قطب زاده در بهمن سال 1315 در تهران به دنیا آمد. از دوران نوجوانی زمانی که در مدرسه دارالفنون مشغول تحصیل بود وارد فعالیتهای سیاسی شد. در این زمان، او هفده سال داشت و اندکی از کودتای 28 مرداد 1332 گذشته بود که به جبهه ملی پیوست.
تلاشهای سیاسی قطبزاده در انجمن اسلامی دانشجویان که یکی از فعالترین گروههای سیاسی آن زمان بود برای او دردسرساز شد و دو بار دستگیری و زندانی شدن را برای او به دنبال داشت.
در سال 1337، قطبزاده در سن 22 سالگی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و از همان آغاز کار با دانشجویان به فعالیت سیاسی پرداخت.
وی در شهریور 1339، همزمان با تجدید فعالیت جبهه ملی دوم به همراه هفده نفر از دانشجویان ایرانی طرفدار این تشکل در برابر ساختمان سازمان ملل در نیویورک تظاهراتی علیه شاه ترتیب داد. همچنین او در دی ماه همان سال، در مراسم جشنی که از سوی اردشیر زاهدی، سفیر وقت ایران در آمریکا و شهناز پهلوی، در هتل «استتلر» واشنگتن برگزار شده بود، سخنرانی تندی علیه نظام شاهنشاهی کرد که موجب زد و خورد شدیدی بین هواداران شاه و قطبزاده و دوستانش و سرانجام دستگیری آنها شد. قطبزاده در این درگیری، زاهدی را مضروب کرد. این مسئله برای عوامل رژیم گران تمام شد به همین خاطر با توجه به توصیههایی که صورت گرفت، حکم اخراج قطبزاده با گرفتن پاسپورت او در سال 1341 صادر شد. به دنبال اخراج وی از آمریکا، قطبزاده پی در پی به کشورهای آسیایی و خاورمیانه و آفریقا مسافرت میکرد.
وی در سال 1346، بار دیگر به آمریکا بازگشت اما باز هم از آمریکا اخراج شد و به ناچار به کانادا رفت. در سال 1349 دوباره به اروپا و خاورمیانه بازگشت. از این تاریخ به بعد، همه فعالیتهای او منحصر به انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا و نهضت مقاومت ملی فلسطین شد.
تلاشهای سیاسی قطبزاده از دید مأموران ساواک پنهان نماند و گزارشهای متعدد از او برای سازمان اطلاعات و امنیت کشور ارسال میشد. در یکی از این گزارشها از او به عنوان رهبر مذهبی دانشجویان اسلامی در پاریس یاد شد ( آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1053، ص103).
او همزمان با این اوضاع توانست نهضت آزادی ایران را در خارج از کشور در اروپا و آمریکا سازماندهی کند.
قطبزاده، مؤسس نهضت آزادی در واشنگتن بود (مصاحبه با ابراهیم یزدی تحت عنوان خداپرست سوسیالیست، روزنامه همشهری 22/1/82)
ساواک همواره به دنبال او بود و حتی یک بار در سال 1353، برادر او را در ایران دستگیر کردند و به مدت شش ماه در زندان گروگان نگه داشتند تا او خود را به ساواک معرفی کند اما این کار بینتیجه بود.
در سال 1969 ساواک، شخصی به نام «بولیک خان» را مأمور میکند که دست به ترور قطبزاده بزند که این نقشه در فرانسه فاش شد ( آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسامی کد 14832).
وی برای اینکه از دست مأموران امنیتی در امان بماند، از نام مستعار استفاده میکرد. بنا بر منابع ساواک او برخی مواقع خود را «صادق قدسباده اصفهانی» ( همان آرشیو، شماره بازیابی 688) و در موقعی دیگر خود را فانی معرفی میکرد ( همان، شماره بازیابی 245، ص 176).
او در سفرهای اروپایی خود با محافل حزبی فراوانی در ارتباط بود. گزارشها حاکی از این است که قطبزاده با سران احزاب کمونیست فرانسه و ایتالیا و همچنین با سرویس مخفی لیبی نیز همکاری نزدیک برقرار کرد ( همان، شماره بازیابی 852، ص11).
وی پس از قیام 15 خرداد 1342 و تبعید امام خمینی به ترکیه، فعالیت زیادی کرد تا امام را از ترکیه به عراق انتقال دهند. در سال 1343به همراه چند تن از دوستانش به خاورمیانه عربی رفت و در آنجا مقدمات مبارزه مسلحانه علیه رژیم ایران را فراهم آورد. البته او در این زمینه همکاری خوبی با امام موسی صدر نیز داشت اما در عین حال اختلافاتی را با برخی از انقلابیون از جمله «جلالالدین فارسی» پیدا کرد.
قطبزاده، مسافرتهایی به نجف نیز داشت و با مبارزان مقیم عراق جلسات متعددی را برگزار کرد. در خصوص نحوه تعامل قطبزاده با انقلابیون، گزارشهای متعددی در دست است. برخی از عناصر و چهرههای مبارز در خاطرات خود، با ابراز تردید در مورد صداقت قطبزاده در دوران مبارزه، مطالبی را مطرح کردند.
بعد از پیروزی انقلاب، مسئولیت مهم صدا و سیما نصیب او شد. در 23 تیر ماه 1358 سازمان رادیو ـ تلویزیون دولتی (صداوسیما) دارای یک شورای عالی مرکب از محمد موسوی، محمد خاتمی، صادق قطبزاده (مدیرعامل)، عبدالرحیم گواهی و ابراهیم پیراینده شد. کمی بعد، بهزاد نبوی، علی لاریجانی، حسن روحانی و سیدرضا زوارهای نیز به عضویت آن درآمدند و با رأی همین شورای سرپرستی در سال 1358، صادق قطبزاده به عنوان اولین رئیس سازمان صداوسیما آغاز به کار کرد.
در مورد نحوه کارکرد قطبزاده در صداوسیما، حرف و حدیثهای فراوانی وجود دارد. برآیند این اظهارات نشان میدهد که عملکرد او در این نهاد، نه موجباب رضایت خاطر انقلابیون را فراهم آورده و نه غیرانقلابیون و حتی نیروهای مخالف نظام را راضی نگه داشته است.
. از یک طرف انقلابیون بودند که او را به روابط نزدیک با ملیگراها و رعایت نکردن شئونات اسلامی متهم میکردند. در زمان مدیریت او بر صداوسیما، امام خمینی(ره) که از پخـش برنامههای خلاف اسلام ناراحت شده بـودند، نامهای تنظیـم کردند. بخشـی از این نامه چنیـن بـود: به... آقای قطبزاده بگـویید مگر شما التزام به مسائل اسلامی ندارید؟ مگـر شما متعهد نسبت به قـرآن نیستیـد؟ انقلاب ما انقلاب اسلامـی است، چرا باید برنامههای خلاف اسلام از صداوسیما پخـش شـود.
نیروهای ملی و مذهبی هم از او دل خوشی نداشتند. به اعتقاد برخی از آنان، رادیو و تلویزیون در زمان ریاست قطبزاده در چند ماه آخر دوره خدمت دولت موقت، تبدیل به بلندگوی اصلی ضد دولت و نخستوزیر شده بود. نیروهای ضد انقلاب هم او را تحت عنوان سانسورچی معرفی می کردند و در بسیاری از مقالات خود که در روزنامه و نشریات به چاپ می رسید از این موضوع انتقاد میکردند.
در نشریه 16 آذر، کنفدراسیون جهانی به مرکزیت فرانکفورت، به تفصیل در این مورد مطلبی نگاشته شده است... . وی در جریان گروگانگیری سفارت آمریکا، مانور زیادی از خود نشان داد. روابط ایران و آمریکا در آن زمان به شدت به تیرگی گراییده بود و از سوی دیگر فضای مسموم تبلیغاتی علیه ایران در عرصه بینالمللی ایجاد شده بود.
بنابراین بازیگران عرصه سیاست خارجی ایران از جمله قطبزاده باید تلاش مضاعفی را برای تغییر این شرایط صورت میدادند. زمزمههایی در رسانههای خارجی مبنی بر دیدار مقامات ایران و آمریکا و ارائه راهحل تازه در این زمان منتشر شد. اما صادق قطبزاده در مصاحبه با «رویترز» میگوید: «شخص اینجانب و وزارت خارجه هیچ گونه تماس مستقیم و یا غیرمستقیم با آمریکا نداشتهایم و راهحل تازه، همان مطالبی است که بارها گفتهایم».
اشاره قطبزاده به استرداد شاه و اموال او به ایران است. این مسئله همان چیزی بود که از سوی دانشجویان خط امام به عنوان شرط تحویل گروگانها به آمریکاییها عنوان شده بود. چند سال بعد، «گری سیک» مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید آمریکا، در کتابش از دیدار سه ساعته قطبزاده، وزیر وقت امور خارجه ایران و «همیلیتون جردن» رئیس کارکنان کاخ سفید در 28 بهمن 1358 (16 فوریه) در پاریس خبر داد.
وی در پاسخ به پرسش جردن که چگونه میتوان این بحران را با صلح و آرامش و حفظ حیثیت طرفین پشت سر گذاشت گفت: راهحل، ساده است. من پسر خوبی برای آمریکاییها هستم. شما شاه را بکشید. بحران روز به روز بالا میگرفت.
«کورت والدهایم» دبیر کل سازمان ملل متحد برای حل مناقشه میان ایران و آمریکا پا پیش گذاشت. وی اعلام کرد که برای حل موضوع گروگانها به ایران سفر خواهد کرد. این سفر انجام شد اما در ایران استقبال گرمی از او نشد.
دانشجویان پیرو خط امام در اعلامیه 84 خود به دبیرکل نوشتند: «اگر دولت آمریکا منتظر است شما مژده آزادی جاسوسان را برای آنها ببرید، باید بدانید که کلید آزادی آنها به دست کارتر جنایتکار است». دانشجویان تصریح کردند، با وی دیدار نخواهند کرد. صادق قطبزاده هم در مصاحبهای با روزنامه اطلاعات (10 دی 1358) در واکنش به این سفر تصریح کرد: «مسئله مذاکره با ایشان مطرح نیست، ایشان به طور کلی برای جمعآوری اطلاعات و اطلاع از چگونگی بحران به ایران میآیند».
بعد از سفر «والدهایم» به ایران، قطبزاده در مهرآباد به استقبال او رفت. قطبزاده در اتومبیل خطاب به والدهایم گفت: «طبیعتاً ما از شما دعوت کردهایم که بیاید، اما باید در برابر افکار عمومی تظاهر کنیم که شما برای مذاکره در مورد گروگانها نیامدهاید. باید از شما تقاضا کنم که در اینجا مدام تأیید کنید که بازدید شما جنبه پژوهشی دارد و نه مذاکره درباره آزادی گروگانها. به شما دلایل بیرحمی ساواک و همچنین دلایل زجر کشیدن ملت ایران را نشان خواهیم داد. با توجه به وضع شدیداً متشنج و حساسیت مردم به خصوص دانشجویان تندروی انقلابی در سفارت، باید نهایت احتیاط را به کار برد».
رفتارهای متناقض قطبزاده نسبت به انقلابیون و سایر مسائل، والدهایم را کاملاً گیج کرده بود تا جایی که وی در خاطراتش از خود میپرسد: «چرا او [قطبزاده] را وزیر امور خارجه دولت انقلابی کردهاند»... . در آن فضای گروگانگیری، خبرگزاریهای «آسوشیتدپرس» و «رویترز» گزارش دادند که به محض ورود اعضای یک دادگاه بینالمللی که قرار است اتهامات ایران علیه شاه را رسیدگی کنند، گروگانهای آمریکایی آزاد خواهند شد و در تهران زیر نظر طرف سوم ( کشور سوئیس) قرار خواهند گرفت تا آمریکا به آنها دسترسی داشته و مسئول سلامتیشان باشد.
در این زمان قطبزاده اعلام کرد که به نمایندگی از شورای انقلاب، گروگانها را تحویل خواهد گرفت اما دانشجویان اعلام کردند که گروگانها را تحویل قطبزاده نخواهند داد. تظاهرات مخالفان قطبزاده علیه سانسور علت هم مشخص بود. در شورای انقلاب، دو گرایش وجود داشت. مخالفان و موافقان حرکت دانشجویان. صادق قطبزاده، جزو مخالفان به حساب میآمد.
حتی چندینبار وی در شورای انقلاب ادعا کرد که اینها تحت تأثیر تودهایها هستند که با دفاع شدید آیتالله خامنهای از دانشجویان مواجه شد. وقتی بنا شد که شورای انقلاب نمایندهای برای مذاکره با دانشجویان بفرستد، قطبزاده داوطلب این کار شد. اما با بیاعتنایی کامل دانشجویان مواجه شد. البته تمامی تلاشهای قطبزاده برای حل مسئله گروگانها تا حدود زیادی برای کسب وجهه برای او جهت شرکت در انتخابات ریاستجمهوری مربوط میشد. وی در 8/10/58 خود را رسماً کاندیدا کرد. صادق قطبزاده علت نامزدی خود را چنین برشمرد: رئیسجمهور باید کسی باشد که شناخت کامل از رهبری داشته باشد و اهداف و طرز تفکر رهبری را بداند و هماهنگ با خصوصیات رهبری باشد. وی در ادامه افزود: من به علت اینکه سالهاست در این مسائل آشنایی دارم، احساس میکنم که میتوانم نظریات رهبری را با قاطعیت دنبال کنم به همین خاطر کاندیدای ریاستجمهوری هستم.
سرانجام اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار و پس از شمارش آرا مشخص شد که صادق قطبزاده، در رتبه هفتم کاندیداها و با کسب 48547 رأی قرار داد. این تعداد رأی از عدم تمایل مردم نسبت به او حکایت میکرد. وی کمکم از همه مناصب کنار گذاشته شد. قطبزاده از این پس در پی این بود که خود را اثبات کند بنابراین درصدد انتشار روزنامهای به نام «والعصر» برآمد اما نتیجهای نگرفت.
او کمی بعد در محافل مخالفان انقلاب سر و سری پیدا کرد. از این به بعد بود که وی با موضوع کودتا، درگیر شد. او به انحای مختلف با کودتاهایی که در ایران علیه نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت ارتباط داشت. کودتای نخست، مربوط به گروه برانداز «پارس» بود که مخفف «پاسداران رژیم سلطنتی» است. عامل این گروه شخصی بود به نام آرمین، با نام مستعار «آرش» که با خانواده پهلوی و قطبزاده در ارتباط مستقیم بود. دومین گروه برانداز گروه «نمارا» بود که از سوی شخصی به نام سرهنگ رضازاده که مستقیماً با اسرائیل در تماس بود، رهبری میشد. گروه سوم «نیما» نام داشت که با سازمان جاسوسی «سیا» جبهه ملّی و دکتر منوچهر شایگان مستقیماً در ارتباط بود. این افراد حتی کابینه خود را هم تشکیل داده بودند.
گروه چهارم از کودتاچیان، گروه «نجات انقلاب ایران» بود که تحت رهبری قطبزاده اداره میشد. ماجرای قطبزاده در واحد اطلاعات سپاه پیگیری شد و دادگاه انقلاب ارتش به دلیل اینکه موضوع براندازی نظام مطرح بود و با تعدادی از نظامیان نیز ارتباط داشت، نکات مورد نیاز واحد اطلاعات سپاه را که عبارت بود از شنود مکالمات تلفن قطبزاده و همچنین ارتباطات این فرد در داخل و خارج کشور از دادگاه گرفت و پس از حدود یک سال و نیم فعالیتهای اطلاعاتی مشخص شد که قطبزاده درصدد ایجاد یک جریان براندازی است.
او در یک بعدازظهر که در خانه مسکونیاش با معشوقهاش سرگرم استعمال مواد مخدر بود، دستگیر شد. البته وی حرکتهای خود را برای براندازی نظام جمهوی اسلامی نمیداند و در دفاعیات خود میگوید: «اینجانب هرگز نخواستم که نظام جمهوری اسلامی را براندازم، اصلا مسئله براندازی نظام جمهوری اسلامی مطرح نبود، بلکه به نظر من، برعکس بود؛ یعنی نجات انقلاب و جمهوری اسلامی ایران از دست کسانی که به نظر اینجانب صلاحیت حکومت را ندارند»... .
وی در بازجوییهای خود به این مسئله اعتراف کرد که گروهی از افسران نظامی با او در خصوص مسئله کودتا دیدار و گفتوگو کردند و او به طور اجمالی این مسئله را پذیرفت و بعد از مدتی، بحث محاصره منزل و در ادامه موضوع انفجار بیت امام به صورت بمبگذاری یا انفجار از راه دور پیش آمد. البته قطبزاده در اعترافات خود عنوان میکند که با به خطر انداختن جان امام، مخالف بوده و میخواسته جلوی این مسئله را یگیرد اما با تصرف صداوسیما و سپاه پاسداران و دیگر نهادها مشکلی نداشته است.
وی دومیلیون و دویست هزار تومان در اختیار کودتاچیان قرار داد و سیدمهدی مهدوی (امام جماعت مسجد قلهک) و عبدالرضا حجازی با آیتالله شریعتمداری نیز موضوع را در میان میگذارد و این مرجع تقلید با احتیاط با این قضیه برخورد کرده و بنا به اظهارات قطبزاده بعد از پیروزی کودتا حاضر به تایید این اقدام بود.
قطبزاده برای کودتا یک سال و نیم فعالیت و پس از دستگیری اعلام کرده بود که «آمادهام حرفهایم را در مصاحبه تلویزیونی بگویم اما به شرط اینکه مرا فوراً یا اعدام کنید یا عفوم کنید»... . سرانجام پس از 24 روز که دادگاه انقلاب ارتش برای رسیدگی به پرونده و صدور رأی نهایی برای صادق قطبزاده وارد شور شده بود، رأی خود را دایر بر اعدام وی به جرم اقدام جهت براندازی حکومت جمهوری اسلامی ایران، ترور شخصیتهای مملکتی و در رأس آنها ترور رهبر انقلاب امام خمینی صادر کرد و حکم صادره پس از تأیید دادگاه عالی قضایی به مرحله اجرا درآمد.
منبع:جام جم