روز 17 فروردین 1299 خورشیدی ادارات دولتی تبریز به تصرف هواداران مسلح شیخمحمد خیابانی درآمد.
شیخ محمد خیابانی عالم و مبارز دوران مشروطیت در آذربایجان می باشد. او فرزند حاج عبدالحمید تاجر خامنهای و بانو رقیه سلطان، در سال 1297 ق در شهرک «خامنه» واقع در ده کیلومتری شهرستان شبستر دیده به جهان گشود[۱] و تحصیلات مقدمات و ادبی را در زادگاهش گذراند. پدرش در شهر «پتروفسکی» (مخاچ قلعه، مخاچ کالا) پایتخت آن روز جمهوری داغستان، تجارتخانه داشت. در نوجوانی همراه پدر به پتروفسکی رفت و مدتی را در تجارتخانه او به کارهای تجاری و آموختن رمز و راز داد و ستد و آشنایی با شیوههای اقتصادی زمانه سپری کرد. اما گرایش روحی او به فراگیری علم بیش از هر چیزی بود. از این رو در بازگشت به خامنه، کسب و کار تجاری را رها کرد و در تبریز به تحصیل علوم دینی پرداخت و به سلک روحانیت درآمد. او در مدرسه «طالبیه» تبریز، ادبیات عرب، منطق، اصول، فقه، نجوم، ریاضی، تفسیر، حکمت، کلام، حدیث، تاریخ، رجال و علوم طبیعی را از اساتید فن آموخت.
خیابانی دوره عالی فقه و اصول را نزد مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن انگجی و هیئت و نجوم را در محضر منجم معروف مرحوم میرزا عبدالعلی خواند.[۲] او از دوران طلبگی مسائل مشکل علم هیئت را خود استخراج میکرد و تقویم های رقومی مینوشت. علاوه بر آن، بنا به رسم دیرین حوزه های علمیه، از دوران تحصیل به تدریس فقه و اصول و نجوم و ریاضی و حکمت برای طلبههای جوانتر از خود نیز میپرداخت. به ویژه به تدریس نجوم و ریاضی که از مشکلترین رشتههای علوم است، علاقه زیادی داشت و آن را در مدرسه طالبیه تبریز، برای فضلا و طلاب سطوح عالی، تدریس میکرد و این مایه شگفتی علمای بزرگ میشد. چرا که کمتر کسی از عالمان میتواند از عهده تبیین و تدریس این علم برآید و جوان بودن خیابانی هم از یک طرف آنان را شگفت زده میکرد؛ به طوری که کسانی چون احمد کسروی - که از مخالفان خیابانی بود - با تعجب فراوان به این عظمت شگفتی زای خیابانی اعتراف کردهاند. شیخ به سبب اقامتش در محله «خیابان» تبریز معروف به «خیابانی» شد.[۳] در مسجد کریمخان، واقع در محله خیابان، نماز جماعت میخواند و مردم را ارشاد میکرد و آنان پس از اقامه نماز، مشتاقانه پای صحبت و موعظه حکیمانه و بیدارگر او مینشستند. (این مسجد هنوز هم به همان نام در چهار راه منصور تبریز موجود است.)
یکی از علمای بزرگ تبریز در آن روزگار، مرحوم آیت الله سید حسین خامنهای، مشهور به سید حسین پیشنماز[۴] بود که در مسجد جامع تبریز اقامه نماز میکرد. خیابانی هم به سبب همشهری بودن با وی و هم این که او اندیشههای روشن و انقلابی و اجتماعی داشت، با ایشان زود آشنا شد و همین آشنایی زمینه را برای ازدواج او با دختر آن فقیه بزرگ، یعنی «خیرالنساء» فراهم کرد.[۵] از آن پس خیابانی گاهی در مسجد جامع تبریز به جای پدر زنش، حاج سید حسین خامنهای، نماز جماعت اقامه میکرد و از همانجا نیز مشهورتر گردید. میگویند معمولاً هزار نفر در نمازش شرکت میکردند.[۶]
بدین ترتیب، شیخ از دوران جوانی، از طریق محراب و منبر با عموم مردم در ارتباط بود و مسائل دینی و علمی و فرهنگی و اجتماعی را خود برای آنان بیان میکرد.
از مشروطه تا مجلس
زندگی شیخ محمد خیابانی پس از پیروزی مشروطیت در سال 1324 ق (1285 ش) با تاسیس «انجمن ایالتی آذربایجان» در تبریز وارد مرحله تازهای گردید. شیخ محمد خیابانی از اعضای برجسته انجمن بود و از ارکان فکری و رهبری آن محسوب میشد و بیگمان در هدایت آن نهاد انقلابی و مردمی نقشی مهم داشت. او با لباس روحانی و تفنگ بر دوش در سنگرها به دفاع از شهر در مقابل سپاه متجاوز عین الدوله میپرداخت و با مبارزان و مجاهدان در سنگرها میخوابید و به آنان دلگرمی میداد . او می گفت: «یاران من! ما بر ضد حکومت ارتجاعی و استبداد قیام کردهایم... هرگز نباید به خستگی و یاس تن در دهیم؛ بخصوص وقتی که بار سنگین زندگی ملتی از مویی باریک آویزان شده باشد... طوری رفتار کنید که شرافت تاریخی ما حاصل شود و قاطبه ملت ایران با امتنان و تشکر بگویند که تبریز، ایران را نجات داد!»[۷]
جنگ ادامه داشت، مجاهدان آزادیخواه، به رهبری مردانی چون ستارخان و باقرخان و خیابانی، به حراست از حریم شهر میپرداختند. چندین بار نیروهای استبدادی از مشروطه خواهان شکست خوردند، تا این که محمدعلی شاه سپاهی چهل هزار نفری ترتیب داد و از بهمن ماه سال 1287، جنگ شدت یافت، اما تبریز قهرمان همچنان مقاومت میکرد. از طرفی محمدعلی شاه و عینالدوله میدیدند که چهل هزار نفر جنگجو و با امکانات بی شمار، هزینه کلان میخواهد و کمکم مخارج جنگی کاهش مییابد و ادامه جنگ تا فتح تبریز، با امکانات موجود، ممکن نیست؛ اگر این بار هم از قهرمانان تبریزی شکست بخورند، بدترین ننگها نصیبشان خواهد شد! پس به این نتیجه رسیدند که از کشورهای بیگانه وام بگیرند و جنگ با آزادیخواهان ملت خود، یعنی مجاهدان تبریز را ادامه دهند!
در این موقع، انجمن ایالتی به این تصمیم شاه ، مبنی بر استقراض خارجی ، اعتراض کرد و با پیشنهاد و صلاحدید خیابانی، تلگرامی به مجلس سنا و شورای ملی فرانسه مخابره کردند و موضوع جاری را به اطلاع آن کشور رساندند. در این تلگرام خاطر نشان شده بود: «در این برهه از تاریخ ایران که مجلس شورای ملی، توسط شاه بسته شده است بدون اجازه مجلس، هر نوع وام از دولت های بیگانه گرفته شود، ملت ایران پرداخت آن را به عهده نخواهد گرفت!» این اعتراض، نقشه محمدعلی شاه را نقش بر آب کرد.[۸]
پس از خلع محمدعلی شاه از حکومت، انتخابات دوره دوم مجلس آغاز شد و خیابانی در سی سالگی به نمایندگی مجلس انتخاب شد. او به همراه میرزا اسماعیل نوبری، نماینده دیگر مردم تبریز، راهی مجلس شورا شد. مجلس دوم در 24 آبان 1288 گشایش یافت و در 30 آبان به صورت رسمی آغاز بکار کرد.[۹] خیابانی از آن پس، در سنگر قانونگذاری، در کنار نمایندگانی چون شهید مدرس و میرزا اسماعیل نوبری و... به دفاع از حقوق مردم پرداخت. از کارهای درخشان خیابانی در مجلس دوم، اعتراض او علیه اولتیماتوم دولت تزار روس بود. در متن اولتیماتوم مزبور آمده بود.
- دولت ایران، مستر شوستر، خزانهدار و مسترلکوفر را از کارها برکنار نماید.
- دولت ایران، از این پس بدون اطلاع روسیه و انگلیس، مستشار خارجی استخدام نکند!
- مخارجی که روسیه برای لشکرکشی به خاک ایران تحمل کرده، باید توسط ایران پرداخت شود!
- دولت روس و انگلیس برای دریافت جواب فقط 48 ساعت مهلت میدهند و در صورتی که دولت ایران متن اولتیماتوم را قبول نکند و تسلیم نشود. سالدات ها و قزاق های روس، به سوی قزوین پیشروی خواهند کرد و ایران را به اشغال خود در خواهند آورد! و در صورت پرداخت نکردن مخارج، مبلغ آن دو برابر خواهد شد![۱۰] این اولتیماتوم ننگین روز چهارشنبه 7 آذرماه 1290 به دولت ایران رسید. فردای آن روز در شهرهای تهران و تبریز و رشت، امواج خروشان مردمی به حرکت درآمد. بازارها تعطیل شد، دوایر دولتی و تجارتخانهها به حالت نیمه تعطیل درآمد و همه اعتراض میکردند. این حرکت دسته جمعی و مردمی نخستین نمایش عمومی ایرانیان بود که زنان نیز در آن شرکت کرده بود.[۱۱]
خیابانی، در میان اجتماع تظاهرکنندگان تهرانی، به ایراد سخنرانی پرشور و تحریک احساسات مذهبی و ملی مردم پرداخت و گفت: «...استقلال هر ملتی، شرافت اوست اگر نتوانیم کشور خود را نجات دهیم و شرافتمندانه زندگی کنیم لااقل در راه وطن جان خواهیم داد! زیرا در چنین مواقع خطرناک و حساس، زنده ماندن محو شدن است.» این سخنان آتشین چنان شوری در دل مردم برپا کرد که فریاد «پاینده باد ایران»، «زندهباد خیابانی»... پس از پایان سخنرانی او در هوا طنین میانداخت. [۱۲]
روز جمعه 9 آذر ماه قبل از ظهر جلسه علنی مجلس برپا شد. حسن وثوق (وثوقالدوله) وزیر امور خارجه و تنی چند از همکارانش در مجلس حاضر بودند. وثوقالدوله در برابر نمایندگان مجلس و مردم شرکت کننده قرار گرفت و متن اولتیماتوم را خواند و در پایان گفت: «هیات وزیران به اتفاق چنین رای دادهاند که این خواهش روس قبول بشود! تا نظر نمایندگان محترم چه باشد».[۱۳]
خیابانی سکوت مجلس را شکست و گفت: «هیچ کس و هیچ دولتی حق ندارد اختیار، آزادی و استقلال کسی یا دولتی را از آن ها سلب کند، مگر این که به شیوه کهن بربریت و وحشیت برگردد!...».
خیابانی سپس گفت: «...بنده از طرف ملت، که حق آزادی و استقلال را از چندین هزار سال پیش تاکنون برای خودشان ثابت میدانند، عرض میکنم که ما تا امروز مستقل بودهایم، در حفظ حقوق و ترقی مملکت خودمان صاحب اختیار بودهایم... من با کمال جسارت و گشادهرویی به دولت روسیه میگویم که ممکن نیست این ملت، امور کشور و اختیار و استقلال خود را به دیگران واگذار کند... این اولتیماتوم به استقلال ایران لطمه میزند و شکی نیست که فقط با موافقت دولت ایران، این اولتیماتوم مورد قبول واقع نمیشود!... امیدوارم این اولتیماتوم ظالمانه را پس بگیرند و ملت ایران را از خودشان آزرده نکنند».[۱۴]
خیابانی با این سخنان هم اولتیماتوم را رد و محکوم کرد و هم ترس نمایندگان دیگر را ریخت! پس از او بود که دیگر نمایندگان نیز در رد و محکوم کردن این اولتیماتوم سخنانی اظهار کردند. بدین گونه، حرکت خیابانی، موجب شد که مجلس شورا اولتیماتوم روسیه را رد کند.
پانزده روز پس از این تاریخ، در 24 آذر ماه 1290 سفارت روس دوباره با دولت ایران (ناصرالملک) تماس گرفت و خبر داد که سپاه روس در قزوین گرد آمده است، اگر تا شش روز دیگر، همه خواستههای ما پذیرفته نشود، آهنگ تهران خواهند کرد! در 29 آذر ماه مجلس تشکیل جلسه داد. باز هم خیابانی و دیگر نمایندگان سخنرانی کردند و به رد اولتیماتوم رای دادند.
دولت موقت ناصرالملک در روز دوم دی ماه، جلسهای با حضور هیات وزیران و نمایندگان سازشکار مجلس تشکیل داد. وثوقالدوله، بستن در مجلس را پیشنهاد کرد. ناصرالملک بیدرنگ این درخواست را قبول نمود و دستور انحلال مجلس را داد و اجرای فرمان به عهده یفرم خان ارمنی - رئیس شهربانی تهران و قاتل شیخ فضل الله نوری - واگذار شد!... بدین ترتیب از همان روز مجلس دوم بسته شد و نمایندگان پراکنده شدند و بساط انقلاب و مشروطهخواهی و استقلال طلبی در ایران برچیده شد!
خیابانی تنها ماند. اما هنوز خون غیرت در رگهایش در جریان بود. یک روز در سبزه میدان تهران، در اجتماع اعتراض آمیز مردم، بالای سکو رفت و با سخنرانی آتشین، از انقلاب و آزادیخواهان دفاع و عمل زشت دولت در بستن مجلس و پراکنده ساختن نمایندگان مردم را محکوم کرد و در میان کف زدن ها و فریادهای «زندهباد ایران»، «زندهباد مشروطه»، «زندهباد خیابانی» و... از سکوی سخنرانی پایین آمد.
دو ماه پس از بسته شدن مجلس و شروع دوره فترت، خیابانی همراه خانوادهاش به مشهد رفت و پس از زیارت مرقد امام هشتم (ع) و دیدار با اقوامش ، عازم روسیه، جمهوری ترکمنستان، آذربایجان، گرجستان و داغستان شد تا از ممالک همسایه دیدار کند[۱۵] و هم از این طریق به تبریز برگردد. زیرا پس از بسته شدن مجلس، صمدخان شجاعالدوله از طرف روسها، حاکم تبریز شده و محل انجمن ایالتی را ویران و بسیاری از آزادیخواهان را قتل عام کرده بود.
خیابانی در جریان این سفر از داغستان با یکی از بستگانش در تبریز تماس گرفت و او را به جلفا خواست. در آن جا خانوادهاش را به وی سپرد تا به تبریز برساند و خود باز هم به پتروفسکی بازگشت. مدتی در آن جا ماند و سپس یک روز عازم تبریز شد. تبریز در آتش بیداد روسها و صمدخان شجاعالدوله میسوخت. خیابانها بوی خون میداد. خوف و وحشت از همه جا سر میکشید.[۱۶]
در مهر ماه سال 1293 صمدخان، از سوی روسها کنار گذاشته و فضای آزادی نسبی در تبریز ایجاد شد. اما بدتر از صمدخان، خود روسها بودند که هنوز حضور نامیمون خود را حفظ میکردند. با این حال با ظهور انقلاب اکتبر روسیه، خطه آذربایجان و شمال ایران از وجود روسها پاک شد.
خیابانی از نعمت آزادی استفاده کرد و دوستان آزادیخواه و مبارزش را که اغلب «دموکرات» نامیده میشدند گردآورد و کمیتهای تشکیل داد. سپس همه نمایندگان دموکرات و آزادیخواه را از سراسر آذربایجان به تبریز دعوت کرد و کنفرانسی برگزار کردند. در این کنفرانس استانی، 480 نفر شرکت داشتند. تشکیلات فرقه دموکرات، که پنج سال پیش از آن تعطیل شده بود، دوباره تاسیس شد. در همان کنفرانس، انتشار روزنامه «تجدد»، ارگان تشکیلات دموکرات، مورد تصویب قرار گرفت و خیابانی مدیر مسئول و صاحب امتیاز روزنامه شد.[۱۷] نخستین شماره تجدد در بیستم فروردین ماه 1296 (8 رجب 1335) انتشار یافت.[۱۸] شیخ در اولین شماره تجدد، مقالهای تحت عنوان «نور حقیقت خواهد تابید» نوشت و لزوم اجرای قوانین مشروطیت و احیای آن را بیان کرد. در همان سال خیابانی به رهبری فرقه دموکرات آذربایجان برگزیده شد و فرقه دموکرات را توسعه داد و اصلاحات اساسی در آن ایجاد کرد[۱۹] وی همگام با انتشار روزنامه تجدد و سرپرستی آن و درج مقالات، دست به کارهای سازنده دیگری در جهت پیشبرد اهداف و تامین آسایش مردم و تعیین والی برای آذربایجان زد تا مردم را برای حرکت همگانی آماده سازد. در آن سال، خشکسالی بود و با رسیدن زمستان، مردم دچار قحطی و فقر شدند. خیابانی با تشکیل کمیسیون آذوقه، اعانه، دارالمساکین و... توانست مشکلات مردم را از پیش پا بردارد و آنان را نجات دهد. او با گرانفروشی و احتکار فرصت طلبان مبارزه کرد.
قرارداد 1919
در مرداد 1298 انتخابات مجلس چهارم شروع شد. خیابانی با داشتن نه هزار رای، حایز اکثریت آراء بود. در اثنای انتخابات، متن قرارداد 1919 بین دولت ایران و انگلیس امضا و در ایران منتشر شد. این پیمان ننگین را وثوقالدوله، نخست وزیر ایران، با نمایندگان انگلیس منعقد کرده بود. وثوقالدوله، سال ها پیش با قبول اولتیماتوم روس، ضربه مهلکی به پیکر مشروطیت زده بود و اینک با امضای قرارداد استعماری دیگر درصد بود که اختیار کامل امور مالی، گمرکی و نظامی ایران را به دست مستشاران انگلیسی بدهد و کشور را تحت الحمایه بریتانیا گرداند.
در پی انتشار متن قرارداد، موجی از اعتراض در ایران پدید آمد. فرقه دموکرات در تبریز به رهبری خیابانی علیه قرارداد 1919 وارد عمل شد و روزنامه تجدد نوشت: «تا زمانی که قرارداد به تصویب مجلس نرسیده، ورق پارهای بیش نیست و اعتباری ندارد!».[۲۰] از طرفی وثوقالدوله با آگاهی از واکنش خیابانی و پیروانش در تبریز، به فکر چاره افتاد. چون میدانست که اگر پای خیابانی و همفکرانش به مجلس چهارم باز شود، نخواهند گذاشت که این قرارداد استعماری تصویب گردد؛ همچنان که هشت سال پیش نگذاشتند اولتیماتوم روس، تصویب و قبول شود. به دنبال اعتراضات و کشمکش های سیاسی، وثوقالدوله با اعزام دو نفر خارجی به همراه چند نفر از تهران به تبریز، بسیاری از کارمندان و مسئولان ادارات را به دلیل این که نتوانسته بودند در انتخابات خواستههای او را برآورند، اخراج و افراد مزدور ی را جایگزین آنان کرد و در واقع انتخابات آذربایجان را به هم زد.[۲۱] این بود که در دوره چهارم مجلس، نمایندگان آذربایجان به مجلس راه نیافتند.
خیابانی در آن روزهای حساس، سفری به تهران کرد تا اوضاع سیاسی را از نزدیک بررسی کند. او سعی کرد با بعضی از رجال مشهور سیاسی گفتگو کند و زمینه مخالفت با قرارداد 1919 را مساعد گرداند. اما کسی جواب مناسب نداد. در همان روزها شصت هزار تومان از طرف وثوقالدوله به خیابانی پیشنهاد شد تا بگیرد و ساکت شود! خیابانی تازه متوجه شد که در پایتخت چه خبر است و این که از بسیاری از رجال سیاسی، صدایی برنمیآید، از آن روست که حق سکوت گرفتهاند! او با رد این پیشنهاد، به تبریز برگشت و پی برد که نمیتوان به رجال تهران امیدوار بود. در تبریز با دعوت آزادیخواهان و دموکراتها، در روز 22 اسفند 1298 «مجلس محلی تبریز» را تشکیل داد و خود به ریاست آن انتخاب شد. کار مجلس محلی تبریز این بود که در مسائل سیاسی و اجتماعی تبریز و آذربایجان، تصمیم گیری کند؛ چون نمایندگان آذربایجان را از رفتن به مجلس محروم کرده بودند. مذاکرات و تصمیمات مجلس محلی هر روز در روزنامه تجدد چاپ میشد و به اطلاع مردم میرسید.
نوروز سال 1299 گذشت. در هشتم فروردین سال نو، بیانیهای از طرف کمیته مجلس محلی تبریز، خطاب به آزادیخواهان و هموطنان صادر شد و در آن اتحاد و نظم دموکرات ها و همکاری آزادیخواهان میهن دوست ایرانی، به مثابه یگانه تکیهگاه کمیته معرفی شده و مورد تاکید قرار گرفته بود.[۲۲]
قیام شهید خیابانی
بعد از ظهر روز سهشنبه 17 فروردین 1299 در حیاط عمارت تجدد، جنب و جوشی پدیدار بود. آزادیخواهان پیرو خیابانی که همه مسلح بودند، گروه گروه در آن جمع میشدند. آتش خشم در درونشان شعله میکشید. ساعتی گذشت که ناگهان فرمان رهبر آزادی و تجدد، شیخ محمد خیابانی مبنی بر آزاد کردن و نجات دادن «میرزا باقر» از زندان کلانتری محله نوبر صادر شد. میرزا باقر به سبب مخالفت با «ماژور بیورلینگ» - رئیس شهربانی تبریز که فردی خارجی بود و از طرف وثوق الدوله منصوب شده بود - زندانی بود. به فرمان شیخ، بیش از پنجاه مجاهد مسلح، به کلانتری نوبر حمله کرده، میرزا باقر را آزاد کردند و به عمارت تجدد آوردند. ماموران کلانتری گرچه آزادیخواهان را تعقیب کردند، به هیچ کاری موفق نشدند. بدین گونه نخستین گام قیام با موفقیت برداشته شد.
صبح 18 فروردین 1299 در تبریز، صحنه یکی از پرشکوهترین قهرمانی های تاریخ ایران بود. بازار تعطیل شد. دانش آموزان مدارس، به حالت راهپیمایی در ساختمان و اطراف عمارت تجدد گرد آمدند. شعارهای ضددولت وثوقالدوله و مزدورانش، در فضای شهر طنین افکنده بود. مردم آزادیخواه، مسلمان و قهرمان تبریز، به اشاره خیابانی، به شهربانی ریخته، آزادیخواهان دربند را از سیاهچالها نجات دادند. ادارات شهر همه به دست آزادیخواهان افتاد. شیخ به مزدوران وثوقالدوله در تبریز اخطار کرد که هر چه زودتر شهر را ترک گویند و آنان چهارشنبه شب، تبریز را به قصد تهران ترک کردند.
بدین سان در روز دوم قیام، تبریز از لوث حضور خائنان پاک شد[۲۳] و رشته امور شهر به دست خیابانی و پیروانش افتاد. در روز پنجشنبه خیابانی هیات مدیرهای را برای اداره اجتماع مردم و تصمیمگیری های لازم، انتخاب کرد. این هیات، در همان روز بیانیهای به زبان فارسی و فرانسه نوشته، به دیوارهای شهر نصب کردند: «آزادی خواهان شهر تبریز در مقابل تمایلات ارتجاعی برخی افراد ضدمشروطیت که در حکومت های محلی و در مرکز ایالت آذربایجان ظهور کرده بود، به هیجان آمده و دست به اعتراض و قیام زدند. آزادیخواهان تبریز اعلام میکنند که برنامه آنان عبارت است از تحصیل اطمینان کامل در احترام به قانون اساسی و اجرای صادقانه آن. آزادیخواهان موقعیت فوقالعاده حساس فعلی را در نظر گرفته و مصمم هستند که نظم و آسایش را به هر وسیله که باشد، برقرار دارند. برنامه آزادیخواهان در دو عبارت خلاصه میشود: برقرار داشتن آسایش عمومی و از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت»[۲۴] قیام مردم تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی، بیش از پنج ماه ادامه داشت. شیخ، در حیاط ساختمان تجدد به ایراد نطقهایی میپرداخت و مردم با اشتیاق تمام پای صحبتش مینشستند. این سخنان به زبان آذری بود و ترجمه فارسیاش هر روز در روزنامه تجدد چاپ میشد. در این پنج ماه خیابانی و جنبش با خطرهای فراوانی مواجه بودند، اما بر همه پیروز شدند و آتش توطئهها را خاموش کردند... که شرح و بسط آن در این مجال اندک نمیگنجد.
خیابانی در این پنج ماه، بیش از آن که ژست رهبر و فرمانده قیام مسلحانه به خود بگیرد، هیبت یک رهبر فکری و متفکر انقلابی را داشت و هر روز با نطق های پرشور در مسائل اجتماعی و سیاسی و فکری، سعی در انقلاب فرهنگی و خودآگاهی سیاسی و اجتماعی در اندیشه مردم داشت.[۲۵] از طرفی دشمنان او، به ویژه از ناحیه حکومت مرکزی، هر لحظه در صدد سرکوبی او و قیامش بودند. در این مدت وثوق الدوله از نخست وزیری احمدشاه عزل و مشیرالدوله به جای او منصوب شد. مشیرالدوله برای شکست قیام خیابانی، مهدی قلی خان هدایت، معروف به مخبرالسلطنه، را برگزید. او چهرهای موجه و ملی داشت و به همین سبب بدون سرباز و محافظ وارد تبریز شد و کسی با او کاری نداشت. مدت ها سعی کرد از طریق صحبت با دوستان خیابانی، او را از ادامه نهضت بازدارد، ولی خیابانی اعتنایی نکرد و از طرفی گمان نمیکرد که مخبرالسلطنه قصد خیانت داشته باشد. مخبرالسلطنه چون از راه تزویر و فریب و مذاکره نتوانست خیابانی را از راهی که در پیش گرفته منصرف سازد، با رئیس قزاقخانه تبریز - که یک کلنل روسی بود - گفتگو و تبانی و نقشه سرنگونی قیام تبریز را طرح ریزی کرد. سرانجام در سپیده دم یکشنبه 21 شهریور 1299، که بسیاری از نیروهای مسلح خیابانی برای بر چیدن اشرار محلی به اطراف تبریز رفته بودند و نیروی اندکی در شهر و اطراف عالی قاپور (مقر حکومت خیابانی و مرکز قیام) مانده بود، قزاق های مسلح به دستور کلنل روسی و مخبرالسلطنه، به شهر ریختند و تمام نیروهای قیامی را یا کشتند یا خلع سلاح کردند و همه مراکز آزادیخواهان و ادارات را به تصرف خود درآوردند و عالی قاپو را در اختیار خود گرفتند.[۲۶]
اهداف قیام خیابانی
اهداف قیام شیخ محمد خیابانی را میتوان در این موارد خلاصه کرد:
سر و سامان دادن به اوضاع آشفته آذربایجان
قطع دست اجانب از آن خطه و کل ایران
همکاری با نهضت جنگل در راه پیشبرد قیام و اصلاح اوضاع کشور و بیدارکردن مردم
حفظ استقلال ایران و تامین آزادی سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی کشور
احیا و اجرای قانون اساسی مشروطیت
ایجاد نوعی انقلاب فرهنگی و بازگشت به خویشتن خویش
علل شکست قیام
شکست قیام تبریز پس از حدود شش ماه علل و عوامل گوناگونی داشت، از جمله:
حضور قزاقخانه در کنار شهر تبریز و همکاری آن با حکومت مرکزی
کم بودن نیروهای مقاومت و مسلح قیامی و نداشتن ارتش مقاومت دایمی
اهتمام بیشتر شیخ محمد خیابانی به ایجاد و گسترش خودآگاهی مردم و نهضت فکری و بیداری سیاسی و بیتوجهی به جذب نیروهای نظامی و مسلح برای حراست از قیام
خیانت کسانی که قول همکاری به خیابانی داده بودند.
تنها ماندن خیابانی در نتیجه همکاری نکردن او با روس و انگلیس و نیروهای وابسته به آن دو، و دشمنی آن ها به ویژه حکومت مرکزی با وی و قیامش
شهادت
قزاق ها به فرمان مخبرالسلطنه به خانه خیابانی ریختند، ولی قبل از این که به او دست بیابند خیابانی از راه بام به خانه همسایهاش، شیخ حسنعلی میانجی، پناهنده شد . شیخ حسنعلی اصرار کرد که پیش مخبرالسلطنه برود و وساطت کند، ولی خیابانی نپذیرفت. بعدازظهر 22 شهریور 1299 مخفی گاه شیخ پیدا شد و با شلیک چند تیر بدست اسماعیل قزاق، در زیرزمین خانه شیخ حسنعلی میانجی به شهادت رسید. پیکرش را بیرون آوردند و در گورستان «سید حمزه» تبریز به خاک سپردند. بعدها آن گورستان به مدرسه تبدیل شد و پس از ویرانی، مقبره خیابانی مظلوم هم از بین رفت.[۲۷]
پانویس
1 - شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، حاج محمدعلی آقا بادامچی تبریزی، چاپ برلین، سال 1304 ش، ص 23.
2 - همان.
3 - شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، مصطفی قلیزاده، سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 42.
4 - پدربزرگ مقام معظم رهبری حضرت آیت الله سید علی خامنهای.
5 - شیخ محمد خیابانی، خروش حماسهها، ص 42.
6 - همان، ص 24.
7 - دو قهرمان جنبش مشروطه، رحیم رئیس نیا و عبدالحسن ناهیدی، ص 196.
8 - همان، ص 7-196.
9 - تاریخ هجده ساله آذربایجان، احمد کسروی، ج 1، ص 75.
10 - شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 28.
11 - تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، دکتر ملک زاده، ج 7، ص 87.
12 - دو قهرمان جنبش مشروطه، ص 209.
13 - قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، علی آذری، چاپ چهارم، تهران، 1362، ص 29.
14 - همان، ص 31-29.
15 - همان، ص 37.
16 - شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، ص 106.
17 - شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 28.
18 - تاریخ هجده ساله آذربایجان، ج 2، ص 678.
19 - شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 28.
20 - همان، ص 32.
21 - شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، ص 137.
22 - قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، ص 6-245.
23 - همان، ص 263، تاریخ هجده ساله آذربایجان، ج 2، ص 767.
24 - شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، ص 147.
25 - تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج 1، ص 35 و 36.
26 - شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 37.
27 - قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، ص 492.
منبع : سایت دانشنامه اسلامی
قیام شیخ محمد خیابانی
روز 17 فروردین 1299 خورشیدی ادارات دولتی تبریز به تصرف هواداران مسلح شیخمحمد خیابانی درآمد.
شیخ محمد خیابانی عالم و مبارز دوران مشروطیت در آذربایجان می باشد. او فرزند حاج عبدالحمید تاجر خامنهای و بانو رقیه سلطان، در سال 1297 ق در شهرک «خامنه» واقع در ده کیلومتری شهرستان شبستر دیده به جهان گشود[۱] و تحصیلات مقدمات و ادبی را در زادگاهش گذراند. پدرش در شهر «پتروفسکی» (مخاچ قلعه، مخاچ کالا) پایتخت آن روز جمهوری داغستان، تجارتخانه داشت. در نوجوانی همراه پدر به پتروفسکی رفت و مدتی را در تجارتخانه او به کارهای تجاری و آموختن رمز و راز داد و ستد و آشنایی با شیوههای اقتصادی زمانه سپری کرد. اما گرایش روحی او به فراگیری علم بیش از هر چیزی بود. از این رو در بازگشت به خامنه، کسب و کار تجاری را رها کرد و در تبریز به تحصیل علوم دینی پرداخت و به سلک روحانیت درآمد. او در مدرسه «طالبیه» تبریز، ادبیات عرب، منطق، اصول، فقه، نجوم، ریاضی، تفسیر، حکمت، کلام، حدیث، تاریخ، رجال و علوم طبیعی را از اساتید فن آموخت.
خیابانی دوره عالی فقه و اصول را نزد مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن انگجی و هیئت و نجوم را در محضر منجم معروف مرحوم میرزا عبدالعلی خواند.[۲] او از دوران طلبگی مسائل مشکل علم هیئت را خود استخراج میکرد و تقویم های رقومی مینوشت. علاوه بر آن، بنا به رسم دیرین حوزه های علمیه، از دوران تحصیل به تدریس فقه و اصول و نجوم و ریاضی و حکمت برای طلبههای جوانتر از خود نیز میپرداخت. به ویژه به تدریس نجوم و ریاضی که از مشکلترین رشتههای علوم است، علاقه زیادی داشت و آن را در مدرسه طالبیه تبریز، برای فضلا و طلاب سطوح عالی، تدریس میکرد و این مایه شگفتی علمای بزرگ میشد. چرا که کمتر کسی از عالمان میتواند از عهده تبیین و تدریس این علم برآید و جوان بودن خیابانی هم از یک طرف آنان را شگفت زده میکرد؛ به طوری که کسانی چون احمد کسروی - که از مخالفان خیابانی بود - با تعجب فراوان به این عظمت شگفتی زای خیابانی اعتراف کردهاند. شیخ به سبب اقامتش در محله «خیابان» تبریز معروف به «خیابانی» شد.[۳] در مسجد کریمخان، واقع در محله خیابان، نماز جماعت میخواند و مردم را ارشاد میکرد و آنان پس از اقامه نماز، مشتاقانه پای صحبت و موعظه حکیمانه و بیدارگر او مینشستند. (این مسجد هنوز هم به همان نام در چهار راه منصور تبریز موجود است.)
یکی از علمای بزرگ تبریز در آن روزگار، مرحوم آیت الله سید حسین خامنهای، مشهور به سید حسین پیشنماز[۴] بود که در مسجد جامع تبریز اقامه نماز میکرد. خیابانی هم به سبب همشهری بودن با وی و هم این که او اندیشههای روشن و انقلابی و اجتماعی داشت، با ایشان زود آشنا شد و همین آشنایی زمینه را برای ازدواج او با دختر آن فقیه بزرگ، یعنی «خیرالنساء» فراهم کرد.[۵] از آن پس خیابانی گاهی در مسجد جامع تبریز به جای پدر زنش، حاج سید حسین خامنهای، نماز جماعت اقامه میکرد و از همانجا نیز مشهورتر گردید. میگویند معمولاً هزار نفر در نمازش شرکت میکردند.[۶]
بدین ترتیب، شیخ از دوران جوانی، از طریق محراب و منبر با عموم مردم در ارتباط بود و مسائل دینی و علمی و فرهنگی و اجتماعی را خود برای آنان بیان میکرد.
از مشروطه تا مجلس
زندگی شیخ محمد خیابانی پس از پیروزی مشروطیت در سال 1324 ق (1285 ش) با تاسیس «انجمن ایالتی آذربایجان» در تبریز وارد مرحله تازهای گردید. شیخ محمد خیابانی از اعضای برجسته انجمن بود و از ارکان فکری و رهبری آن محسوب میشد و بیگمان در هدایت آن نهاد انقلابی و مردمی نقشی مهم داشت. او با لباس روحانی و تفنگ بر دوش در سنگرها به دفاع از شهر در مقابل سپاه متجاوز عین الدوله میپرداخت و با مبارزان و مجاهدان در سنگرها میخوابید و به آنان دلگرمی میداد . او می گفت: «یاران من! ما بر ضد حکومت ارتجاعی و استبداد قیام کردهایم... هرگز نباید به خستگی و یاس تن در دهیم؛ بخصوص وقتی که بار سنگین زندگی ملتی از مویی باریک آویزان شده باشد... طوری رفتار کنید که شرافت تاریخی ما حاصل شود و قاطبه ملت ایران با امتنان و تشکر بگویند که تبریز، ایران را نجات داد!»[۷]
جنگ ادامه داشت، مجاهدان آزادیخواه، به رهبری مردانی چون ستارخان و باقرخان و خیابانی، به حراست از حریم شهر میپرداختند. چندین بار نیروهای استبدادی از مشروطه خواهان شکست خوردند، تا این که محمدعلی شاه سپاهی چهل هزار نفری ترتیب داد و از بهمن ماه سال 1287، جنگ شدت یافت، اما تبریز قهرمان همچنان مقاومت میکرد. از طرفی محمدعلی شاه و عینالدوله میدیدند که چهل هزار نفر جنگجو و با امکانات بی شمار، هزینه کلان میخواهد و کمکم مخارج جنگی کاهش مییابد و ادامه جنگ تا فتح تبریز، با امکانات موجود، ممکن نیست؛ اگر این بار هم از قهرمانان تبریزی شکست بخورند، بدترین ننگها نصیبشان خواهد شد! پس به این نتیجه رسیدند که از کشورهای بیگانه وام بگیرند و جنگ با آزادیخواهان ملت خود، یعنی مجاهدان تبریز را ادامه دهند!
در این موقع، انجمن ایالتی به این تصمیم شاه ، مبنی بر استقراض خارجی ، اعتراض کرد و با پیشنهاد و صلاحدید خیابانی، تلگرامی به مجلس سنا و شورای ملی فرانسه مخابره کردند و موضوع جاری را به اطلاع آن کشور رساندند. در این تلگرام خاطر نشان شده بود: «در این برهه از تاریخ ایران که مجلس شورای ملی، توسط شاه بسته شده است بدون اجازه مجلس، هر نوع وام از دولت های بیگانه گرفته شود، ملت ایران پرداخت آن را به عهده نخواهد گرفت!» این اعتراض، نقشه محمدعلی شاه را نقش بر آب کرد.[۸]
پس از خلع محمدعلی شاه از حکومت، انتخابات دوره دوم مجلس آغاز شد و خیابانی در سی سالگی به نمایندگی مجلس انتخاب شد. او به همراه میرزا اسماعیل نوبری، نماینده دیگر مردم تبریز، راهی مجلس شورا شد. مجلس دوم در 24 آبان 1288 گشایش یافت و در 30 آبان به صورت رسمی آغاز بکار کرد.[۹] خیابانی از آن پس، در سنگر قانونگذاری، در کنار نمایندگانی چون شهید مدرس و میرزا اسماعیل نوبری و... به دفاع از حقوق مردم پرداخت. از کارهای درخشان خیابانی در مجلس دوم، اعتراض او علیه اولتیماتوم دولت تزار روس بود. در متن اولتیماتوم مزبور آمده بود.
- دولت ایران، مستر شوستر، خزانهدار و مسترلکوفر را از کارها برکنار نماید.
- دولت ایران، از این پس بدون اطلاع روسیه و انگلیس، مستشار خارجی استخدام نکند!
- مخارجی که روسیه برای لشکرکشی به خاک ایران تحمل کرده، باید توسط ایران پرداخت شود!
- دولت روس و انگلیس برای دریافت جواب فقط 48 ساعت مهلت میدهند و در صورتی که دولت ایران متن اولتیماتوم را قبول نکند و تسلیم نشود. سالدات ها و قزاق های روس، به سوی قزوین پیشروی خواهند کرد و ایران را به اشغال خود در خواهند آورد! و در صورت پرداخت نکردن مخارج، مبلغ آن دو برابر خواهد شد![۱۰] این اولتیماتوم ننگین روز چهارشنبه 7 آذرماه 1290 به دولت ایران رسید. فردای آن روز در شهرهای تهران و تبریز و رشت، امواج خروشان مردمی به حرکت درآمد. بازارها تعطیل شد، دوایر دولتی و تجارتخانهها به حالت نیمه تعطیل درآمد و همه اعتراض میکردند. این حرکت دسته جمعی و مردمی نخستین نمایش عمومی ایرانیان بود که زنان نیز در آن شرکت کرده بود.[۱۱]
خیابانی، در میان اجتماع تظاهرکنندگان تهرانی، به ایراد سخنرانی پرشور و تحریک احساسات مذهبی و ملی مردم پرداخت و گفت: «...استقلال هر ملتی، شرافت اوست اگر نتوانیم کشور خود را نجات دهیم و شرافتمندانه زندگی کنیم لااقل در راه وطن جان خواهیم داد! زیرا در چنین مواقع خطرناک و حساس، زنده ماندن محو شدن است.» این سخنان آتشین چنان شوری در دل مردم برپا کرد که فریاد «پاینده باد ایران»، «زندهباد خیابانی»... پس از پایان سخنرانی او در هوا طنین میانداخت. [۱۲]
روز جمعه 9 آذر ماه قبل از ظهر جلسه علنی مجلس برپا شد. حسن وثوق (وثوقالدوله) وزیر امور خارجه و تنی چند از همکارانش در مجلس حاضر بودند. وثوقالدوله در برابر نمایندگان مجلس و مردم شرکت کننده قرار گرفت و متن اولتیماتوم را خواند و در پایان گفت: «هیات وزیران به اتفاق چنین رای دادهاند که این خواهش روس قبول بشود! تا نظر نمایندگان محترم چه باشد».[۱۳]
خیابانی سکوت مجلس را شکست و گفت: «هیچ کس و هیچ دولتی حق ندارد اختیار، آزادی و استقلال کسی یا دولتی را از آن ها سلب کند، مگر این که به شیوه کهن بربریت و وحشیت برگردد!...».
خیابانی سپس گفت: «...بنده از طرف ملت، که حق آزادی و استقلال را از چندین هزار سال پیش تاکنون برای خودشان ثابت میدانند، عرض میکنم که ما تا امروز مستقل بودهایم، در حفظ حقوق و ترقی مملکت خودمان صاحب اختیار بودهایم... من با کمال جسارت و گشادهرویی به دولت روسیه میگویم که ممکن نیست این ملت، امور کشور و اختیار و استقلال خود را به دیگران واگذار کند... این اولتیماتوم به استقلال ایران لطمه میزند و شکی نیست که فقط با موافقت دولت ایران، این اولتیماتوم مورد قبول واقع نمیشود!... امیدوارم این اولتیماتوم ظالمانه را پس بگیرند و ملت ایران را از خودشان آزرده نکنند».[۱۴]
خیابانی با این سخنان هم اولتیماتوم را رد و محکوم کرد و هم ترس نمایندگان دیگر را ریخت! پس از او بود که دیگر نمایندگان نیز در رد و محکوم کردن این اولتیماتوم سخنانی اظهار کردند. بدین گونه، حرکت خیابانی، موجب شد که مجلس شورا اولتیماتوم روسیه را رد کند.
پانزده روز پس از این تاریخ، در 24 آذر ماه 1290 سفارت روس دوباره با دولت ایران (ناصرالملک) تماس گرفت و خبر داد که سپاه روس در قزوین گرد آمده است، اگر تا شش روز دیگر، همه خواستههای ما پذیرفته نشود، آهنگ تهران خواهند کرد! در 29 آذر ماه مجلس تشکیل جلسه داد. باز هم خیابانی و دیگر نمایندگان سخنرانی کردند و به رد اولتیماتوم رای دادند.
دولت موقت ناصرالملک در روز دوم دی ماه، جلسهای با حضور هیات وزیران و نمایندگان سازشکار مجلس تشکیل داد. وثوقالدوله، بستن در مجلس را پیشنهاد کرد. ناصرالملک بیدرنگ این درخواست را قبول نمود و دستور انحلال مجلس را داد و اجرای فرمان به عهده یفرم خان ارمنی - رئیس شهربانی تهران و قاتل شیخ فضل الله نوری - واگذار شد!... بدین ترتیب از همان روز مجلس دوم بسته شد و نمایندگان پراکنده شدند و بساط انقلاب و مشروطهخواهی و استقلال طلبی در ایران برچیده شد!
خیابانی تنها ماند. اما هنوز خون غیرت در رگهایش در جریان بود. یک روز در سبزه میدان تهران، در اجتماع اعتراض آمیز مردم، بالای سکو رفت و با سخنرانی آتشین، از انقلاب و آزادیخواهان دفاع و عمل زشت دولت در بستن مجلس و پراکنده ساختن نمایندگان مردم را محکوم کرد و در میان کف زدن ها و فریادهای «زندهباد ایران»، «زندهباد مشروطه»، «زندهباد خیابانی» و... از سکوی سخنرانی پایین آمد.
دو ماه پس از بسته شدن مجلس و شروع دوره فترت، خیابانی همراه خانوادهاش به مشهد رفت و پس از زیارت مرقد امام هشتم (ع) و دیدار با اقوامش ، عازم روسیه، جمهوری ترکمنستان، آذربایجان، گرجستان و داغستان شد تا از ممالک همسایه دیدار کند[۱۵] و هم از این طریق به تبریز برگردد. زیرا پس از بسته شدن مجلس، صمدخان شجاعالدوله از طرف روسها، حاکم تبریز شده و محل انجمن ایالتی را ویران و بسیاری از آزادیخواهان را قتل عام کرده بود.
خیابانی در جریان این سفر از داغستان با یکی از بستگانش در تبریز تماس گرفت و او را به جلفا خواست. در آن جا خانوادهاش را به وی سپرد تا به تبریز برساند و خود باز هم به پتروفسکی بازگشت. مدتی در آن جا ماند و سپس یک روز عازم تبریز شد. تبریز در آتش بیداد روسها و صمدخان شجاعالدوله میسوخت. خیابانها بوی خون میداد. خوف و وحشت از همه جا سر میکشید.[۱۶]
در مهر ماه سال 1293 صمدخان، از سوی روسها کنار گذاشته و فضای آزادی نسبی در تبریز ایجاد شد. اما بدتر از صمدخان، خود روسها بودند که هنوز حضور نامیمون خود را حفظ میکردند. با این حال با ظهور انقلاب اکتبر روسیه، خطه آذربایجان و شمال ایران از وجود روسها پاک شد.
خیابانی از نعمت آزادی استفاده کرد و دوستان آزادیخواه و مبارزش را که اغلب «دموکرات» نامیده میشدند گردآورد و کمیتهای تشکیل داد. سپس همه نمایندگان دموکرات و آزادیخواه را از سراسر آذربایجان به تبریز دعوت کرد و کنفرانسی برگزار کردند. در این کنفرانس استانی، 480 نفر شرکت داشتند. تشکیلات فرقه دموکرات، که پنج سال پیش از آن تعطیل شده بود، دوباره تاسیس شد. در همان کنفرانس، انتشار روزنامه «تجدد»، ارگان تشکیلات دموکرات، مورد تصویب قرار گرفت و خیابانی مدیر مسئول و صاحب امتیاز روزنامه شد.[۱۷] نخستین شماره تجدد در بیستم فروردین ماه 1296 (8 رجب 1335) انتشار یافت.[۱۸] شیخ در اولین شماره تجدد، مقالهای تحت عنوان «نور حقیقت خواهد تابید» نوشت و لزوم اجرای قوانین مشروطیت و احیای آن را بیان کرد. در همان سال خیابانی به رهبری فرقه دموکرات آذربایجان برگزیده شد و فرقه دموکرات را توسعه داد و اصلاحات اساسی در آن ایجاد کرد[۱۹] وی همگام با انتشار روزنامه تجدد و سرپرستی آن و درج مقالات، دست به کارهای سازنده دیگری در جهت پیشبرد اهداف و تامین آسایش مردم و تعیین والی برای آذربایجان زد تا مردم را برای حرکت همگانی آماده سازد. در آن سال، خشکسالی بود و با رسیدن زمستان، مردم دچار قحطی و فقر شدند. خیابانی با تشکیل کمیسیون آذوقه، اعانه، دارالمساکین و... توانست مشکلات مردم را از پیش پا بردارد و آنان را نجات دهد. او با گرانفروشی و احتکار فرصت طلبان مبارزه کرد.
قرارداد 1919
در مرداد 1298 انتخابات مجلس چهارم شروع شد. خیابانی با داشتن نه هزار رای، حایز اکثریت آراء بود. در اثنای انتخابات، متن قرارداد 1919 بین دولت ایران و انگلیس امضا و در ایران منتشر شد. این پیمان ننگین را وثوقالدوله، نخست وزیر ایران، با نمایندگان انگلیس منعقد کرده بود. وثوقالدوله، سال ها پیش با قبول اولتیماتوم روس، ضربه مهلکی به پیکر مشروطیت زده بود و اینک با امضای قرارداد استعماری دیگر درصد بود که اختیار کامل امور مالی، گمرکی و نظامی ایران را به دست مستشاران انگلیسی بدهد و کشور را تحت الحمایه بریتانیا گرداند.
در پی انتشار متن قرارداد، موجی از اعتراض در ایران پدید آمد. فرقه دموکرات در تبریز به رهبری خیابانی علیه قرارداد 1919 وارد عمل شد و روزنامه تجدد نوشت: «تا زمانی که قرارداد به تصویب مجلس نرسیده، ورق پارهای بیش نیست و اعتباری ندارد!».[۲۰] از طرفی وثوقالدوله با آگاهی از واکنش خیابانی و پیروانش در تبریز، به فکر چاره افتاد. چون میدانست که اگر پای خیابانی و همفکرانش به مجلس چهارم باز شود، نخواهند گذاشت که این قرارداد استعماری تصویب گردد؛ همچنان که هشت سال پیش نگذاشتند اولتیماتوم روس، تصویب و قبول شود. به دنبال اعتراضات و کشمکش های سیاسی، وثوقالدوله با اعزام دو نفر خارجی به همراه چند نفر از تهران به تبریز، بسیاری از کارمندان و مسئولان ادارات را به دلیل این که نتوانسته بودند در انتخابات خواستههای او را برآورند، اخراج و افراد مزدور ی را جایگزین آنان کرد و در واقع انتخابات آذربایجان را به هم زد.[۲۱] این بود که در دوره چهارم مجلس، نمایندگان آذربایجان به مجلس راه نیافتند.
خیابانی در آن روزهای حساس، سفری به تهران کرد تا اوضاع سیاسی را از نزدیک بررسی کند. او سعی کرد با بعضی از رجال مشهور سیاسی گفتگو کند و زمینه مخالفت با قرارداد 1919 را مساعد گرداند. اما کسی جواب مناسب نداد. در همان روزها شصت هزار تومان از طرف وثوقالدوله به خیابانی پیشنهاد شد تا بگیرد و ساکت شود! خیابانی تازه متوجه شد که در پایتخت چه خبر است و این که از بسیاری از رجال سیاسی، صدایی برنمیآید، از آن روست که حق سکوت گرفتهاند! او با رد این پیشنهاد، به تبریز برگشت و پی برد که نمیتوان به رجال تهران امیدوار بود. در تبریز با دعوت آزادیخواهان و دموکراتها، در روز 22 اسفند 1298 «مجلس محلی تبریز» را تشکیل داد و خود به ریاست آن انتخاب شد. کار مجلس محلی تبریز این بود که در مسائل سیاسی و اجتماعی تبریز و آذربایجان، تصمیم گیری کند؛ چون نمایندگان آذربایجان را از رفتن به مجلس محروم کرده بودند. مذاکرات و تصمیمات مجلس محلی هر روز در روزنامه تجدد چاپ میشد و به اطلاع مردم میرسید.
نوروز سال 1299 گذشت. در هشتم فروردین سال نو، بیانیهای از طرف کمیته مجلس محلی تبریز، خطاب به آزادیخواهان و هموطنان صادر شد و در آن اتحاد و نظم دموکرات ها و همکاری آزادیخواهان میهن دوست ایرانی، به مثابه یگانه تکیهگاه کمیته معرفی شده و مورد تاکید قرار گرفته بود.[۲۲]
قیام شهید خیابانی
بعد از ظهر روز سهشنبه 17 فروردین 1299 در حیاط عمارت تجدد، جنب و جوشی پدیدار بود. آزادیخواهان پیرو خیابانی که همه مسلح بودند، گروه گروه در آن جمع میشدند. آتش خشم در درونشان شعله میکشید. ساعتی گذشت که ناگهان فرمان رهبر آزادی و تجدد، شیخ محمد خیابانی مبنی بر آزاد کردن و نجات دادن «میرزا باقر» از زندان کلانتری محله نوبر صادر شد. میرزا باقر به سبب مخالفت با «ماژور بیورلینگ» - رئیس شهربانی تبریز که فردی خارجی بود و از طرف وثوق الدوله منصوب شده بود - زندانی بود. به فرمان شیخ، بیش از پنجاه مجاهد مسلح، به کلانتری نوبر حمله کرده، میرزا باقر را آزاد کردند و به عمارت تجدد آوردند. ماموران کلانتری گرچه آزادیخواهان را تعقیب کردند، به هیچ کاری موفق نشدند. بدین گونه نخستین گام قیام با موفقیت برداشته شد.
صبح 18 فروردین 1299 در تبریز، صحنه یکی از پرشکوهترین قهرمانی های تاریخ ایران بود. بازار تعطیل شد. دانش آموزان مدارس، به حالت راهپیمایی در ساختمان و اطراف عمارت تجدد گرد آمدند. شعارهای ضددولت وثوقالدوله و مزدورانش، در فضای شهر طنین افکنده بود. مردم آزادیخواه، مسلمان و قهرمان تبریز، به اشاره خیابانی، به شهربانی ریخته، آزادیخواهان دربند را از سیاهچالها نجات دادند. ادارات شهر همه به دست آزادیخواهان افتاد. شیخ به مزدوران وثوقالدوله در تبریز اخطار کرد که هر چه زودتر شهر را ترک گویند و آنان چهارشنبه شب، تبریز را به قصد تهران ترک کردند.
بدین سان در روز دوم قیام، تبریز از لوث حضور خائنان پاک شد[۲۳] و رشته امور شهر به دست خیابانی و پیروانش افتاد. در روز پنجشنبه خیابانی هیات مدیرهای را برای اداره اجتماع مردم و تصمیمگیری های لازم، انتخاب کرد. این هیات، در همان روز بیانیهای به زبان فارسی و فرانسه نوشته، به دیوارهای شهر نصب کردند: «آزادی خواهان شهر تبریز در مقابل تمایلات ارتجاعی برخی افراد ضدمشروطیت که در حکومت های محلی و در مرکز ایالت آذربایجان ظهور کرده بود، به هیجان آمده و دست به اعتراض و قیام زدند. آزادیخواهان تبریز اعلام میکنند که برنامه آنان عبارت است از تحصیل اطمینان کامل در احترام به قانون اساسی و اجرای صادقانه آن. آزادیخواهان موقعیت فوقالعاده حساس فعلی را در نظر گرفته و مصمم هستند که نظم و آسایش را به هر وسیله که باشد، برقرار دارند. برنامه آزادیخواهان در دو عبارت خلاصه میشود: برقرار داشتن آسایش عمومی و از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت»[۲۴] قیام مردم تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی، بیش از پنج ماه ادامه داشت. شیخ، در حیاط ساختمان تجدد به ایراد نطقهایی میپرداخت و مردم با اشتیاق تمام پای صحبتش مینشستند. این سخنان به زبان آذری بود و ترجمه فارسیاش هر روز در روزنامه تجدد چاپ میشد. در این پنج ماه خیابانی و جنبش با خطرهای فراوانی مواجه بودند، اما بر همه پیروز شدند و آتش توطئهها را خاموش کردند... که شرح و بسط آن در این مجال اندک نمیگنجد.
خیابانی در این پنج ماه، بیش از آن که ژست رهبر و فرمانده قیام مسلحانه به خود بگیرد، هیبت یک رهبر فکری و متفکر انقلابی را داشت و هر روز با نطق های پرشور در مسائل اجتماعی و سیاسی و فکری، سعی در انقلاب فرهنگی و خودآگاهی سیاسی و اجتماعی در اندیشه مردم داشت.[۲۵] از طرفی دشمنان او، به ویژه از ناحیه حکومت مرکزی، هر لحظه در صدد سرکوبی او و قیامش بودند. در این مدت وثوق الدوله از نخست وزیری احمدشاه عزل و مشیرالدوله به جای او منصوب شد. مشیرالدوله برای شکست قیام خیابانی، مهدی قلی خان هدایت، معروف به مخبرالسلطنه، را برگزید. او چهرهای موجه و ملی داشت و به همین سبب بدون سرباز و محافظ وارد تبریز شد و کسی با او کاری نداشت. مدت ها سعی کرد از طریق صحبت با دوستان خیابانی، او را از ادامه نهضت بازدارد، ولی خیابانی اعتنایی نکرد و از طرفی گمان نمیکرد که مخبرالسلطنه قصد خیانت داشته باشد. مخبرالسلطنه چون از راه تزویر و فریب و مذاکره نتوانست خیابانی را از راهی که در پیش گرفته منصرف سازد، با رئیس قزاقخانه تبریز - که یک کلنل روسی بود - گفتگو و تبانی و نقشه سرنگونی قیام تبریز را طرح ریزی کرد. سرانجام در سپیده دم یکشنبه 21 شهریور 1299، که بسیاری از نیروهای مسلح خیابانی برای بر چیدن اشرار محلی به اطراف تبریز رفته بودند و نیروی اندکی در شهر و اطراف عالی قاپور (مقر حکومت خیابانی و مرکز قیام) مانده بود، قزاق های مسلح به دستور کلنل روسی و مخبرالسلطنه، به شهر ریختند و تمام نیروهای قیامی را یا کشتند یا خلع سلاح کردند و همه مراکز آزادیخواهان و ادارات را به تصرف خود درآوردند و عالی قاپو را در اختیار خود گرفتند.[۲۶]
اهداف قیام خیابانی
اهداف قیام شیخ محمد خیابانی را میتوان در این موارد خلاصه کرد:
سر و سامان دادن به اوضاع آشفته آذربایجان
قطع دست اجانب از آن خطه و کل ایران
همکاری با نهضت جنگل در راه پیشبرد قیام و اصلاح اوضاع کشور و بیدارکردن مردم
حفظ استقلال ایران و تامین آزادی سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی کشور
احیا و اجرای قانون اساسی مشروطیت
ایجاد نوعی انقلاب فرهنگی و بازگشت به خویشتن خویش
علل شکست قیام
شکست قیام تبریز پس از حدود شش ماه علل و عوامل گوناگونی داشت، از جمله:
حضور قزاقخانه در کنار شهر تبریز و همکاری آن با حکومت مرکزی
کم بودن نیروهای مقاومت و مسلح قیامی و نداشتن ارتش مقاومت دایمی
اهتمام بیشتر شیخ محمد خیابانی به ایجاد و گسترش خودآگاهی مردم و نهضت فکری و بیداری سیاسی و بیتوجهی به جذب نیروهای نظامی و مسلح برای حراست از قیام
خیانت کسانی که قول همکاری به خیابانی داده بودند.
تنها ماندن خیابانی در نتیجه همکاری نکردن او با روس و انگلیس و نیروهای وابسته به آن دو، و دشمنی آن ها به ویژه حکومت مرکزی با وی و قیامش
شهادت
قزاق ها به فرمان مخبرالسلطنه به خانه خیابانی ریختند، ولی قبل از این که به او دست بیابند خیابانی از راه بام به خانه همسایهاش، شیخ حسنعلی میانجی، پناهنده شد . شیخ حسنعلی اصرار کرد که پیش مخبرالسلطنه برود و وساطت کند، ولی خیابانی نپذیرفت. بعدازظهر 22 شهریور 1299 مخفی گاه شیخ پیدا شد و با شلیک چند تیر بدست اسماعیل قزاق، در زیرزمین خانه شیخ حسنعلی میانجی به شهادت رسید. پیکرش را بیرون آوردند و در گورستان «سید حمزه» تبریز به خاک سپردند. بعدها آن گورستان به مدرسه تبدیل شد و پس از ویرانی، مقبره خیابانی مظلوم هم از بین رفت.[۲۷]
پانویس
1 - شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، حاج محمدعلی آقا بادامچی تبریزی، چاپ برلین، سال 1304 ش، ص 23.
2 - همان.
3 - شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، مصطفی قلیزاده، سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 42.
4 - پدربزرگ مقام معظم رهبری حضرت آیت الله سید علی خامنهای.
5 - شیخ محمد خیابانی، خروش حماسهها، ص 42.
6 - همان، ص 24.
7 - دو قهرمان جنبش مشروطه، رحیم رئیس نیا و عبدالحسن ناهیدی، ص 196.
8 - همان، ص 7-196.
9 - تاریخ هجده ساله آذربایجان، احمد کسروی، ج 1، ص 75.
10 - شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 28.
11 - تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، دکتر ملک زاده، ج 7، ص 87.
12 - دو قهرمان جنبش مشروطه، ص 209.
13 - قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، علی آذری، چاپ چهارم، تهران، 1362، ص 29.
14 - همان، ص 31-29.
15 - همان، ص 37.
16 - شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، ص 106.
17 - شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 28.
18 - تاریخ هجده ساله آذربایجان، ج 2، ص 678.
19 - شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 28.
20 - همان، ص 32.
21 - شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، ص 137.
22 - قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، ص 6-245.
23 - همان، ص 263، تاریخ هجده ساله آذربایجان، ج 2، ص 767.
24 - شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، ص 147.
25 - تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج 1، ص 35 و 36.
26 - شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 37.
27 - قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، ص 492.
سایت دانشنامه اسلامی