خمپاره به معنی خُم کوچک است که به واسطۀ شباهت آن به خم به این نام خوانده شده است. خمپاره در منابع عثمانی به صورت «خمبره»، «قومبره»، «قومباره»، «خنپره»، «خمپاره» و «خمباره» نوشته میشد.[۱] خمپاره که در منابع عثمانی بیشتر به صورت خمبره[۲] ذکر شده است، گوی آهنین درونتهی بود که آن را از باروت انباشته و به وسیلۀ دست یا توپ «هاوان» به طرف دشمن پرتاب میکردند.
خمپاره به معنی خُم کوچک است که به واسطۀ شباهت آن به خم به این نام خوانده شده است. خمپاره در منابع عثمانی به صورت «خمبره»، «قومبره»، «قومباره»، «خنپره»، «خمپاره» و «خمباره» نوشته میشد.[۱] خمپاره که در منابع عثمانی بیشتر به صورت خمبره[۲] ذکر شده است، گوی آهنین درونتهی بود که آن را از باروت انباشته و به وسیلۀ دست یا توپ «هاوان» به طرف دشمن پرتاب میکردند. خمپارهای که با دست پرتاب میشد «اَلخمبره سی» (خمپارۀ دستی) نام داشت که در بین عوام به آن «قومباره»[۳] گفته میشد.[۴] نوع دیگر خمپاره که به وسیلۀ توپ هاوان پرتاب میشد «هاوانخمبره سی» نام داشت.[۵] هاوان یا هوان، توپ کوچکی بود که همانند تفنگ قنداق داشت و به وسیلۀ چخماقی که به «تفتیک» (پشم نوعی بز) ضربه میزد عمل میکرد.[۶] این نوع توپ در سدۀ شانزدهم میلادی مورد استفادۀ عثمانیان بود و به دو نوع «چقماقلیهاوان» (هاوان چخماقدار) و «اَلهاوانی» (هاوان دستی) تقسیم میشد.[۷] بعدها به هاوان، «هوایی طوپ» (توپ هوایی) گفته شد.[۸] به احتمال فراوان «قومبارهطوپی» نیز همین سلاح بوده است.[۹]
صفویان نیز از خمپاره با نام و کارایی مشابه عثمانیان استفاده میکردند. استفاده از خمپاره در ایران به دوران پیش از صفویه باز میگردد و آن ابزاری بود که از گل رس سفالینه به صورت دیگ یا دیگواره میساختند.. این ظروف گلابیوار، سوراخی داشتند که فتیله را در آن قرار میدادند.[۱۰] خمپاره در یکی از نامههای حکومتی صفویه به صورت «قنپاره» آمده است.[۱۱] خمپاره مرسوم در میان صفویان به وسیلۀ ابزاری شبیه به توپ کوچک که مانند تفنگ دارای قنداق و لولهای با پنج دهانه بود، به سوی دشمن پرتاب میشد که البته انواع دیگری نیز داشت.[۱۲] سلاح یادشده به احتمال فراوان همان توپ هاوان عثمانیان بوده است. کارری از استفادۀ فراوان خمپاره در جنگهای صفویان خبر داده است[۱۳].
در گزارشهای منابع تاریخی، از سلاح نظامی دیگری نیز سخن به میان آمده که شباهت بسیاری به خمپاره داشته یا حتی نام یا نوع دیگر آن بوده است. این سلاح به صورت «قزقان»، «قازقان»، «قازغان»، «غازغان»، «غازقان»، «قزغان» و «غزقان» ذکر شده که به معنی دیگ و دیگچه است[۱۴] ابزار جنگی یادشده گاهی به وسیلۀ توپ به سوی دشمن پرتاب میشد[۱۵] در ماجرای محاصرۀ «بُست» در دورۀ شاه عباس دوم از سلاحی به نام «آتش دستی» سخن رفته است که به یکی از موارد فوق مربوط میشود.[۱۶]
مسئولان ساخت و پرتاب خمپاره به مواضع دشمن در دورۀ عثمانی، خمبرهجی نام داشتند که همراه عجمی اوغلانها، ینیچریان، جبهجیها، توپچیها و توپارابهجیها دستۀ پیادهنظام قاپیقولوها (ارتش مرکزی عثمانی) را تشکیل میدادند. خمبرهجی (خمپارهچی) به افرادی گفته میشد که مسئول هدف قرار دادن مواضع خارج از دید یا قلاع به وسیلۀ «خمبره» یا «هاوان» بودند.[۱۷] به گفتۀ مؤلف «عثمانلی تشکیلات و قیافتعسکریه سی»، خمبرهجیها کلاهی از جنس پوست برۀ سیاه بر سر مینهادند و بر روی لباس «انتاری» (پیراهن بلند) خود، جلیقهای میپوشیدند. خمبرهجیها کفش یمنی سرخ میپوشیدند و خنجری بر کمربند خود قرار میدادند.[۱۸] گروهی از آنان در اوجاق جبهجی[۱۹] به ساخت خمپاره میپرداختند که «جماعت ریختهچیان خمبره»[۲۰] نامیده میشدند.[۲۱] فرماندۀ این دسته «خمبرهجیباشی» نام داشت.[۲۲] در اواخر دورۀ عثمانی، وظایف این دسته به توپچیها محول شد و نام خمبره به «دانه» تغییر یافت.[۲۳]
منبع:پایگاه عبرت پژوهی تاریخی