آیت الله شیرازی از همان روزهای اول، پس از رفتن رضاخان و پیدایش فضایی آزادتر بخصوص برای ایشان، همزمان با گسترش روابط اجتماعی برای سفرحج، از مذهبیهای معتقد و متمول که استطاعت لازم را داشتند و با ایشان آشنا و غالبا صمیمی بودهاند ثبتنام میکنند.
سفر از نیمه آذر 1320 یعنی 3 ماه و چند روز پس از رفتن رضاشاه آغاز شده و تا اوایل فروردین 1321 ادامه پیدا کرد، یعنی در کل حدود 5 ماه طول کشید که قریب به 4 ماه ایشان در عربستان حضور داشت. آوازه این سفر و موفقیتهای ایشان در جامعه بسته و خشن و متعصب عربستان سعودی در شیراز اثر فوقالعادهای در اقشار مذهبی داشته و محبوبیت ایشان را افزایش میدهد. به احتمال قوی فراهمکردن مقدمات سفر هم به وسیله مرحوم بلادی صورت گرفته است.
مرحوم بلادی با آقا خیلی رابطه داشت. در تبعید اول، ایشان مهمان آیتالله بلادی بود. در آن زمان هنوز ایشان کادر مسلح داشته و بعد از اینکه داشتن تفنگچی دورانش تمام میشود، آقایی آن منطقه با نفوذ اجتماعی چشمگیر برای ایشان مهیا شده و برایش خیلی ساده است که تذکره فراهم کند. تذکره ایشان تذکره بوشهر است و از آنجا با جمعی از دوستان نزدیکشان به حج مشرف میشوند.
اینها ضرورتا از اعضای قسمخورده حزب نیستند، ولی در آن جمع مطمئنا برخی از قسمخوردههای مرحوم آقا نیز با ایشان بودهاند. سفر، سفر شگفتانگیزی میشود.
مرحوم آقا به هر کسی که میآید در این سفر ثبتنام میکند و آماده میشود میگویند پسته بیاورید، پسته را فراموش نکنید! میگویند این پستهها را در جعبهها و پاکتهایی جمع کردیم، بردیم تعجب هم میکردیم وقتی میروند آنجا بعد از ورود از مرز عربستان به اولین حکومت محلی که میرسند مرحوم آقا میگویند این پستهها را برای ابن سعود به عنوان هدیه آوردهایم. همه را جمع نموده و به شکل آبرومندی بستهبندی کردند مثلاً در سه یا چهار جعبه بزرگ، آن موقع پسته ایران در عربستان نزد خاندان سعودی خیلی مرغوبیت و مطلوبیت داشته و همه میدانستند اینپستهها را که هدیه ببرند برای خاندان سعودی، ابن سعود برمیگردد و یک هدایایی را متقابلا بازپس میفرستد.
آیتالله شیرازی وقتی وارد مسجدالحرام میشوند بعد از انجام عمره پیش از شروع میروند جلو میایستند جای امام جماعت اهل تسنن نماز شیعی میخوانند و کل مردم به ایشان اقتدا میکنند
من شنیدم که مقداری از این هدایا را هم مرحوم آقا مجدداً یک پولی را از کاروانشان جمع میکنند میگذارند روی آن، که من تا 100 هزار تومان هم شنیدهام و آن مبلغ را به حاکم منطقه برمیگردانند میگویند صرف فقرا کند. همین سبب میشود که نظر او را هم برای همراهی و همکاری جلب کنند. مقداری هم گوسفند بوده مقداری هم شاید برنج بوده هر چه بوده یک چیز قابل توجهی بود. با این ابتکارهای ساده، اما تیزهوشانه با حکومت سعودی رابطه برقرار میکنند. این ارتباط نهایتا به دیدار با «ابن سعود» منجر میشود.
والده ما مکرر این را نقل کرده که مرحوم آقا میگفتند من اگر شرایطم مقتضی بود قدری بیشتر میماندم. محتمل بود این ابن سعود شیعه شود و تمایل به تشیع در او پیدا شده بود! یعنی پیداست نفوذ بسیار عمیقی در «ابن سعود» مییابند. ایشان تسلط بر قرآن داشتند. حافظ بخشی از قرآن بودند.
تسلط بر ملل و نحل داشتند. اصلاً خاندان ما خاندان بحثهای دینی و آشنایی با ملل و نحل بوده است. شاید گفته باشم در 11 سالگی مرحوم آقا میرزا ابوطالب ایشان را وارد بحث با یک مبلغ بزرگ مسیحیت میکنند. این تبحر در مذاهب در خاندان ما بخصوص در این دو نسل پیاپی وجود داشته و پیداست که یک سلسله مبهمات و اشکالات ذهنی او را بخوبی برطرف کردهاند.
شاید امروز این گفته که احتمال داشت ابن سعود شیعه شود دور از ذهن بنماید لیکن چنانچه گفتم این جمله را از مادرم نقل میکنم و «آیتالله شیرازی» اهل زیادهگویی نبوده است. به هر صورت ایشان با ابن سعود رابطه مستقیم پیدا کردند.
در آن زمان در عربستان هم این یک چیز عادی نبوده است. حداقل قضیه این است که ایشان یک آزادیهایی پیدا میکند. روحانیای که بتواند با «ابن سعود» رابطهای که مشتهر و علنی بشود داشته باشد حریم و قدرت پیدا میکند، لذا «آیتالله شیرازی» با بهرهمندی از این موقعیت وقتی وارد مسجدالحرام میشوند بعد از انجام عمره پیش از شروع میروند جلو میایستند جای امام جماعت اهل تسنن نماز شیعی میخوانند و کل مردم به ایشان اقتدا میکنند با دست افتاده، بقیه نماز را همانند اهل تسنن میخوانند.
میدانید در نماز، با اهل تسنن تفاوتها چندان زیاد نیست و میشود با دانستن فقه آنها نماز مورد قبول آنها را خواند. مثلا بسمالله را آنها جزو سوره نمیدانند یا به جهر نمیخوانند یا یک قطعه از قرآن بهتعبیر خودشان به جای سوره میخوانند. خلاصه ایشان نمازی را که مشترک بین سنی و شیعه است برپا میکنند.
اقامه نماز شیعی در مسجدالحرام که خود این کار نمودار همان نفوذ بر ابن سعود است و ممکن است که با کسب اذن از او، صورت گرفته باشد چنان تاثیر شگفتانگیزی را در روحیه مردم شیعه به طور کلی و بخصوص در مردم شیعه فارس و شیرازیها میگذارد اصلا مثل معجزه است.
این خودش یک حرکت موفق است و در ذهن و شعور مردم اثر میگذارد. علاقه مردم به ایشان زیاد میشود اعتماد به ایشان، اعتقاد به اینکه ایشان کارایی دارد و یک شخصیت روحانی بینظیر است، عمومی میشود.
از سفر حج مرحوم آقا تا سالی که خود من به حج مشرف شدم، هنوز مردم خاطره میگفتند. من سالهای اول پیروزی انقلاب مشرف شده بودم. از سفر حج مرحوم پدرمان، مرحوم حاج شیرعلی سلطانی شنیدههای خود را میگفت آن هم با چه شور و احساسی، آن شهید عزیز شیفته پدر ما بود. اومیگفت: این کار را کرد! این اقدامات موثر را انجام داد! این موفقیتها را به وجود آورد.
شهید حاج شیرعلی سلطانی، دستپرورده مرحوم حاج محمد طاهریان مسوول هیات امام حسن عسکری(ع) بود. در این هیأت پرورش مذهبی یافتهبود سپس به سپاه پیوست و با شکلی جانسوز به شهادت رسید.
آن شهید بزرگوار سفرهای متعدد همراه با کاروانهای حج برای خدمت به حجاج به مکه مشرف میشد و در همین سفرها خاطرات سفر حج مرحوم آیتالله شیرازی را از حجاج شنیده و آنها را پیگیری نموده و در این مورد اطلاعات دقیق و منحصر به فردی یافته بود.
لیکن آنچه شایان ذکر است این است که آیتالله شیرازی چطور از هر زمینهای برای گسترش دامنه فعالیت خود به نفع اسلام استفاده مینمایند.
منبع:جام جم