تردیدی وجود ندارد که صدام حسین بدون جلب نظر دولت آمریکا، جنگ علیه ایران را آغاز نمیکرد. در واقع عراق گزینهی حملهی نظامی غیرمستقیم آمریکا به ایران بود. بدیهی است در چنین شرایطی، میبایست عراق مورد حمایت همهجانبهی آمریکا قرار بگیرد. مقالهی پیش رو برخی حمایتهای سیاسی، نظامی، مالی و اطلاعاتی دولت ایالات متحدهی آمریکا از عراق را بهاختصار مرور میکند.
حمایتهای سیاسی-نظامی
اساساً صدام تصمیم قطعی به آغاز جنگ را در تیرماه 1359 گرفت؛ یعنی هنگامی که با برژینسکی مشاور امنیتی رئیسجمهور آمریکا در مرز اردن ملاقات کرد. آمریکا اعتقاد داشت که درگیر کردن ایران در جنگ باعث میشود مسئولان کشور در سیاستهای خود تجدیدنظر کنند.[1]تیمرمن، کارشناس مسائل سیاسی ایران، در این زمینه مینویسد: «برژینسکی اجازه داد صدام در حمله به ایران، چراغ سبزی را برای خود تصور کند؛ چراکه چراغ واضح قرمزی در کار نبود.»[2]
از همان آغاز جنگ عراق علیه ایران، که با چراغ سبز آمریکا انجام شده بود، حمایتهای دولت ایالات متحدهی آمریکا از عراق نیز شروع شد. در این رابطه و در حالی که عراق در اقدامی آشکار تمامی تعهدات بینالمللی را نقض کرده و سرزمینهای ایران را به تصرف درآورده بود، آمریکا رژیم عراق را بهعنوان آغازگر جنگ محکوم نکرد. همچنین در برابر اقدامات غیرقانونی عراق در نقض معاهدهی الجزایر سکوت کرد. پیشبینی کیسینجر، وزیر اسبق امور خارجه و استراتژیست آمریکایی، این بود که جنگ حداکثر ظرف 10 روز با پیروزی عراق به پایان خواهد رسید و ایران تسلیم خواستههای رژیم بعثی عراق خواهد شد.[3]
اما با موفقیت ایران و دگرگونی صحنهی نبرد به نفع ایران، که با عملیاتهای آزادسازی ایران بروز یافت، تکاپوهای آمریکا در حمایت از عراق چهرهای نمایانتر به خود گرفت. در این راستا، سنای آمریکا در اسفندماه 1360 نام دولت عراق را از لیست کشورهای بهاصطلاح تروریست خارج کرد.[4]
کمکهای آمریکا به عراق در این مرحله، علاوه بر حذف نام عراق از فهرست کشورهای تروریست، شامل لغو تحریم فروش تجهیزات به عراق، توافق برای برقراری روابط دیپلماتیک، ترغیب مصر برای کمک نظامی به عراق، ترغیب کشورهای عرب به افزایش کمک مالی و حمایت سیاسی از عراق و کمک اطلاعاتی آمریکا به عراق بود. حمایتهای آمریکا از عراق با هدف افزایش اعتمادبهنفس عراق برای حفظ و مهار اوضاع در برابر ایران انجام میگرفت که نتایج مهمی برای این کشور در پی داشت.[5]
پس از عملیات خیبر، آمریکا بهتدریج روابط خود با عراق را بهبود بخشید. در اوایل فروردینماه سال 1363، دونالد رامسفلد، فرستادهی ویژهی آمریکا برای عادیسازی روابط ایالات متحده با عراق، عازم بغداد شد. این سفر تحول عظیمی را در حمایت آمریکا از عراق در جریان جنگ پدید آورد.[6]
آمریکا از آذرماه سال 1363 به تحریم سیاسی عراق خاتمه داد و از این تاریخ، روابط رسمی سیاسی با دولت عراق برقرار کرد.[7] پس از عملیات کربلای 5، وزیر دفاع آمریکا در مصاحبهای با رادیو آمریکا در 3 بهمن 1365، اعلام کرد که پیروزی ایران در جنگ خلیج فارس فاجعهآمیز خواهد بود و ایالات متحده میخواهد کشورهایی را یاری دهد که پیروزی ایران بر آنان اثر خواهد گذاشت.[8]
پس از استفادهی گستردهی دولت عراق از سلاحهای شیمیایی در جنگ علیه ایران، جرج شولتز وزیر امور خارجهی آمریکا، موضع نرم و آشتیجویانهای اتخاذ کرد و با محکوم کردن و تحریم عراق مخالفت کرد.[9] رادیو آمریکا در 22 مرداد 1369 اقرار کرد: «...پافشاری ما [آمریکا] در ممانعت از اقدام بازدارندگی در سطح جهان بهویژه توسط سازمان ملل، به امید گسترش نفوذ آمریکا در عراق در جهت افزایش توانایی آن کشور علیه ایران صورت گرفت و منجر به ارتکاب جنایات بیشتر آن کشور گردید.»[10]
تیمرمن از کارشناسان ارشد کنگره و کاخ سفید آمریکا مینویسد: «آنان [آمریکاییها] از طریق سیا (CIA) و مجاری دیپلماتیک، از فروش گاز سمی به عراق آگاهی داشتند و اعتقادشان بر این بود تا زمانی که عراق سلاح شیمیایی در دفاع از خاک خود و در مقیاسی محدود استفاده میکند، توسلش به این سلاح قابل درک میباشد و در توجیه این سیاست از خود میپرسیدند اگر امواج انسانی از مکزیک بهسوی آمریکا سرازیر شوند، دولت آمریکا چه خواهد کرد؟»[11]
در سایهی تشویق آمریکا، سیل کمکهای مالی دولتهای عرب بهسوی عراق سرازیر شد. به گفتهی طارق عزیز، وزیر امور خارجهی عراق، میزان کمکهای مالی بلاعوض به عراق تا پایان سال 1981 بالغ بر 18 تا 20 میلیارد دلار گردید.
اما حمایتهای سیاسی-نظامی آمریکا به عراق، که از آغاز جنگ سیری سعودی داشت، در ماههای پایانی جنگی شدت و دامنهی وسیعتر و آشکارتری یافت؛ بهگونهای که اواخر شهریورماه 1366، ایالات متحدهی آمریکا، در حمایت از عراق رسماً با ایران در منطقهی خلیج فارس وارد جنگ شد. در ساعت 23:35 روز دوشنبه 30 شهریور 1366، دو فروند بالگرد جنگی آمریکایی، که از عرشهی ناو فریگتچارت پرواز کرده بودند، به کشتی لجستیکی 800تُنی ایراناجر وابسته به نیروی دریایی ارتش ایران در فاصلهی 100 کیلومتری شمال شرقی بحرین حمله کردند و 5 نفر از ملوانان آن را به شهادت رساندند که دو نفر آنان مفقود شدند. سپس ناوهای جنگی آمریکا این کشتی را توقیف کردند و بههمراه 26 نفر از کارکنان باقیمانده آن با خود بردند.[12]
پنج روز بعد، آمریکا این کشتی ایرانی را بهعنوان هشدار به ایران در جمعه شب 3 مهر 1366، در آبهای خلیج فارس منفجر و غرق کرد. در 2 مهر 1366، بار دیگر ناوهای جنگی آمریکا متعرض یک کشتی تجاری ایران در دریای عمان شدند. در 16 مهر 1366، دو فروند بالگرد جنگی آپاچی آمریکایی به سه فروند قایق تندرو نیروی دریایی سپاه پاسداران در اطراف جزیرهی فارسی در عمق خلیج فارس در اوایل تاریکی شب حمله کردند.
در 27 مهر 1366، چهار ناوشکن آمریکایی به اسامی کید، لفتویچ، یانگ و هول، پس از اخطار به کارکنان دو سکوی نفتی ایران مبنی بر تخلیهی سکوها، به پایانههای نفتی رشادت و رسالت در منطقهی میانی خلیج فارس حمله کردند و با 1065 گلولهی توپ و سپس با عملیات انفجاری، تأسیسات نفتی آنها را منهدم کردند. این عملیات 85 دقیقه طول کشید. بر اثر این حمله، سکوی میدان نفتی رشادت، که روزانه 20 الی 25 هزار بشکه تولید داشت، دچار آتشسوزی گستردهای شد و بالغ بر 500 میلیون دلار به ایران خسارت وارد گردید. از اواخر فروردین 1367 ناوهای جنگی آمریکا، که مجهز به موشکهای کروز بودند، وارد خلیج فارس شدند و دور جدیدی از درگیریها آغاز شد. [13]
همزمان با حملهی ارتش عراق به مواضع قوای ایران بهمنظور بازپسگیری فاو، ناوهای جنگی آمریکا در 29 فروردین 1367 (برابر با 18 آوریل 1988) در واکنش به برخورد ناو جنگی ساموئل بیرابرتز با مین، به دو سکوی نفتی ایران به نامهای سلمان و نصر حمله کردند و این دو پایانهی نفتی را کاملاً منهدم ساختند. تأسیسات نفتی ایران در خلیج فارس و بهخصوص این سکوها، در مقابل حملات ناوهای جنگی آمریکا بسیار آسیبپذیر بود، زیرا نیروهای هوایی و دریایی ایران نمیتوانستند از آنها حفاظت کنند.[14]
حدود 3 ساعت بعد، کشتیهای جنگی آمریکا در منطقهی میانی و در اطراف جزیرهی سیری به ناوچهی جوشن و در منطقهی شمالی خلیج فارس به ناوشکنهای سهند و سبلان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی حمله کردند و ناوهای جنگی وینرایت و سیمپسون، ناوچهی جوشن و ناوشکن سهند را مورد اصابت موشکهای پیشرفتهی هارپون قرار دادند و غرق کردند. ناوشکن سبلان هم در این حمله خسارت زیادی دید، اما غرق نشد. در این حملات، 64 نفر از اعضای نیروی دریایی ارتش به شهادت رسیدند.[15]
در روز 29 فروردین، آمریکا دومین حملهی گسترده به تأسیسات نفتی ایران در خلیج فارس را انجام داد. پس از این درگیریها، آمریکا اعلام کرد که با ناوگان جنگی خود از همهی کشتیهایی که در خلیج فارس تردد میکنند، حمایت میکند. کارلوچی وزیر دفاع آمریکا، در 9 اردیبهشت 1367، به ناوهای جنگی آمریکا دستور داد که در حملات ایرانیان به نفتکشهای بیطرف، میتوانند تحت هر شرایطی دخالت کنند. این در حالی بود که عراق مجاز بود به نفتکشهای ایرانی حمله کند.[16]
آخرین و البته فجیعترین اقدام مداخلهجویانهی آمریکا به نفع عراق در جنگ علیه ایران، حملهی ناو وینسنس به هواپیمای مسافربری ایران بود. در روز یکشنبه 12 تیرماه 1367، ناو چندمنظورهی وینسنس آمریکا در منطقهی تنگهی هرمز با شلیک دو موشک، هواپیمای مسافربری ایرباس جمهوری اسلامی را با 290 مسافر و خدمه مورد اصابت قرار داد. بر اثر برخورد موشکها، هواپیمای مسافربری ایران منفجر و در دریا سقوط کرد. همهی سرنشینان این هواپیما از جمله 55 کودک، به شهادت رسیدند.[17]
حمله به هواپیمای مسافربری ایران نه یک عمل اتفاقی بود و نه ناشی از ضعف فناوری و خطای انسانی ناو چندمنظورهی آمریکایی، بلکه نشاندهندهی حمایت آشکار دولت آمریکا از عراق در جنگ علیه ایران بود. این اقدام در راستای فشار بر ایران برای پذیرش صلح مورد نظر غرب و عراق انجام شده بود. در همین راستا، در جلسهی شورای امنیت سازمان ملل، جرج بوش معاون رئیسجمهور آمریکا، در برابر اعتراض وزیر خارجهی ایران نسبت به اقدام جنایتکارانهی ناو آمریکایی در حمله به هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی، بهصراحت اظهار داشت: «آقای وزیر به شما میگویم بین پایان جنگ یا
تقابل با ما، باید یکی را انتخاب کنید.»[18]
کمکهای مالی
ایالات متحدهی آمریکا، که در سالهای ابتدایی جنگ به دلیل قطع روابط رسمی دیپلماتیک با عراق قادر به اعطای کمکهای مالی آشکار به عراق نبود، زمینههای کمک متحدان عرب خود به عراق را فراهم میآورد. در سایهی تشویق آمریکا، سیل کمکهای مالی دولتهای عرب بهسوی عراق سرازیر شد. به گفتهی طارق عزیز، وزیر امور خارجهی عراق، میزان کمکهای مالی بلاعوض به عراق تا پایان سال 1981 بالغ بر 18 تا 20 میلیارد دلار گردید.[19]
اما برقراری روابط رسمی بین آمریکا و عراق موانع قانونی کمکهای آشکار به عراق را از میان برداشت. از این رو، در مدتی کوتاه، آمریکا و عراق از چنان روابط نزدیک اقتصادی برخوردار شدند که سطح معاملات آنها به رقم یک میلیارد دلار در سال 1983ـ1984، یعنی سه برابر میزان تجارت بغداد با مسکو رسید. همچنین اکزیم بانک واشنگتن بهمنظور کمک مالی به عراق، موقتاً 485 میلیون دلار از هزینهی تخمینی 570 میلیون دلار برای ساخت خط لولهی نفتی عراق را، که از طریق اردن به بندر عقبه میرسید، در اختیار این کشور قرار داد.[20]
برقراری روابط رسمی بین آمریکا و عراق، موانع قانونی کمکهای آشکار به عراق را از میان برداشت. از این رو، در مدتی کوتاه، آمریکا و عراق از چنان روابط نزدیک اقتصادی برخوردار شدند که سطح معاملات آنها به رقم یک میلیارد دلار در سال 1983ـ1984، یعنی سه برابر میزان تجارت بغداد با مسکو رسید.
به دنبال سفر طارق عزیز به آمریکا و دیدار با مقامات این کشور، دولت ایالات متحدهی آمریکا، اعتباری به مبلغ 840 میلیون دلار برای واردات مواد غذایی در اختیار عراق گذاشت. همچنین وامی به مبلغ یک میلیارد دلار برای خرید و بهکارگیری توانایی ساخت سلاح به عراق واگذار کرد.[21]
کمکهای اطلاعاتی
آمریکا ده روز پس از آغاز جنگ، چهار فروند هواپیمای تجسسی آواکس را در پایگاه هوایی ظهران عربستان سعودی و به درخواست دولت عربستان مستقر کرد تا شبانهروز وضعیت منطقه را کنترل کنند. پایگاه ظهران در طول جنگ عراق علیه ایران، به هستهی اصلی امکانات تجسسی و دیدهبانی هوایی و نیز کنترل وضعیت جبهههای جنگ تبدیل شد. این واحد هوایی امکان دریافت اطلاعات از تحرکات ایران در خلیج فارس را برای آمریکا فراهم آورد و آمریکا بنا بر شرایط، این اطلاعات را در اختیار رژیم بعثی عراق قرار میداد.[22]
پس از شکست عراق در عملیات فتحالمبین، آمریکا تصمیم گرفت از طریق یک کشور عربی، کار ارائهی اطلاعات به ارتش عراق را از نیمهی فروردین 1361 (اواخر مارس 1982) آغاز کند.[23]
پس از عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر و تغییر موازنهی قوا به نفع ایران، سیاست آمریکا از اوایل تابستان سال 1361 به نفع عراق تغییر آشکاری کرد. بنا بر گفتهی وفیق السامرایی، در جریان عملیات رمضان، وی با سه نفر از اعضای سرویس اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) در بغداد ملاقات کرد و اطلاعات خوبی دربارهی نیروهای ایرانی از آنها دریافت نمود:
«یکی از این سه نفر درجهی بالایی داشت و هر سه در ارتش آمریکا دارای درجهی ژنرالی بودند. نفر دوم پایش را در جنگ ویتنام از دست داده بود و نفر سوم مدتی در تونس و یمن کار کرده بود و زبان عربی را میدانست. آنان آمده بودند تا مستقیماً آمادگی خود را برای دادن اطلاعات لازم راجعبه ایران اعلام نمایند. آمریکاییها نقشهها و طرحهای بسیار دقیقی راجعبه یگانهای ایرانی و همچنین کروکیهای توضیحی را که از تصاویر ماهوارهای اقتباس شده بود، با خود آورده بودند. در آن مرحله از جنگ، ما به اینگونه نقشهها و طرحها نیاز مبرم داشتیم.»[24]
آمریکا پس از دیدار ریگان و طارق عزیز، ارتباط مستقیمی را میان مقر سازمان جاسوسی سیا در لانگلی در ایالت ویرجینیا و سفارت آمریکا در بغداد برقرار نمود و بهطور منظم، اطلاعات لازم را در خصوص منطقهی خلیج فارس در اختیار عراق قرار میداد. براساس اعلام منابع اطلاعاتی اروپا، هواپیماهای آمریکایی آواکس در عملیات نظارتی خود اطلاعات هشداردهنده را ظرف چند دقیقه پس از برخاستن هواپیماهای ایران به قصد حمله به مواضع دشمن، به عراق ارسال میکردند. این اطلاعات با گزارش هایی که هر دوازده ساعت یک بار در خصوص فعالیتهای نظامی ایران در جبهه های زمینی، از طریق ریاض به بغداد ارسال میشد و گزیدهای از مجموع اطلاعات جمع آوریشده از ماهواره های نظامی آمریکا در مدار خلیج فارس، تکمیل میشد.[25](*)
پینوشتها:
[1]. قدرتالله رحمانی، بیپرده با هاشمی رفسنجانی، تهران، انتشارات کیهان، چاپ دوم، 1383، ص 66.
[2]. کنت آر. تیمرمن، سوداگری مرگ.
[3]. ستاد تبلیغات جنگ، ستیز با صلح، تهران، 1366، ص 109.
[4]. محمد دورودیان، جنگ؛ بازیابی ثبات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، تهران، ص 243.
[5]. پیشین، ص 244.
[6]. بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، لایههای پنهان جنگ، ص 19.
[7]. هادی نخعی، روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب سیوسوم، تجدید رابطهی آمریکا و عراق، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ص 776.
[8]. حسین علایی، روند جنگ ایران و عراق، نشر مرزوبوم، تهران، 1391، جلد 2، ص 325.
[9]. محمدباقر نیکخواه بهرامی، جنایت جنگی؛ حملات شیمیایی عراق در جنگ با ایران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، 1391، ص 407.
[10]. همان.
[11]. پیشین، ص 412.
[12]. علایی، همان، جلد 2، ص 395.
[13]. پیشین، ص 295 تا 298.
[14]. پیشین، ص 427.
[15]. نشریهی نگاه، سال دوم، شمارهی 15، تهران، مؤسسهی مطالعات سیاسی و فرهنگی اندیشهی ناب، شهریور 1380، ص 99.
[16]. علایی، همان، جلد 2، ص 432.
[17]. محمد دورودیان، سیری در جنگ ایران و عراق (5)؛ پایان جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، تهران، چاپ پنجم، 1389، ص 106 و 107.
[18]. فصلنامهی نگین ایران، شمارهی 28، تهران، مرکز اسناد دفاع مقدس، بهار 1388، ص 116.
[19]. دلیپ هیرو، طولانیترین جنگ؛ رویارویی نظامی ایران و عراق، نشر مرزوبوم، تهران، 1390، ص 153.
[20]. پیشین، ص 274 و 275.
[21]. علایی، همان، جلد 2، ص 80.
[22]. علایی، همان، جلد 1، ص 264.
[23]. علایی، همان، جلد 1، ص 99.
[24]. السامرایی، وفیق، ویرانی دروازهی شرقی، مترجم عدنان قارونی، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ سوم، 1388، ص 101.
[25]. دیلیپ هیرو، همان، ص 276.
منبع:برهان