رأس گروه کثیری از مجاهدان به سوی ایران حرکت نماید. اما صبح روز حرکت به طور ناگهانی در نجف اشرف درگذشت. (20 ذیحجه 1329ق) مرگ او طبیعی تلقی نشد و گفته شد عوامل روس و انگلیس او را به شهادت رساندند.
کد مطلب: 27709