ایرانیان از صحراهای جنوب روسیه و اِستِپِ اوراسیای قدیم پا به سرزمین های نو جنوبی گذاشتند. آنان هنگامی که در ایران جای گیر شدند، رفته رفته متوجهِ دریاها و راه های دریایی آن گردیدند.
هخامنشیان در خلیج فارس
20 اسفند 1393 ساعت 15:10
ایرانیان از صحراهای جنوب روسیه و اِستِپِ اوراسیای قدیم پا به سرزمین های نو جنوبی گذاشتند. آنان هنگامی که در ایران جای گیر شدند، رفته رفته متوجهِ دریاها و راه های دریایی آن گردیدند.
بعدها، هخامنشیان در پیشروی شان به سوی آسیای صغیر و مواجهه با نیروی دریایی یونان و مصر، به اهمیت تشکیل ناوگان دریایی پی بردند ( حسن، 1371، ص49 ).
از این زمان، ایرانیان، با تشکیل ناوگانی قدرتمند، تجارت در خلیج فارس و آب راه های آن را به دست گرفتند. نبود اشاره های مستقیم به تجارت دریایی و تجار فعال در این راه ها در سنگ نوشته های هخامنشی، احتمالاً به علت غلبه ی دیدگاه های نظامی و سیاسی حاکم در این سنگ نوشته هاست.
اما اطلاعات مربوط به حقوق گمرکی و عوارض راه، می تواند تأییدی بر وسعت و تراکم مبادلات در محدوده ی فرمان روایی هخامنشیان باشد. اخیراً، سندی آرامی از سال 475 پ م، یعنی دوران فرمان روایی خشایارشای اول ( حکومت: 485 - 465 پ م ) به دست آمده، که بخشی از دفتر محاسباتی قرارگاهی گمرکی بر یکی از دهانه های نیل است. از این قرارگاه، به اجبار، ناوهای فنیقی و ایونیایی عبور می کردند. در این سند، به تناسب ارزش کالاها هنگام ورود یا خروج آن ها، عوارض، دریافت می شد و به انبار سلطنتی واریز می گردید. در این روند، یونانیان عوارضی به نام مَندَتو یا مَندَتُه می پرداختند. فنیقیان هم باجی به نام مَئسَرَه می دادند. کالاهای کشتی های فنیقی بیشتر شامل شراب، فلزات، چوب های گوناگون و کالاهای کشتی های ایونیایی بیشتر شراب و روغن بود. در یک پاپیروس آرامی بی تاریخ از وارد کردن شراب صیدا به مصر در دوران هخامنشی سخن رفته است. این کشتی ها در بازگشت فقط نطرون یا کربنات دو سود طبیعی می بردند. در حال حاضر، از مکان قرارگاه گمرکی ای که کشتی های ایونیایی و فنیقی پس از عبور از آن به طرف بندر مِمفیس و دره ی نیل می رفتند، اطلاعاتی وجود ندارد ( بریان، ج1، ص 604 ).
درآمدهای سلطنتی از تجارت خلیج فارس، گاه به شکل های دیگر نیز حاصل می شد؛ مثلاً اقوام عرب حوزه ی خلیج فارس باید هر ساله 1000 تالان؛ یعنی در حدود 30 تُن کُندُر، برای هدیه، به شاه پیشکش می کردند. این هدیه، در واقع، بخشی از سود تجاری ای بود که اعراب از بازرگانی، در سایه ی امنیت راه های فرمان روایی هخامنشی، کسب می کردند ( همان جا).
شاهان هخامنشی با دریافت سود حاصل از تجارت دریایی و زمینی، در آن زمان، رفتاری بزرگ منشانه داشتند و اعراب احتمالاً از پرداخت آن کاملاً راضی بودند. نگاهی گذرا به سیاهه ی اموال پیشکشی به دربار هخامنشی، در روایت هرودوت، نشان می دهد که پیشکشی اعراب بخش سیار کوچکی از این هدایا را تشکیل می داده است. هرودوت ( ج3، ص 196- 198، بند 97 ) می نویسد: « بعضی اقوام هستند که مجبور به پرداخت مالیات اجباری نیستند ولی خود هدایایی پیشکش می کنند. مقصود من حبشیانی است که در سر حد مصر سکونت دارند و کمبوجیه در موقعی که بر ضد حبشیان ماکروبی لشکرکشی می کرد آن ها را مطیع خود کرده بود. این اقوام ساکن شهر مقدسِ نیزا و حوالی آن هستند و جشن های معروفی به افتخار دیونیزوس بر پا می کنند. این حبشیان و مجاورین آن ها با هندی های کالانتی از یک نژادند و خانه های آن ها خانه ی زیرزمینی است. این دو قوم هر دو سال یک بار پیشکشی اهدا می کردند و در زمانی هم که ما زیست می کنیم هنوز این کار را می کنند. آن ها دو شنیس طلای محل و دویست تنه درخت آبنوس و پنج طفل حبشی و بیست دندان فیل اهدا می کنند. اهالی کولشید و مجاورین آن ها تا نواحی قفقاز مالیات های خود را خود شخصاً تعیین کرده اند؛ زیرا سلطه ی پارس ها تا این کوه توسعه دارد، اما در شمال قفقاز دیگر پارس ها نفوذی ندارند. این اقوام هدایا و پیشکش هایی به میل خود برای پادشاه می آورند و این کار حتی امروز هم هر پنج سال یک بار تکرار می شود. آنها صد پسر بچه و صد دختر بچه نیز هدیه می کنند. اعراب هر سال هزار تالان کندر به پادشاه می دادند. چنین بود هدایایی که این ملل علاوه بر خراج به پادشاه تقدیم می کردند ».
یکی از مسائلی که هخامنشیان در مورد رودخانه های سرزمین خود به آن توجه داشتند بهره برداری از آن ها برای آبیاری زمین های کشاورزی بود. به این منظور، ایشان برای بالا بردن سطح آب کشاورزی در بابل، بر روی دجله بندهایی احداث کردند ( حسن، 1355، ص 35 )، در حالی که مورخان یونانیِ معاصر اسکندر این بندها را نشانه ای از بی تجربگی ایرانیان در امور دریایی تلقی می کردند. نیپور از سدهایی در لمبون، در ساحل فرات، و در هوگ کنه و اسکیِ موصل و هگره ی دجله یاد کرده است، ولی خیره کننده تر از همه تعداد شهرهای معمور و اسکله های واقعی در کرانه های ایرانی خلیج فارس است که نئارخوس ( 326- 325 پ م ) به آن ها اشاره کرده است: « برای مثال، در کارمانیا، نخست آن که آبادی های سیدودونت، تارسیاس و کاتیا واقع شده و دیگری شهری آباد به نام بادیس با تاکستان ها و مزارع وسیع ذرت وجود داشته و همچنین هرموزیا در مقابل جزیره ی کنونی هرموز واقع بوده است که جز زیتون همه نوع محصول داشته است. از سوی دیگر کارمانیا در ایالات سلطنتی پارس یا پرسیس واقع شده که آبادی های ایلاس، بندرگاه سیکاندروس، جزیزه ی مسکونی صیادان مروارید، بندرگاه اوکوس، شهر آپوستانا، آبادی های متعددی در کنار خلیج بزرگ، شهر گوگانا، بندر ایمنی نزدیک دهانه ی سیتاکوس، شهر مسکونی پر باغستان هاپراتیس با یک ترعه کشتی گذر، شهر تائو واقع در گرانیس، بندر ایمنی در دهانه ی راگونیس و بندر ناایمنی نزدیک به دهانه ی بریزانما را در بر می گرفته است که کشتی ها از آنجا وارد سرزمین شوش شدند.... در این منطقه، در فواصل مساوی، الوار بزرگی نصب کرده اند تا مسیر دریانوردان مشخص گردد و مانع از ورود کشتی به قسمت های کم عمق شود » ( حسن، 1371، ص 53 ).
به این ترتیب، این بندها نه تنها نشان دهنده ی ترس و بی تجربگی هخامنشیان در برابر رودخانه ها و راه های آبی نیست؛ بلکه گویای تدبیر آن ها در استفاده ی بهینه از آب ها برای رشد و گسترش کشاورزی سرزمین تحت حکومتشان نیز هست.
با وجود این، باید توجه داشت که ایرانیان وقتی با خلیج فارس، به منزله ی نخستین دریای متصل به آب های آزاد، آشنا شدند، ناچار بودند شیوه ی کشتی رانی و نیروی دریایی و حمل و نقل را از مردم ساکن سواحل بیاموزند ( محمود آبادی، ص 322- 323 ).
ارتباط هخامنشیان با دو دریای بزرگ غربی و جنوبی ایرانیان را وارد دنیای قدرت و تجارت جهان قدیم کرد. جریان تسلط ایشان بر راه های دریایی با فتح لیدی به دست کوروش هخامنشی، در سال 546 پ م و رسیدن به دریای مدیترانه آغاز شد و پس از آن خلیج فارس در منتهی الیه قلمروشان قرار گرفت. چنان که داریوش هخامنشی ( حکومت: 521 - 486 پ م ) از خلیج فارس در فتح مصر بهره ی فراوانی برده است ( فره وشی، ص 91 ).
تسلط بر آسیای صغیر و بر نواحی شرقی دریای اژه، در 546 پ م، کوروش بزرگ را متوجه قدرت دریایی یونانیان و مصریان کرد. او با به کارگیری دریانوردان فنیقی، که در فلسطین و کناره های افریقا به کار تجارت مشغول بودند، نیروی دریایی تازه ای پایه گذاری کرد که فرزند او، کمبوجیه، به هنگام لشکرکشی به مصر، از آن استفاده کرد ( محمود آبادی، ص 322- 323 ).
در عصر داریوش اول، ایرانیان، بی آن که نیازی حتی به ساخت کشتی داشته باشند، با استفاده از نیروهای دریایی ملل تابع خود، یعنی یونانیان و آسیایی ها و فنیقی ها، در میان سال های 525 تا 480 پ م، از راه های دریایی اژه و مدیترانه سود می بردند ( همان جا ).
داریوش اول هخامنشی به اهمیت خلیج فارس توجه کاملی داشت. درحقیقت، داریوش در خلیج فارس دو هدف عمده داشت:
1. گشودن ارتباط تجاری و بازرگانی از طریق بنادر خلیج فارس و بحر عمان به جنوب عربستان و از طریق دریای سرخ به مصر.
2. پیشروی به سمت هند از طریق رودخانه ی سند و به دست گرفتن راه دریایی - بازرگانی قدیم ایلامیان.
داریوش با دستیابی به این اهداف می توانست منافع بسیاری برای گسترش فرمان روایی هخامنشی کسب کند. بدین ترتیب، داریوش در اندیشه ی یک تجارت جهانی بود که در این راه خلیج فارس اهمیت فراوانی داشت ( محمود آبادی، ص 322- 323 ).
یکی از اقدامات مهم داریوش در جهت تسهیل ارتباطات دریایی، حفر کانالی بین دریای سرخ و رودخانه ی نیل بود. این کانال 45 متر پهنا داشت و به اندازه ی کافی عمیق بود تا کشتی های تجاری بتوانند از آن عبور کنند. پیش از داریوش فرعون نَخائو،فرزند پسامتیک، (7) پادشاه بزرگ مصر در قرن 6 پ م، کندن ترعه را آغاز کرده بود. اما تصور مصری ها از این که این کار موجب می شود آب دریای سرخ مصر را فرا بگیرد، مانع از ادامه ی حفر این کانال شد ( سارتن، ص 193 ).
داریوش پس از اتمام کار، دستور داد تا شرح حفر این ترعه را بر روی لوحه ای سنگی از جنس گرانیت سرخ نقر کنند. این استوانه ی سنگی، در 1866 در نزدیکی کابره در حدود 130 کیلومتری سوئز، کشف شد. این کتیبه حامل فرمان داریوش برای حفر کانال سوئز به سه زبان فارسی باستان، ایلامی و بابلی است ( لوکوک، ص 133). در این سنگ نوشته آمده است:
« اهورامزدا خدای بزرگ است.
همو که آن آسمان را آفرید، همو که این زمین را آفرید،
همو که مردم را آفرید، همو که شادی را برای مردم آفرید،
همو که داریوش را شاه کرد،
همو که به داریوش این شهریاری را داد،
که بزرگ است، با اسبان خوب، با مردان خوب.
من داریوش هستم، شاه بزرگ، شاه شاهان،
شاه مردمانی از تمام تبارها،
شاه روی این زمینِ بزرگ تا دور دست ها،
پسر ویشتاسپه، هخامنشی.
داریوش شاه می گوید: من پارسی هستم؛
از پارس مصر را گرفتم؛
فرمان دادم این ترعه را بکنند،
از رودی به نام نیل، که در مصر روان است.
به طرف دریایی که از پارس می آید؛
آنگاه، این ترعه کنده شد، همان گونه که به فرمان داده بودم، و کشتی ها از مصر، از طریق این ترعه، به سوی پارس رفتند، مطابق به خواست من » ( همان جا )
هرودوت ( ج 2، ص 241 - 243، بند 158 ) درباره ی حفر کانال سوئز می نویسد: « فرزند پسامتیک نکوس [ همان نَخائو ] بود که در مصر سلطنت کرد. وی نخستین کسی بود که دست به کار حفر مجرایی شد که به دریایی اریتره می رفت و پس از او داریوش پارسی کار حفر آن را ادامه داد. طول این مجرا به اندازه ی چهار روز بحرپیمایی است. عرض آن را آن قدر زیاد گرفتند که دو کشتی جنگی با سه ردیف پاروزَن که از مقابل به هم برسند می توانند در آن بحرپیمایی کنند. آب آن از نیل می رسد. این مجرا از نقطه ای شروع می شود که کمی بالاتر از شهر بوباستیس قرار دارد و به دریای اریتره منتهی می شود. این مجرا نخست در قسمت دشت مصر که در جهت عربستان ادامه دارد حفر شده و این همان دشتی است که در جهت داخل با کوهی که در مقابل ممفیس قرار دارد و معادن سنگ در آن یافت می شود مجاور است. بنابراین، این مجرا در مسیر پایه ی داخلی این کوه حفر شده و از سمت مغرب به مشرق می رود، آن گاه از گردنه ها می گذرد و سپس از کوهستان به جنوب و ناحیه ای که باد نوتوس در آن می وزد متوجه می شود و به خلیج عربستان می رود. در نقطه ای که از دریای شمال تا دریای جنوب ( همان دریایی که اریتره نام دارد ) فاصله از همه جا کمتر و راه مستقیم تر است، از کوه کازیوس که سر حد مصر و سوریه است، از این نقطه تا خلیج عربستان هزار ستاد فاصله است. این راه مستقیم ترین راه ها است. ولی مجرا بسیار طویل تر است؛ زیرا پیچ وخم زیاد دارد. در زمان نکوس 120 هزار مصری برای حفر آن تلف شدند. نکوس در ضمن عملیات حفاری دست از ادامه ی حفر آن کشید؛ زیرا هاتفی با آن مخالفت کرد و مدعی شد که نکوس با این عمل از پیش به نفع اقوام وحشی کار می کند. مصریان تمام کسانی را که با آن ها هم زبان نیستند وحشی می نامند ».
داریوش، با حفر آن کانال، ارتباط مستقیمی بین ایران و مصر برقرار کرد و از این طریق، راه تجاری ارزان و آسان و سریع تری میان مصر و هند و خلیج فارس برقرار کرد.
این فرمان روای قدرتمند هخامنشی، تقریباً همان زمان، با حفر کانال سوئز، اسکیلاکس کاریاندی، دریانورد یونانی تحت فرمان خود را به سوی رود سند اعزام کرد. اسکیلاکس، پس از رسیدن به دهانه ی رودخانه ی سند، سرتاسر کرانه های جنوبی و خلیج فارس را دریانوردی کرد و با گذشتن از جنوب عربستان و دریای سرخ و با عبور از ترعه ی داریوش به مصر رسید ( محمود آبادی، ص 324 ).
هرودوت ( ج 4، ص 109- 110، بند 44 ) می نویسد: « در آسیا مهم ترین اکتشافات را داریوش انجام داد. او مایل بود بداند رود سند که با یکی دیگر از رودها، تنها رودهایی هستند که تمساح در آن زیست می کند در کجا به دریا می ریزد. پس برخی از کسانی را که تصور می کرد در بیان حقایق معتمد اویند، از جمله اسکیلاکس از اهالی کاریاندا، را در کشتی نشاند و به این مأموریت فرستاد. این اشخاص از شهر کاسپاتیروس و از سرزمین پاکتی ها حرکت کردند. آنان از طریق رودخانه ها در جهت طلوع فجر و مشرق حرکت کردند تا به دریا رسیدند. سپس رو به سمت مغرب در دریا حرکت کردند و در ماه سی ام به محلی رسیدند که فنیقی ها به امر پادشاه مصر از همان محل برای گردش به دور افریقا حرکت کرده بودند. پس از این گردش دریایی، داریوش هندی ها را به اطاعت خود درآورد و از این دریا استفاده کرد ».
با دقت در نقشه ی حرکت اسکیلاکس، می توان دریافت که خلیج فارس در عصر هخامنشیان سرمنشأ دو مسیر تجاری و اقتصادی دنیای قدیم بوده است: راهی که از خلیج فارس به مصر می رفت و راهی که به هند می رسید ( محمود آبادی، همان جا ).
داریوش خود نیز احتمالاً، پس از دریافت گزارش اسکیلاس کاریاندی، به خلیج فارس سفر کرده است. مسیر سفر او احتمالاً از دریای عمان به سواحل دلتای سند و از آنجا به شرق افریقا و سواحل یمن و کرانه های دریای سرخ و بازگشت به خلیج فارس بوده است ( حسن، 1371، ص 76 ).
مهم ترین رویدادهای دریانوردی در ادامه ی دوران فرمان روایی هخامنشیان، به ویژه در زمان خشایارشا، جنگ در دریای مدیترانه بود ( بریان، ص 823- 849 ). این دوران عصر چربیدن اعتبار بی چون و چرای خلیج فارس بر دریای مدیترانه و نخستین گام به سوی تجارت جهانی خلیج فارس به شمار می رود، اما با لشکرکشی اسکندر به سرزمین پارس، برتری تجاری خلیج فارس دستخوش دگرگونی شد ( ویلسون، ص 16- 17 ).
بندرهای باستانی هخامنشیان در خلیج فارس
ایران، در خلیج فارس و دریای عمان، حدود 1800 کیلومتر مرز آبی دارد. ایرانیان، برای بهره برداری از این آب ها، از گذشته های بسیار دور، در محل های مناسب از کنار دریا و بستر رودخانه ها و خورهای طبیعی منتهی به خلیج فارس و دریای عمان، بندرها و شهرهای تجاری مهمی بنا کردند. حتی اگر جای مناسبی برای ساخت بندر و لنگرگاه یافت نمی شد، ایرانیان، با حفر کانال ها و خورها و ساخت حوضچه های مصنوعی، برای کشتی های خود پناهگاه مناسبی ایجاد می کردند ( نوربخش، ص 10- 12 ).
یکی از کهن ترین بندرهای شناخته شده در حوزه ی خلیج فارس « آریدو » (است که قدمت آن به حدود هزاره ی چهارم پیش از میلاد می رسد و، به نظر برخی دانشمندان، نقطه ی آغاز تمدن بوده است. ابراهیم پورداود ( 1264 - 1347 )، پژوهشگر تاریخ ایران باستان، بندر اریدو را یکی از شهرهای قدیم شنعار در جنوب عراق عرب کنونی، در دهانه ی فرات می داند که مردم آن ئه آ، رب النوع آب و دریا، را ستایش می کردند ( پورداود، ص 118 ).
سعید نفیسی ( 1274 - 1345 )، پژوهشگر و تاریخ نگار، هم از دو شهر بسیار کهن سومری به نام اریدو و اور یاد می کند. از این دو شهر، هم اکنون، تپه هایی به شکل نیم دایره باقی مانده، که احتمالاً در آن دوران در نزدیکی ساحل قرار داشته و بعدها رسوب رودها این نواحی را در بر گرفته است. البته، به نظر باستان شناسان، این شهرها دقیقاً بر ساحل دریا ساخته نشده بودند؛ بلکه بر روی دماغه هایی قرار گرفته بودند که آب شیرین داشتند ( نفیسی، ص 91 ).
پس از سپری شدن حکومت مادها در ایران، هخامنشیان در دریانوردی و بازرگانی عصر خود، راه کمال را پیمودند و بر اهمیت راه آبی خلیج فارس افزودند و پایگاه های دریایی مهمی در ریشهر و هیراتیس و قشم در جهت حفاظت و پهلو گرفتن کشتی های باری و جنگی خود ایجاد کردند که آثار آن ها هنوز در گوشه و کنار بنادر ایران باقی است ( امیر ابراهیمی، ص 24؛ نوربخش، ص 9 ).
تاریخ پژوهان بنادر دیلمان و تااو که و گوگانا و آپستانا و هِرمز و یا هِرموزی را از بندرهای تجاری در زمان هخامنشیان می دانند. به باور آنان، گوگانا همان بندر لنگه و آپاستانا، همان رأس بستانه ی کنونی و بندر هرمز مقابل عباسی و دیلمان، همان بندر دیلم امروزی است ( عزیزی، ص 388، پانوشت 1 ). برخی از تاریخ دانان بندر گوگانا را در محل بندر گناوه در استان بوشهر می دانند ( نوربخش، ص 9 ). برخی دیگر نیز بندر آپستانا را بندر بستانو می دانند و بر این باورند که کشتی های نئارخوس در خلیج نای بند لنگر انداختند ( زرین کوب، روزبه، ص 274 ).
منبع : ولایتی، علی اکبر، (1391)، خلیج فارس پیش از ظهور اسلام، تهران: نشر امیرکبیر، چاپ اول
کد مطلب: 29788