طبق این ادعا، پزشکی لبنانی الاصل این متون را به عربی ترجمه کرده و بنیاد «وقف اخلاص» این مجموعه را به شکل یک کتاب و تحت عنوان «اعترافات یک جاسوس انگلیسی و دشمنی انگلستان علیه اسلام» منتشر کرده است. از سوی دیگر وهابیان تمام مطالب این کتاب را رد کرده و برساخته مخالفان محمدبن عبدالوهاب دانستهاند.
در این میان غربیان و مسلمین مخالف وهابیت، همچون شیعیان یا متصوفه در مقابل علامت سوالهای متعددی که این کتاب مقابلشان قرار میدهد سکوت اختیار کرده و به بخشهایی از آن توجه کردهاند که به نقد استعمارگری انگلستان یا ضعف بنیان وهابیت اختصاص یافتهاست.
به راستی نویسنده این کتاب کیست؟
پس از فتح عراق توسط نیروهای آمریکایی، اسنادی از خزانههای سری صدام حسین به دست آمد که طی آنها افسری برجسته از ارتش عراق مطالب جدیدی را درباب تاریخ وهابیت نگاشته بود.
نویسنده این اثر، پدر ابن عبدالوهاب را تاجری یهودی الاصل از اهالی بندر بورسای ترکیه قلمداد دانسته که با مسافرت به اقصی نقاط جهان اسلام و ارتباط با جاسوسان بیگانه زمینه بروز این اندیشه ها را در پسرش ایجاد کرده بود. برنارد هیکل مورخ و تحلیلگر شناختهشده و تحصیلکرده دانشگاه هاروارد آمریکا، این فرضیهای را تحت عنوان «تاریخنگاری نظامیان» مطرح کرد. او معتقد بود که نظامیان بسیار بیش از دیگر قشرهایی که در نگارش تاریخ دست داشتهاند، قادر به جعل آن هستند و با دسترسی به اسنادی که محرمانه تلقی میشوند، میتوانند ادعاهای باورپذیرتری را مطرح کنند.
او در این راستا، کتاب همفر را نوشته مورخی نظامی و ترک تبار به نام ایوب صبری پاشا دانسته است. چرا که او برای اولین بار از همفر و خاطراتش سخن به میان آوردهاست. ایوب صبری پاشا(م.1308/1890) دریادار ناوگان عثمانی بود که ماموریت های مکرری در حجاز و یمن را با موفقیت به ثمر رسانده و از شهرت بسیاری برخوردار بود. او که علاقه مند به نگارش تاریخ بود کتاب مهمی در تاریخ حجاز به رشته تحریر درآورد که به «مرآة الحرمین» شهرت یافته و دو چاپ و ترجمه متعدد از آن به زبان فارسی موجود است. ایوب صبری پاشا علاوه بر مرآة الحرمین، کتاب دیگری به نام «تاریخ وهابیان» نوشت و در آن به بیان زمینههای شکل گیری وهابیت و حیات محمدبن عبدالوهاب پرداخت.(تاریخ وهابیان، استانبول، 1296)
بررسی ادعای برنارد هیکل با مقایسه متن خاطرات همفر و کتاب تاریخ وهابیان ایوب صبری پاشا به راحتی میسر است. باید توجه داشت که تاریخ وهابیان برای اولین بار در سال 1296 و مرآة الحرمین که نخستین نشان از همفر درآن یافت می شود، در سال1301 منتشر شده است. خوشبختانه هر دو کتاب تاریخ وهابیان و خاطرات همفر، از طریق شبکه اینترنت قابل دسترسی ست و علاقه مندان میتوانند با تطبیق صوری این دو کتاب به نادرستی ادعای برنارد هیکل پی ببرند.
در کتاب تاریخ وهابیان، اشکالات بسیار زیاد و مبتدیانهای مشاهده میشود که نشان از بی اطلاعی نویسنده از تاریخ حیات محمدبن عبدالوهاب داشتهاست. با این وجود هیچ اشاره و شباهتی میان این دوکتاب وجود ندارد و ایوب صبری پاشا هیچ اشارهای به سفر طولانی و پرحاشیه محمدبن عبدالوهاب به ایران نمی کند. هدف ما در این مجال کشف نگارنده اصلی این خاطرات نیست، اما ذکر این نکته پیش از ورود به بحث اصلی خالی از فایده نخواهد بود که گرچه ایوب صبری پاشا را نمی توان نگارنده واقعی این کتاب دانست، اما شاید حدس هیکل مبنی بر همسانی گرایش های ترکی/عثمانی نگارنده کتاب خاطرات همفر، تاحدی قابلیت تعمق و بررسی بیشتر را داشته باشد. متاسفانه هنوز هیچ منبع دیگری در این باب یافت نشده است.
نقد محتوایی کتاب خاطرات همفر
چنانکه گفتیم هدف ما، کشف هویت نگارنده اصلی این کتاب نیست. بلکه در این مجال به دنبال صحتسنجی اطلاعات آن کتاب در چند بخش عمده هستیم. رویکرد ما در این بخش، نقد محتوای کتاب از منظر متون تاریخی مستند و مورد استفاده در تاریخ وهابیت خواهد بود. لازم به ذکر مجدد است که نظر به عمر کوتاه تاریخ وهابیت، هر از چندگاهی منابع جدید عرضه و کشف میشوند که در برخی موارد یافته های پیشینیان را نقض میکنند. از این رو دریافتهای ما مبتنی بر منابعیست که تا به امروز یافت شده و احتمال نقض یا تعدیل آنها در آینده وجود دارد.
سفر ابن عبدالوهاب به ایران
ابن عبدالوهاب در آستانه بیست سالگی دیار خود در صحرای نجد را ترک گفت و پس از حضور چند ساله در مکه و مدینه، به عراق سفر کرد. منابع موجود درباب ادامه مسیر سفر وی دچار انشقاق و دو دستگی هستند. گروهی از منابع از سفر او به ایران و حضور در شهرهای کرمانشاه، قم، اصفهان و شیراز حکایت کرده اند. از سوی دیگر منابع دیگر به کلی نافی این سفر هستند و معتقدند ابن عبدالوهاب پس از حضور در بصره و بغداد از راه احساء در شرق شبه جزیره به نجد بازگشته و دعوت خود را علنی کرده است. مسیر این سفر از آن جهت بسیار مهم است که از طریق تحلیل خاستگاه فکری افرادی که ابن عبدالوهاب در طول این سفر با آنها مراوداتی داشته است، می توان به زمینههای شکل گیری اندیشه وهابیت و منابع تاثیرگذار بر او پی برد.
شاید قدیمیترین منبع مستقلی که به سفر ابن عبدالوهاب به ایران اشاره کرده، نامه میرزای قمی به فتحعلیشاه قاجار باشد که طی آن از خاطرات بیست سالگی و حضور خود در عراق سخن گفته و از شیخی جوان به نام محمدبن عبدالوهاب یاد کرده که در عراق عرب بوده و احتمالاً قصد سفر به عراق عجم(غرب ایران) را نیز داشته است.
ناگفته نماند که پیش از او محمدتقی سپهر(م.1297) در ناسخ التواریخ از محمد نامی که بصره را به قصد اصفهان ترک کرده، سخن گفته است. پیش از او نیز عبدالرزاق مفتون دنبلی(م.1243) و نیز عبداللطیف شوشتری(م.1220) در تحفه العالم از سفر ابن عبدالوهاب به اصفهان سخن گفته اند. اما در میان تمام منابع پارسی فوق، نامه میرزای قمی موثق تر می نماید، چراکه بر مبنای مشاهدات شخصی و بدون واسطه نگاشته شده است. در کنار این منابع فارسی، باید به کتاب «لمع الشهاب فی سیره محمدبن عبدالوهاب» نیز اشاره کنیم.
این کتاب که در سال 1233 ، توسط شخصی ناشناس ملقب به حسن بن جمال ریکی نوشته شده، نسبت به دیگر منابع تاریخ وهابیت، تازهیاب محسوب می شود. اما درباب نام و هویت اصلی نویسنده، اصالت متن کتاب و هدف نگارنده از تحریر کتاب، شک و شبهات جدی وجود دارد و نمیتوان مطالب آنرا بدون تحقیق و صحتسنجی پذیرفت
اگرچه این مجال، به اندازه کافی برای بررسی و نقد روایات مربوط به سفر ابن عبدالوهاب به ایران موسّع نیست، اما میتوان به اجمال چنین بیان کرد که هیچ مدرک اصیل و دستاولی برای ادامه یافتن مسیر سفر ابن عبدالوهاب به اصفهان، قم و حتی خراسان وجود ندارد. حسین مدرسی طباطبائی در این راستا، الگوی مشترکی را بین این شواهد تاریخی ریشهیابی کرد و شبهه سفر ابن عبدالوهاب به ایران، را ذاتاً ایرانی/فارسی قلمداد کردهاست.
در کنار عوامل فوق، هیچ نشانی از تاثیرپذیری ابن عبدالوهاب از تفکر شیعی یا گرایشهای فلسفی رایج در آن عصر ایران[پایان صفویه و ابتدای افشار] مشاهده نمیشود. او در نامهها و کتبی که نگاشته، هیچ اشارهای به این سفر نکرده و در هیچیک از منابع مستقیم مربوط به حیات محمدبن عبدالوهاب نشانی از سفر به ایران نیست. از سوی دیگر، اختلافات در تعداد سنوات حضور وی در شهرهای ایران آنقدر زیاد است که به سختی می توان آنرا باورپذیر دانست. چرا که با پذیرش سفر او به ایران و احتساب سالیانی که در هر شهر ساکن بوده، ظاهرا او سفرهای خود را در هفت سالگی آغاز کرده است!! با این وجود و با پذیرش این فرض محال، بازهم بیش از بیست سال بر سن واقعی او افزوده می شود. این در حالیست که ابن غنام- معاصر با شخص ابن عبدالوهاب- گزارش می کند که وی در بیست سالگی عزم سفر به حجاز و عراق کردهاست.
کتاب خاطرات همفر در باب سفر ابن عبدالوهاب به ایران، دچار سردرگمی و اشتباهات بسیاری در بیان اطلاعات است. فی المثل حضور ابن عبدالوهاب در شهر بصره و آغاز سفر به ایران، در سال 1713 یعنی 9سالگی ابن عبدالوهاب قلمداد شده، که به کلی اشتباه و جعلی ست.
گزارش سفر وی به ایران نیز سرشار از روایت بی بندوباریهای ابن عبدالوهاب و ملاقاتهای مکرر جاسوسان انگلیسی با اوست. در حالی که انتظار میرود از اقامت چندین ساله ابن عبدالوهاب جزئیات مفصل تری ذکر شود. روی هم رفته می توان اعتقاد داشت که خاطرات همفر چه درباب اصل سفر ابن عبدالوهاب به ایران و چه درباب جزئیات آن جعلی و برساختهاست. از سوی دیگر اگر همگام با مدرسی طباطبائی ایده ایرانی بودن الگوی سفر ابن عبدالوهاب به ایران را صحیح بدانیم، بدون شک دلیل دیگری برای رد انتساب خاطرات همفر به ایوب صبری پاشا خواهیم یافت. این در حالیست که صبری پاشا در کتاب «تاریخ وهابیان» خود که شش سال پس از «مرآة الحرمین» منتشر شد، هیچ اشارهای به سفر ابن عبدالوهاب به ایران نکردهاست.
2- حضور انگلستان در خاورمیانه و تاثیرگذاری بر جنبش وهابیت
تاریخ حضور قدرتهای استعمارگر در منطقه خاورمیانه، به چندقرن پیش از شکل گیری جنبش وهابیت بازمیگردد و متون تاریخی متعدد و اسنادی که بعدها این کشورها منتشر کردند، بهترین مستندات برای بررسی تاریخی محسوب میشود. حقیقت آنست که منابع فوق درباب شخصی به نام همفر و ماموریت او سخنی نگفتهاند. حضور نمایندههای سیاسی انگلستان در منطقه از طریق سفرنامههای آنها، اسناد کمپانی هند شرقی و نیز تواریخ بومی عربی قابل شناسایی و تایید است. فی المثل ما می دانیم که اولین حضور غربیان استعمارگر در شبه جزیره عربی، به کارستن نیبور دانمارکی در سال 1762 بازمیگردد.
هاردفورد بریجز در سال 1810 به شبه جزیره سفر کرد و پس از وی جان لویس بورکهارت به سال 1814 به نجد و حجاز پای گذارد و اطلاعات مهمی درباب تاریخ وهابیان جمعآوری کرد. افراد متعددی در این میان به عربستان سفر کردند: جورج سدلیر، ریچارد برتون، ویلیام پالگریو، لوئیس پلی،چارلز داوتی، هری سنت جان فیلبی و ... متاسفانه گاه دیده می شود که با استفاده از تاثیرگذاری خاطره تاریخی عامه جامعه از توماس ادوارد لورنس، مشهور به لورنس عربستان، همفر را با او مقایسه می کنند، این درحالی ست که ماموریت وی در قرن بیستم یعنی 1916 انجام شده و هیچ وجه مشترکی بین او و همفر وجود ندارد. چنانکه پیش از این آمد، تمام اسناد و سفرنامههای این افراد توسط کشورهای متبوعشان منتشر شده و تواریخ بومی نیز بعضاً از حضور و فعالیتهای آنها گزارش هایی دادهاند. در حالی که هیچ یک از این موارد درباب شخصی به نام همفر صدق نمی کند.
حقیقت آنست که با توجه به شواهد فوق، پذیرش حضور فرد قدرت مند و باهوشی همچون همفر که ماموریت خطیر خویش را از بیست سالگی و در استانبول آغاز کرده و –چنانکه در کتابش آمده- تا سالیان طولانی در عرصه سیاستگذاری خارجی انگلستان در منطقه بسیار تاثیرگذار بودهاست، بسیار سختباور است. بد نیست در اینجا اشارهای به بخشی از متن کتاب داشتهباشیم :
وزیر[مستعمرات] مخصوصا از مهارتم در نفوذ و تسلط بر محمدبن عبدالوهاب، فوق العاده خشنود بود و ابراز شادمانی می نمود. او در میان صحبتهایش می گفت:«نفوذ در محمد[بن عبدالوهاب] بزرگترین هدف مستعمرات بوده است... او مکرراً اعتراف می کرد که: اگر تمام زحماتی که برای بریتانیای کبیر کشیدهای، تنها به کشف شیخ محمد و نفوذ در مشارالیه منحصر میشد، بازهم رسیدن به این نتیجه ارزش آنرا داشت که با همه آن کوششها و مرارت ها برابری کند.»
ناگفته نماند که ما در اینجا قصد رد کردن فرضیه حضور بریتانیا در ممالک اسلامی را نداریم، اما آنچنان که به نظر می رسد نویسنده کتاب خاطرات همفر، تحتتاثیر فضای رعبآور و قدرتمندانه انگلستان در قرن19و20میلادی چنین تصویر مخوف و پرنفوذی از سیستم جاسوسی این کشور ترسیم کرده است.
3- اشتباهات و تناقضات تاریخی کتاب
یکی از نکات قابل توجه در این کتاب این است که به عنوان یک متن تاریخی، به استثناء دو موضع، به هیچ وجه تاریخ و سال دقیق حوادث ذکر نمیشود. گویی این خاطرات نیز به شیوهای سری و مخفیانه نوشته شدهاند. شاید بتوان دلیل اصلی آنرا در هراس نگارنده از گرفتاری میان تواریخ و سالها دانست. شیوه بیان نویسنده این کتاب، شیوهای کلیگویانه و همراه با جزئیاتی غیرقابل اثبات است که در هیچ منبع و متن تاریخی دیگری نمی توان آنرا یافت. همین مساله یکی از عوامل نفی ارزشمندی تاریخی این کتاب است. نویسنده این کتاب، در همان دو مورد استثنایی از بیان تاریخ دقیق رویدادها نیز به شدت اشتباه کرده است. چنان که پیش از این آمد، درکتاب چنین بیان شده که همفر ابن عبدالوهاب را در سال 1713 در بصره ملاقات کرده، این درحالیست که در آن زمان ابن عبدالوهاب 9 ساله بوده و در منابع معتبر دیگر او در 20 سالگی به این سفر رفته است. در جای دیگری از این کتاب، نویسنده آغاز دعوت علنی ابن عبدالوهاب را به سال 1143 دانسته است، و این در حالیست که شکی درباب سال 1153 برای آغاز دعوت ابن عبدالوهاب در شهر حریملاء نجد وجود ندارد.
در میان سطور این کتاب، به صورت جسته گریخته از مذاکرات نگارنده[همفر] با گروه های مختلف از مسلمین سخن به میان آمده و تلاش شده تا به نوعی به نفع رهایی جهان اسلام از انحطاط، آسیب شناسی از کلام یک جاسوس انگلیسی ارائه شود. خالی از لطف نخواهد بود اگر اشاره کنیم که در آغاز کتاب با جاسوسی مواجهیم که در باطن به آموزههای پیامبر(ص) و اصالت آنها واقف و معترف است. او در جای جای کتاب به صحت مطالب دین اسلام اشاره می کند و افسوس می خورد که چرا مسلمین به آن دستورات به درستی عمل نمی کنند. اگر این تصویر را در کنار اهمیتی که همفر در مقام یک جاسوس برای انگلستان داشته و نیز تلاش بی وقفه او در ایجاد فساد و بی بندوباری در محمد بن عبدالوهاب، بررسی کنیم چهرهای غیرقابل باور و خیالی به دست خواهیم آورد که در عالم واقع وجود نداشته است.
***
علی رغم تمام مباحث فوق که در راستای سلب ارزشمندی تاریخی این کتاب مطرح شد، باید اذعان داشت که نقش این کتاب در هدایت و آگاهی بخش گستردهای از عامه مردم نسبت به جریان وهابیت قابل ستایش است. حقیقت آنست که نباید این کتاب را به عنوان متنی تاریخی قلمداد کرد و از مطالب آن انتظار صحت و وثاقت داشت. اما باتوجه به گستره قدرت و تسلط وهابیان بر رسانهها و افکار عمومی جهان اسلام، این کتاب به واسطه جذابیت هایی که برای جوانان دارد و نیز برانگیزاننده احساسات مذهبی آنهاست، سپر مهمی در مقابل تاثیرگذاری غیرمستقیم وهابیت بر فکر عامه مردم داشته است.
بحث درباب نگارنده واقعی این کتاب، هنوز به طور کامل میسر نیست اما تحلیل گرایش های نویسنده در تعظیم جایگاه امپراطوری عثمانی در جهان اسلام بعنوان سپر اصلی مقابله با وهابیت، نتایج قابل توجهی را در برخواهد داشت. نویسنده به خوبی از مشکلات گریبانگیر جهان اسلام و علت ساز پدیده انحطاط، مطلع بوده و در جایجای کتاب تحت عنوان آسیب شناسی های جاسوسی انگلیسی به آنها پرداختهاست. شاید اگر انتظار وثاقت تاریخی از این کتاب نداشته باشیم، بتوان آنرا به عنوان رمانی تاریخی که به خوبی عامه مردم را از گزندگی استعمار انگلیس و اندیشه وهابیت آگاه ساخته، قلمداد کرد.
منبع: مقاله محمد حسین رفیعی منتشر شده در سایت کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران