هایزر در مدت اقامت سی و چند روزه خود در ایران تنها یک بار با شاه ملاقات کرد و در این جلسه، روز و ساعت خروج محمدرضا پهلوی از ایران تعیین شد.
اسرار ماموریت یک نظامیِ امریکایی به ایران
30 بهمن 1393 ساعت 17:04
هایزر در مدت اقامت سی و چند روزه خود در ایران تنها یک بار با شاه ملاقات کرد و در این جلسه، روز و ساعت خروج محمدرضا پهلوی از ایران تعیین شد.
هرچند سفر هایزر به ایران به صورت محرمانه صورت گرفت ولی خبر ورود وی در دو روز بعد یعنی شانزدهم دی ماه فاش شد؛ چنانچه روح الله حسینیان می نویسد یکی از اهداف مأموریت هایزر برانگیختن حمایت ارتش از دولت بختیار بود. هادینگ کارتر سخنگوی وزارت امور خارجهی آمریکا رسماً اعلام کرد: هایزر مأمور شده تا از جانب دولت آمریکا به رهبران نظامی توصیه کند که از حکومت غیرنظامی بختیار حمایت کنند. منابع پنتاگون اعلام کردند که هایزر به این جهت به این ماموریت اعزام شده که یک نظامی بهتر می تواند بر نظامیان ایران که در حمایت از بختیار مردد هستند نفوذ کند. هادینگ کارتر افزود: هایزر به عنوان نماینده ی دولت آمریکا با چند نفر از فرماندهان ارتش ایران به گفتگو نشسته و به آنان توصیه کرده که از دولت بختیار پشتیبانی کنند. وی این اقدام را مداخله در امور ایران ندانست و گفت: اینکه توصیه شود ارتش از قانون اساسی حمایت کند کاملاً عادی است.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس و رویتر، سایروس ونس سه روز بعد ضمن حمایت از مساعی شاپور بختیار در مورد تشکیل یک کابینهی غیرنظامی رسماً از ارتش ایران خواست تا راهی برای همکاری با شاپور بختیار پیدا کند. وی افزود: شاه هنوز طبق قانون اساسی رئیس کشور است و نیروهای مسلح ایران هنوز هم از لحاظ امنیت و استقلال ایران یک عامل اصلی به شمار میروند. برای دولت بختیار یک مکمل ضروری هستند. هایزر در اولین جلسه ی کمیته ی فرماندهان، حمایت از دولت بختیار را مورد تأکید قرار داد. هایزر برای فرماندهان نظامی استدلال میکرد که راهحل برقراری آرامش در کشور این است که ارتش از دولت قانونی بختیار پشتیبانی نماید. در این صورت بختیار موفق خواهد شد اعتصابات و آشوب ها را برطرف نموده و مملکت را به حال عادی بازگرداند.
هایزر حتی در ملاقات با شاه او را به تفویض اختیارات فرماندهی خود به بختیار ترغیب کرد. یکی دیگر از اقدامات ژنرال هایزر برای حمایت ارتش از دولت بختیار تهیه ی طرح ها در جهت در دست گرفتن قدرت و کنترل عوامل صنعتی و ذخایر مالی کشور توسط ارتش تحت رهبری بختیار بود. هایزر طرحی را در کمیته ی فرماندهان ارتش ارائه داد که هدف آن «کودتا تحت مدیریت بختیار» بود و ارتش می بایست همه ی مراکز حساس نفت، برق، آب، گمرک، بانک، رسانه های همگانی را تحت رهبری بختیار در دست بگیرد. هایزر برای اجرایی کردن طرح، یک تقسیم کاری در ارتش به وجود آورد که براساس این طرح نیروی زمینی مسئول غذا و ارتباطات و نیروی دریایی مسئول نفت و مسئول جنگ روانی بودند. شب نامه ها پوسترها و امثال آن بر عهده ی نیروی دریایی گذاشته شده بود. نیروهای هوایی هم مسئول برق و آب شده بود. کمیته های تخصصی هم برای مطالعه ی راهبردها شب و روز مشغول بودند.
شاید راه اندازی جنگ روانی علیه انقلابیون و رهبر آن ها مهم ترین خدمت هایزر به بختیار بود. هایزر کمیته ای از نظامیان تحت رهبری یک افسر آمریکایی به نام دریادار فرانک کولینز (Frank Collins) تشکیل داده بود که یک طرح جنگ روانی را تدارک کنند.
ازجمله طرح های جنگ روانی، مانور قدرت ارتش بود. به گزارش ژنرال هایزر طرح نمایش قدرت ارتش بخشی از برنامه های ما بود. براساس این طرح نیروی زمینی در خیابان ها و نیروی هوایی در آسمان تهران دست به مانور میزدند تا قدرت خود را زیر نظر دولت بختیار نمایش دهند و مردم باید می فهمیدند که نیروهای مسلح قدرت شکست دادن مخالفان و درهم شکستن اعتصابات را دارند.
در آستانه ی ورود امام خمینی ارتش دست به مانور قدرت زد. روز نهم بهمن چند فروند هواپیمای جنگنده بر فراز تهران پرواز کردند و روز یازدهم نیز ستون های نظامی در خیابان های تهران به حرکت درآمدند.
مانور نیروهای نظامی با تجهیزات کامل در تهران شایعهی کودتا را دامن زد. کیهان در گزارش خود نوشت به دنبال نقل و انتقال وسیع تانک ها و نیروهای مسلح در تهران «شایعهی کودتا ناگهان در همه جا پیچید». همزمانی مانور قدرت ارتش با ورود امام خمینی شایعه ی کودتا و تأثیر مانور ارتش را در هم پیچید و به سرعت به دست فراموشی سپرد و این جنگ روانی ژنرال آمریکا را بی خاصیت ساخت.
نیروی هوایی یک روز بعد از انتصاب بازرگان توسط امام خمینی بار دیگر دست به مانور قدرت زد. روح الله حسینیان می نویسد صبح روز 17 بهمن ده ها فروند جِتِ جنگنده و هلی کوپتر بر فراز تهران به پرواز درآمدند؛ ولی نیروهای انقلاب قدرتمندتر و به پیروزی نزدیک تر از آن بودند که طرح های ژنرال آمریکایی آن ها را مرعوب سازد.
یکی از طرح های دیگر جنگ روانی ژنرال هایزر، به خیابان کشانیدن طرفداران رژیم بود. ژنرال در جلسه ی اول بهمن کمیته ی فرماندهان نظامی پیشنهاد کرد: «در شورای امنیت از نخستوزیر بخواهند یک تظاهرات به طرفداری از دولت راه اندازی شود». موضوع در شورای امنیت مطرح شد و بختیار با آن موافقت کرد. به دنبال موافقت بختیار هایزر پیشنهاد کرد که تظاهرات هرچه زودتر برپا شود و حتماً تاریخ برگزاری آن قبل از بازگشت [آیت الله] خمینی باشد».
اجرای راهپیمایی در کمیته بحران مطرح شد و مقرر گردید به خانواده های نظامیان ابلاغ شود تا در این تظاهرات شرکت کنند. فرماندهان نیروها و ارتشبد طوفانیان قبول کردند که در تهیه ی مقدمات راهپیمایی هم، به جمعیت طرفداران قانون اساسی کمک کنند. سپس «دریاسالار حبیباللهی فرمانده نیروی دریایی» پیشنهاد کرد: مناسب است دریادار مجیدی معاون نیروی دریایی که متخصص در کارهای تبلیغاتی و تهیه ی شعارهاست و دارای ابتکارات مخصوصی است مسئولیت این کار را به عهده بگیرد. ارتش با تمام امکانات مقدمات راهپیمایی را تهیه کرد. پنجشنبه ده ها هزار نفر در میدان بهارستان تجمع کردند و به حمایت از قانون اساسی شعار دادند. این تظاهرات موجب شد تا مردم مذهبی بار دیگر به مناسبت 28 صفر رحلت پیامبر و امام حسن (ع) در روز شنبه هفتم بهمن بزرگ ترین راهپیمایی را شکل دهند. به صورتی که تظاهرات طرفداران قانون اساسی به سرعت تحت الشعاع آن قرار گرفت و جنگ روانی ژنرال آمریکایی نیز مجدداً با شکست مواجه شد تا جایی که این ژنرال قدرتمند آمریکایی اعتراف کرد که اقدامات آیت الله خمینی در مقابل رژیم آمریکا یک جنگ روانی بود که با مهارت در حال انجام بود.
وظیفهی دیگر هایزر طرح یک کودتا توسط ارتش در صورت شکست بختیار بود. منظور از کودتا در این طرح دستگیری و کشتن رهبران انقلاب، سرکوب مردم و اشغال مراکز مهم اقتصادی و سپس روی کار آوردن دولتی سرکوبگر بود. برژینسکی مشاور امنیتی کارتر بی مهابا می کوشید تا کودتا را در اولویت قرار دهد. برژینسکی معتقد بود: «یک کودتای نظامی در ایران به طرفداری از شاه تنها امید باقیمانده برای حفظ منافع آمریکا در ایران است». براون وزیر دفاع نیز همین عقیده را داشت و پیوسته از هایزر میخواست تا نیروهای مسلح ایران را برای مقابله و سرکوب مخالفان در صورت لزوم آماده کند. برژینسکی به هایزر تأکید کرد که طرح آماده ای را برای دست زدن به اقدام نظامی داشته باشد. او معتقد بود این طرح روحیه ی ارتش را تقویت خواهد کرد و از نظر روانی آن ها را برای دست زدن به کودتا در صورت لزوم مهیا خواهد ساخت. هایزر در اجرای مأموریت خود طرح کودتا را آماده ساخت. به گزارش هایزر: «طرح ها شکل میگرفتند و ما به نقطه ای نزدیک می شدیم که می توانستیم با ارتش دست به کودتا بزنیم. همچنین به نقطهای می رسیدیم که بتوانیم این کودتا را ظرف یک هفته صورت دهیم. گروه از نظر روانی آماده بود که اگر دولت قانونی بختیار در آستانهی سرنگونی قرار گرفت کودتا را انجام دهد».
برژینسکی بارها با هایزر تماس گرفت و از وی خواست تا احتمال کودتا را همچنان مد نظر داشته باشد. حتی بعد از ورود امام خمینی در روز 13 بهمن جونز رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا با هایزر تماس گرفت و پرسید آیا ارتش می تواند بدون حضور وی در تهران کار کودتا را انجام دهد؟
هایزر در آستانه ی رفتن از ایران در جلسهی 14 بهمن به فرماندهان نظامی گفت: دولت بختیار در آستانه ی سقوط است در این صورت ارتش باید فورا و قاطعانه وارد عمل شود و کودتا صورت گیرد. هایزر از فرماندهان ارتش پرسید: قبل از رفتنم لازم است دقیقاً بدانم اگر دولت بختیار سقوط کند چه برنامهای دارند؟ همه سکوت کردند، هایزر ناامیدانه بلند شد تا خداحافظی کند، اما سپهبد ربیعی سکوت را شکست و گفت: برادرم! اگر این اتفاق بیفتد و اگر لازم باشد کشور را نجات دهیم، من آن چه را که لازم باشد، انجام می دهم و رهبری را به دست خواهم گرفت.
روز 22 بهمن در حالی که صدای شکسته شدن ستون فقرات رژیم شاهنشاهی در سرتاسر جهان پیچیده بود کاخ سفید به دنبال کودتا در ایران بود. در آن روز در آن سوی دنیا برژینسکی جلسه ی اضطراری کمیسیون ویژه هماهنگی را تشکیل داد تا در مورد کودتا توسط ارتش ایران به بحث بنشینند. در این جلسه برژینسکی مشاور امنیتی کاخ سفید، وارن کریستوفر، دیوید نیوسام و هارولد ساندرز معاونین وزارت امور خارجه، چارلز دانکن معاون وزارت دفاع، ژنرال دیوید جونز رئیس ستاد مشترک ارتش، ژنرال برنارد راجر، ویلیام اسمیت، آدمیرال ترنر رئیس سازمان سیا و معاونش فرانک کارلوسی در این جلسه حاضر شدند. گزارشهای ایران مورد ارزیابی قرار گرفت. کریستوفر گزارش های هایزر را در توانایی ارتش برای یک کودتا خوشبینانه توصیف کرد و مورد نقد قرار داد. بقیه نیز بر ناتوانی آمریکا در مقابل انقلاب ایران اعتراف کردند، ولی برژینسکی هنوز بر روی کودتا اصرار میکرد. وی گفت: «من مطمئن نیستم که ارتش تصمیم به عدم مداخله گرفته باشد». برژینسکی بر اعضای جلسه غالب شد و سرانجام تصمیم بر آن گرفته شد تا نیوسام با سولیوان تماس برقرار کند و از او بپرسد که آیا میتوان ارتش ایران را به کودتا واداشت یا نه؟ همچنین ژنرال جونز موظف شد تا با هایزر که در اروپا به سر می برد تماس بگیرد و نظر وی را جویا شود؟
واقع مطلب این بود که منادیان کودتا به بی خردی و ناآگاهی مطلق مبتلا شده بودند، آن ها نه ماهیت ارتش را می شناختند نه از رهبری انقلاب و نه از مردم درک صحیحی داشتند و نه عواقب کودتا را محاسبه میکردند که بعد از آن، چه؟ نیروهای نظامی توان خود را در مدیریت کشور در دورهی دولت نظامی ژنرال ازهاری آزمایش کرده بودند. آن ها در 17 شهریور و ده ها روز دیگر قتل عام مردم را تجربه کرده بودند. آن ها فرار روزانه صدها سرباز و درجهدار، راهپیمایی نظامیان، پیوستن آن ها به مردم را می دیدند و باز می خواستند تجربه شده ها را مجدداً تجربه کنند.
ارتش شاهنشاهی حتی اگر موفق به کودتا می شد در اداره ی کشور شکست می خورد. چه اینکه شاه ارتش را از مسائل سیاسی به دور نگه داشته بود. آن ها را چنان بی ابتکار به خود متکی کرده بود که هیچ خلاقیتی در دوران بحران نمی توانست از خود بروز دهد. به قول پارسونز «نظامیان ایران به کلی در کار حکومت، آن هم در سیستم پیچیده ی سازمان اداری دولت ایران بی تجربه بودند».
علاوهبر این امام خمینی با مواضع قاطع خود در مقابل طرح کودتا، هر حرکت توطئهآمیز را به شدت خنثی می کرد و مردم را برای مقابله با آن آماده می ساخت. امام خمینی از همان اوایل استقرار در پاریس احتمال یک کودتای آمریکایی را می داند؛ لذا فرمودند: آمریکا و شاه دیگر قادر بر مهار بحران نیستند اگر کودتای نظامی هم بشود، یک نظامی سفاک سرکار بیاید باز نمی تواند این وضع ایران را آرام بکند. امام خمینی به سردمداران کاخ سفید هشدار می دادند که آمریکا خیال نکند به این که با کودتای نظامی می شود مسائل ایران را حل کرد. امام خمینی به رشد مردم اشاره می کردند که در سابق ممکن بود، چنانچه اگر «یک نظامی می آمد در بازار هر غلطی میخواست بکند، کسی نبود بگوید نه. اگر دو تا ستاره این جای [شانه] کسی بود دیگر وا مصیبتا، اما حالا غیر آن وقت است. این ملت غیر آن ملت است
امام خمینی تجربهی حکومت نظامی دولت شریف امامی و دولت نظامی ازهاری را دلیل بر نامرادی کودتای نظامی می دانستند و می فرمودند: این ملت حکومت نظامی اش را دیده است و شکسته است. دولت نظامی اش هم که حالا هست و می بیند کاری از آن برنمیآید و او را هم شکسته است. کودتای نظامی، یک نظامی دیگر میآید، یک چیز تازه نیست. امام خمینی در مورد احتمال کودتای نظامی و موفقیت آن به خبرنگار تلویزیون ایتالیا فرمودند: «احتمال کودتای نظامی می دهم، ولیکن این طور که یک شانسی داشته باشد و بتواند ملت را آرام کند، این احتمال وجود ندارد». امام خمینی به آمریکاییان و عاملان احتمالی کودتا هشدار دادند که این کار را نکنند که هیچ نفعی به حال آنها ندارد. آمریکا هم چنانچه دستی در این کار داشته باشد باید خودداری کند. امام خمینی به آمریکاییان هشدار دادند که اگر در ایران کودتا شود ملت ایران آن را از آمریکا می داند و برای آمریکا بسیار مضر است. امام خمینی به خوبی می دانستند که فرماندهان ارتش ناتوان تر از آن هستند که مستقلاً دست به کودتا بزنند، لذا تحلیل میکردند که ارتش بیاذن آمریکا دست به کودتا نمی زند.
شکست نهایی هایزر
هایزر معتقد است من ماندن فرماندهان ارتش را در داخل ایران تضمین کردم، سازمان ارتش را منسجم نگاه داشتم، فرماندهان ارتش را وادار به حمایت از رئیس غیرنظامی دولت، شاپور بختیار کردم، فرماندهان ارتش را ترغیب کردم که طرح های لازم را برای کودتا تهیه کنند. هایزر همهی این اقدامات را دلیل بر موفقیت مأموریت خود می داند؛ اما روح الله حسینیان می نویسد واقعیت چیز دیگری بود. وی سه هدف در مأموریت داشت که در هیچ کدام پیروز نشد. هنگامی که بحران به نقطه ی اوج رسید، ارتش از درون درگیر شد. جنگ همافران با گارد جاویدان، بیعت پرسنل نیروی هوایی با امام خمینی، تظاهرات دسته جمعی نظامیان با لباس نظامی و اعتصاب کادرهای نظامی در پایگاه های مختلف نشان داد که ارتش در مقابل حرکت پر جذبه ی انقلاب اسلامی از هم گسیخته است. در لحظه ای که ارتش باید از بختیار حمایت می کرد نهایت لطف آن اعزام یک هلی کوپتر برای فراری دادن وی بود. فرماندهان ارتش در لحظه ای که باید دست به کودتا می زدند با تجمع و اعلام بی طرفی تسلیم امواج انقلاب اسلامی شدند. بنابراین جا دارد که ادعا کنیم ژنرال هایزر هیچ موفقیتی به دست نیاورد. شاید نحوه ی خروج فرارگونه هایزر از ایران بهترین شاهد بر شکست وی باشد. گری سیک در مورد علت خروج هایزر مینویسد: «هایزر هدف حمله ی تبلیغاتی انقلابیون قرار گرفته بود و حضور وی در تهران بهانه ای بود برای حمله به سفارت و دیگر تشکیلات آمریکا. از این رو در اثر درخواست های مکرر شخص وی و تأیید سولیوان در نهایت به او اجازه داده شد از تهران خارج شود و به واشنگتن بازگردد».
بعد از اینکه سولیوان عکس العمل مردم ایران را در مقابل حضور هایزر در تهران به واشنگتن مخابره کرد، وزیر دفاع ماندن یا رفتن را در طی تماسی تلفنی به خود هایزر واگذار کرد. هایزر در پاسخ گفت: «هنوز نمیخواهم تصمیمی بگیرم، اما شخصاً احساس می کنم نباید ایران را ترک کنم، اما اگر قرار باشد بروم، حالا بهترین موقع است که مسئولیت ها به ژنرال گاست تفویض شود». براون از وی پرسید، رفتن او چه تأثیری بر فرماندهان نظامی ارتش دارد. وی پاسخ داد: «مطمئن هستم که ژنرال گاست می تواند در آن ها نفوذ کند». از این پاسخ ها کاملاً روشن است که هایزر ترسیده بوده و تمایل به ترک ایران داشته، اما شجاعت اعتراف به ترس را نداشته است.
سرانجام براون در 14 بهمن با او تماس گرفت و به وی اجازه داد امروز یا فردا به سوی واشنگتن پرواز کند. به محض تمام شدن تلفن، هایزر به سولیوان گفت: اگرچه دیر شده است، اما همین امشب خواهم رفت. سرانجام با تاریک شدن هوا وی سوار بر یک هواپیمای سی- 130 ارتش آمریکا شد و تهران را ترک گفت. همین که هواپیما مرز هوایی ایران را پشت سر گذاشت خدمهی هواپیما خنده ای سر دادند و هایزر هم مثل بقیه احساس آرامش کرد.
منابع:
1-هایزر، رابرت، ماموریت در تهران، ترجمه رشیدی، تهران، اطلاعات: 1365.
2-سیک، گری، همه چیز فرو می ریزد، ترجمه علی بختیاری زاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی: 1384.
3-سولیوان، ویلیام، ماموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران، علم، 1373.
4-قره باغی، عباس، اعترافات ژنرال، تهران، نشرنی: 1365.
5-برژینسکی، زبیگنیو، چگونه ایران را از دست دادیم، ترجمه محمود طلوعی، تهران، هفته: 1362.
6-امام خمینی، صحیفه امام ج4، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی: 1379.
*حسینیان، روح الله، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387.
منبع:قدس
کد مطلب: 29642