«53 نفر» نام کتابی است از بزرگ علوی(نویسنده ایرانی) درباره اولین گروه منسجم و تئوریک مارکسیستی در ایران که در سال 1316 توسط حکومت رضاشاه بازداشت و زندانی شده بودند. آنها براساس قانون معروف سال 1310 که به قانون (اقدام علیه امنیت کشور) شهرت یافته بود زندانی شدند؛ قانونی که براساس آن هرگونه تبلیغ سوسیالیستی و کمونیستی ممنوع بود و هر کسی که با استناد به این قانون دستگیر میشد، به 3 تا 10 سال حبس محکوم میشد. 7 مهر 1320 خورشیدی، یعنی 13 روز بعد از استعفای رضاشاه از سلطنت، 27 نفر از 53 زندانی دستگیر شده آزاد شدند. در 15 مهر همان سال، جلسهای با حضور این افراد و تعدادی از فعالین مارکسیست تشکیل و بنیان حزبی به نام حزب توده ایران ریخته شد. سلیمان محسن اسکندری به دبیرکلی آن منصوب و 15 نفر نیز به عنوان اعضای موقت کمیته مرکزی حزب برگزیده شدند. اهداف ابتدایی حزب معطوف به آزادی باقی 53 زندانی در بند، به رسمیت شناختهشدن حزب به عنوان سازمان قانونی، داشتن نشریه و همچنین تدوین برنامهای بود که بدون برانگیختن مخالفت علما، امکان جذب دموکراتها، سوسیالیستها، کمونیستهای کهنهکار و غیر مارکسیستهای رادیکال را فراهم آورد. ظهور یک حزب کمونیستی در کشوری که شهرنشینان کمتر از نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدادند و عقاید مذهبی در آن سخت ریشه داشت، کار سادهای نبود. همین امر سبب شد تا آغازگران حرکت، از بیان صریح اندیشههای مارکسیستی خود بپرهیزند.
احسان طبری درباره شکلگیری حزب در آن دوره چنین مینویسد: کمونیستها و عناصر ملی باید مشترکا حزب وسیعی را به وجود آورند و برنامه اصلاحات اجتماعی را طوری که خرده بورژوازی و سرمایهداری را نرماند، مطرح کنند. بعدها این مساله نیز روشن شد که حزب توده یک حزب علنی است و مانند سابق که حزب اجتماعیون و عامیون بهطور علنی وجود داشت، فعالیتهای قانونی خواهد داشت، اما کمونیستها سازمان مخفی جداگانه خود را تشکیل میدهند و از پشت پرده فعالیت حزب را اداره میکنند. اوایل مهر همان سال باقیمانده زندانیان سیاسی آزاد شدند و در بهمن ماه اجازه برگزاری مراسمی برای درگذشت دکتر تقی ارانی رهبر درگذشته 53 نفر از طرف پلیس صادر شد، البته در آن شرایط زمانی دولت وقت و پلیس چارهای جز صدور اجازه برگزاری چنین مراسمی و آزادی زندانیان نداشت، چرا که همسایه شمالی که مهد کمونیست دنیا شناخته میشد و حزب توده با رهنمودهای انترناسیونال کمونیستی شوروی(کمینترن) شکل گرفته بود، ایران را در اشغال داشت. نشریه سیاست که در زمان رضاشاه توسط عباس اسکندری چاپ میشد، مجددا کار خود را آغاز و به عنوان تریبون حزب عمل کرد تا به این ترتیب در کمتر از 6 ماه اهداف اولیه حزب محقق شود و در 21 مهر 1321 خورشیدی اولین مرامنامه و نظام نامهاش به تصویب برسد. حمایتهای دولت شوروی سبب شد تا در اولین مجلس پس از سقوط رضاشاه، 8 نفر تودهای بتوانند به مجلس راه یابند، دورهای که حدود 56 درصد از نمایندگان مجلس چهرههای جدید بودند. این دوره را باید دوره موثر حضور حزب توده نامید که با فراغ بال در سالهای پس از رضاشاه به جذب نیرو از میان کارگران، روشنفکران، جوانان و زنان میپرداخت. به گفته یکی از سران حزب در سال 1321، حزب توده بالغ بر 6000 عضو در سراسر کشور داشت. اقبال روشنفکران به آنها بیش از آن که نشان از علاقهشان به رهبران حزب در ایران باشد، نیم نگاهی به اقتدار همسایه شمالی در جهان داشت که نویسندگان ،شاعران و هنرمندان بزرگی در آن شکل گرفته بودند، چخوف، داستایوفسکی، تولستوی و دهها نام دیگر سبب جذب این قشر به این گروه تازه تاسیس شد.
فعالیتهای فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشهوری و حزب دموکرات کردستان و زمزمه جدایی آذربایجان از ایران، آغاز درگیریهای حزب در داخل ایران شد. فرقه دموکرات پس از اشغال تبریز اعلام خودمختاری کرد و باعث شکایت ابراهیم حکیمی نخستوزیر وقت به شورای امنیت سازمان ملل متحد شد اما تشکیل کابینه قوام ورق را برگرداند. قوام که سیاستمداری هوشمند بود با واردکردن ایرج اسکندری، دکتر فریدون کشاورز و دکتر رضا یزدی به عنوان وزرای پیشه و هنر، فرهنگ و بهداری گوشه چشمی به شورویها نشان داد. او توانست با دادن وعده و وعید به شورویها موافقت آنها را برای خروج قوای نظامیشان از شمال کشور کسب کند. بعد از آن دولت مرکزی با واردکردن نظامیان، بلوای آذربایجان و کردستان را ظرف دو روز فرونشاند. شورشیان که به حمایت دولت شوروی دلخوش بودند، وقتی حمایتی ندیدند یا به شوروی گریختند، یا زندانی شدند یا جان باختند. حزب در سال 1324 دارای اقتدار بسیار بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حزب توده با بازگشت رهبرانش از تبعید مجددا ارکانش را فعال کرد، اما دیگر اقتدار سابق را نزد جوانان، دانشجویان و تودههای مردم نداشت
در شمال، اصفهان، آبادان و مراکز کارگری صاحب قدرت بسیار بود. وابسته سفارت انگلیس در گزارشی که به لندن فرستاد نوشت: حزب توده بر 172 روزنامهای که در عرض سال منتشر میشود نظارت دارد و چریکهای مسلحش بیشتر مراکز صنعتی کشور را در اصفهان و بویژه آبادان کنترل میکنند. در استانهای ساحلی دریای خزر هم ماموران رسمی از استاندار گرفته تا کارمند جز زیرنظر حزب توده کار میکنند. واحدهای ژاندارمری بدون اجازه صریح حزب دست به هیچ کاری نمیزنند و اداره راهآهن و پست و تلگراف در کنترل حزب توده است. اما سال 1325 وضعیت به صورت دیگری پیش رفت، فشار انگلیس و زمزمههای کودتای آمریکایی علیه قوام باعث شد تا او دست از حمایت حزب بردارد و علاوه بر عزل 3 وزیر تودهای، فرمانداران تودهای تهران، اصفهان و کرمانشاه را نیز عزل کند و دوره 4 ساله سرکوب آغاز شد و با واقعه نیمه بهمن 1327 و جریان ترور شاه و انتساب آن به حزب توده به اوج خود یعنی اعلام انحلال حزب بینجامد.
اما سالهای 1330 تا 1332 حزب دوباره قدرت یافت. در سال 32 حزب بر سر حمایت از مصدق به دودستگی دچار شد. عدهای موافق حمایت از جبهه ملی بودند، عده دیگری مصدق را دست نشانده میدانستند که بعد از بحث و جدال گروه دوم به پیروزی رسیدند. ایرج اسکندری درباره آن روزها مینویسد: در جریان مبارزه برای ملی کردن نفت، ما از مصدق که بدون تردید نماینده بورژوازی ملی بود، پشتیبانی نکردیم. ما فکر میکردیم که مصدق برای ملیکردن نفت مبارزه میکند اما از حمایت امپریالیستهای آمریکایی برخوردار است، یعنی آنها او را هدایت میکنند. پس به این نتیجه رسیدیم که کمونیستها نباید از این جنبش ملی پشتیبانی کنند. به ابتکار کیانوری و قاسمی از همان ابتدا با شعار ملیکردن نفت مخالفت شد که البته این سیاست نادرست بیش از همه بر پیکره خود آنها صدمه وارد کرد. در این میان مصدق نیز رویکردی دوگانه نسبت به حزب داشت. نه با آنها ائتلاف میکرد و نه آنها را طرد شده میدانست، به آنها اجازه برگزاری تظاهرات میداد و از طرفی حکم انحلال سال 27 را لغو نمیکرد، وجود این گونه بدگمانیها و بیاعتمادیهای دوطرفه میان جبهه ملی و حزب توده یکی از دلایل سقوط مصدق در 28 مرداد 32 بود. رهبری حزب، درصدد جبران شکست ناشی از کودتا برآمد، فعالیتهایی که نه تنها به افزایش قدرت حزب نینجامید، بلکه باعث شد تا شاه حتی کوچکترین فرصتی را از حزب دریغ کند و از سال 32 تا 37 رژیم با یک رشته عملیات پلیسی سازماندهی شده حزب توده را متلاشی و بیش از 3000 عضو حزبی را دستگیر کند. در این میان لورفتن سازمان افسران حزب در تابستان سال 1333 توسط سروان عباسی و دستگیری 600 نفر از نظامیان تودهای نیز از دیگر اتفاقاتی بود که به هرچه ضعیفتر شدن حزب کمک کرد. به این ترتیب فعالیت حزب در سالهای پایانی دهه 40 به تشکیلات ساواکزدهای خلاصه شد به مسوولیت(عباس شهریاری) که پوششدهنده فعالیتهای ساواک در میان گروههای ضد رژیم بود. پس از سال 50 (نورالدین کیانوری) مسوول تشکیلات شد و تا سال 57 مسوولیت کامل فعالیتهای داخل کشور را بر اساس عدمتمرکز سازمانی و تشکیل گروههای غیرمرتبط با هم که مستقیما به مرکز حزب در برلین شرقی متصل بودند، بر عهده گفت. وی فعالیت حزب در آن سالها را اینگونه شرح میدهد: در سال 52 ـ51 هیات اجرائیه برنامه جدید حزب را که به طور صریح خواستار سرنگونی رژیم وابسته به امپریالیسم سلطنتی و برقراری جمهوری دموکراتیک بود، تدوین و با کمک(رادیو پیک ایران) آن را پخش کرد. از سال 53 ـ52 بتدریج افرادی شروع به مکاتبه با حزب کردند. البته با تجربه عباس شهریاری به این گونه نامهها با نظر دوگانه برخورد میکردیم. یعنی هم احتمال درستی و هم احتمال وابستگی به ساواک را میدادیم و به همین دلیل در پاسخ به آدرسهایی که اکثرا در ایران بود یا بهوسیله رادیو به استفاده از نام مستعار اعلام میکردیم که خواستار دیدن شما هستیم.بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حزب توده با بازگشت رهبرانش از تبعید مجددا ارکانش را فعال کرد، اما دیگر اقتدار سابق را نزد جوانان، دانشجویان و تودههای مردم را نداشتند. دستگیری و اعدام سرلشگر نفربین افسر برجسته ستاد کل ارتش به عنوان جاسوس شوروی، ضربهای اساسی بر پیکره حزب وارد ساخت. حزب سعی کرد همکاریهای گستردهای با دولت ایران داشته باشد که به نتیجه نرسید چرا که شناسایی و دستگیری تیمسار ناخدا افضلی فرمانده نیروی دریایی ایران و جنگ ایران و عراق نشان داد که حزب همچنان به بازی دوسویه خود با دولت اسلامی ادامه میدهد، از یک سو مخالفان داخلی را شناسایی و از میان بر میدارد و از سوی دیگر سعی میکرد با جاسوسی برای شورویها، وظیفه تاریخی خود را انجام دهد. با دستگیری و زندانیکردن رهبران حزب، عدهای از آنها با حضور در تلویزیون ایران به ابراز ندامت پرداخته و سعی کردند به اصطلاح گذشته خود را جبران کنند. نورالدین کیانوری نوه شیخ فضلالله نوری تا سالهای پایانی عمر در بازداشت خانگی به سر برد و با مرگ او دوره دیگری از تاریخ حزب توده بسته شد.
منابع:
1ـ یرواند آبراهامیان ـ ایران بین دو انقلاب ـ نشر نی
2ـ حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی ـ موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
3ـ خاطرات نورالدین کیانوری، موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، انتشارات اطلاعات، تهران، 1371
4ـ خاطرات ایرج اسکندری، دبیراول حزب توده ایران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، 1384
5 ـ خاطرهها، محمدریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد دوم، تهران،
منبع:جام جم