در دوره ی قاجار و اندکی پس از آن، سلمانی ها به دو گروه تقسیم می شدند؛ افرادی که جایگاه ثابتی داشتند و دسته ای که بنا به دلایل در هر جایی به این شغل می پرداختند.
سلمانی دوره گرد
سلمانی دوره گرد آن هایی بودند که با کیف دستی و راه افتادن به دور کوچه بازار کسب معاش می کردند. بعضی از آن ها مشتری ها و محل ها و پاتوق های مخصوصی داشتند و بعضی با نیت پناه بر خدا صبح از خانه بیرون آمده طرفی را در پیش گرفته تا کجا و در چه نقطه و از طرف چه اشخاصی روزی خود را به دست آورند، چنانچه جعفر شهری می نویسد: پاتوق دارهایشان سابقه دارهایی بودند که کنار دیوار و پشت مسجد و تکیه و کاروانسرا و میدان و یا سربینه ی حمام و کنج قهوه خانه ای را مرکز خود ساخته و کم سابقه هایشان آن ها که قادر به یافتن چنان اماکن نگردیده، جا گرفته های پیش از او مانع ورودشان شده دور کوچه خیابان ها راه می افتادند.
قیمت یا اجرت اصلاح این ها یک پنجم و چهارم تا یک دوم اجرت سلمانی های دکان دار بود، در یک پنجمی ها و یک چهارمی هایشان آن ها که سر گر و کورها و زخم و زیل ها و دهاتی ها و چاروادارها و ساربان ها و عمله اکره ها و مانند آن می تراشیدند و یک دومی هایشان آن ها که جا و مکانی داشته در قهوه خانه ها و سربینه های حمام کار می کردند.
این سلمانی ها بدترین سر و وضع و صورت ظاهر را داشتند، غالباً در ریش های انبوه و سرهای اصلاح نکرده و کلاه و شلوار و قباهای پاره و کفش های از هم در رفته و چهره ای غم آلود که درمانده ترین افراد را تشکیل می دادند، چه کارشان جوان پسند و صورت پسند بود و این ها از سر و ریخت و جوانی افتاده، از دکان ها رانده شده، یا دکاکین خود را از دست داده به دوره گردی افتاده بودند که ناچار باید با بدترین وضع ممکن به سر ببرند.
ابزار و لوازم سلمانی دوره گرد
جعفر شهری در باب ابزار و وسایل آنان بیان می دارد: ابزار و لوازمشان متشکل بود از کیف دستی کهنه ای که دست دوم و سوم از سمساری ها و دست فروش ها به دست آورده بودند. کیفی از نوع کیف های دکترها که از بالا درش باز شده با دسته ای حمل می شد و داخلش یکی دو لُنگِ قرمزِ حمامی و یکی دو تکه لنگ کهنه و یکی دو تیغ فرسوده و یکی دو ماشین موزَنی و یک قیچی و یک شانه و مقداری پنبه و تکه سنگی برای تیز کردن تیغ و همراهشان قمقمه ی آبی که به کمرشان آویخته بود و به جلوشان چرم باریک بلندی که با قمقمه سر و ریش مشتریان را مرطوب نموده نرم بکنند و با چرم پلیسه ی تیغشان را بگیرند و آئینه ای که به جلو کیفشان آویخته بود و حوله ی مندرسی که به شانه شان انداخته بود.
نوع اصلاح
اصلاح آرایشگران دوره قاجار بنا به نقل نویسنده کتاب تاریخ تهران عبارت از کوتاه کردن موی سر و ریش بود بدون رعایت هیچ یک از آداب و سنن سلمانی های دکان دار و تراشیدنشان اینکه با دست موضوع تراشیدن را مالیده با قمقمه ی آب خیسانده شروع به تراشیدن بکنند بی آنکه فرچه و صابون به کار ببرند مخصوصاً سر، که در اصل نباید با صابون خیس بشود و تراشیدنشان آن که به هر صورت را مو را زدوده صاف بکنند، بی توجه به درد آمدن و نیامدن و بریده شدن و بریده نشدن و اینکه با هر زخمه ی تیغ پنبه ای به آن چسبانده مانع جریان خون بشوند.
اما باید دانست که ایرادی به کارشان نمی شد گرفت، چرا که اسمشان سلمانی دوره گرد بود و یک چندم اجرت سلمانی های دکان دار را می گرفتند و هیچ گرانی بی حکمت و هیچ ارزانی بی علت نمی توانست باشد و چه بسا که با زخم و زیل کردنِ سر و ریش مشتری منت هم به سر او می گذاشتند که چون مشتری ناراحت شده از بریده شدنِ پیوسته ی سرش ایراد می گرفت می گفت ضررش را من می کنم که به قدر اجرتت پنبه به سرت مصرف می کنم تو ناراحت می شوی!
صورتِ اصلاح ها عبارت بود از تراشیدن سر به انواع و گذاشتن ریش و تراشیدن زیر و روی آن مانند حلق و گونه ها و اصلاح جوان ها که صورتشان تراشیده سرشان به شکل های مختلف، مانند تراشیده شدن جلو سر یا سر از جلو تا پس گردن و مغز سر و تراشیدن تمام سر و گذاشتن مقداری از موی آن در وسط سر که بلند آن را «کاکل» می گفتند!
مدلِ ریش
ریش ها نیز در اسامی مختلف بود مانند (ریش دورگیوه ای، ریش توپی، ریش محرابی) که اولی شان ریشی بود که زیر و بالایش تراشیده شده چیزی مانند نوار گیوه یا زقره ی دور کلاه چانه و آرواره هایشان را در بر می گرفت و دومی ریش گردِ پُر که فقط زیرش تراشیده می شد و محرابی ریشی تا حدی کشیده که زیرش و گاهی کمی از بالایش نیز تراشیده می شد و این ریش می توانست تا چند «قبضه» بلند و کوتاه بشود.
قبضه عبارت از مشت بسته بود که ریش را گرفته زیادی اش کوتاه می شد و این همان اندازه بود که صاحب ریش برای خود نگاه داشته بود به این صورت که ریش را در مشت گرفته یا با سفارشش سلمانی آن را در مشت گرفته زیادی اش را قیچی می نمود و در دو قبضه که خود صاحب ریش آن را در مشت بیاورد و بین این دو و زیادتر از آن که با توافق طرفین یا با دستکاری خود صاحب ریش اصلاح می گردید، چه غرض از حضور سلمانی در این گونه ریش فقط به خاطر تراشیدن سر صاحب ریش و زیر آن بود و خود ریش را صاحبش در خانه می توانست با قیچی کم و زیاد بکند کما آن که شارب هایشان را خود اصلاح می کردند.پس در این اصلاح ها یعنی اصلاح ریش بلنددارها فقط تراشیدن سر منظور بود که باید هر هفته تراشیده بشوند که تراشیدن سر نور چشم را زیاد و دندان ها را محکم و چهره را برافروخته و عقل را زیاد می نمود! اگر قبل از آن مشتری های سرتراشِ ریش گذار نزد سلمانی های دکان دار اصلاح می کردند در این زمان دیگر جایشان پیش آن ها نبوده، چه کم کم سرتراشی منسوخ و ریش گذاری نازیبا و لازم بود تا معتقدانِ به آن نزد دوره گردها اصلاح بکنند و در اواخر از جمله مشتریانی بودند که به این سلمانی ها اضافه می شدند.
گَرتراشی
سرِ گرها و کچل ها که می خواستند زفت انداخته یا دوا درمان بکنند پیش این دوره گردها تراشیده می شدند چه سلمانی های دکان دار و دوره گردهای جاسنگین تر از قبولشان امتناع می کردند و تراشیدنشان نه تراشیدن بلکه پوست کندن بود که کهنه ترین و از کار افتاده ترین تیغ ها را برای آن ها به کار می بردند. تراشیدنی که شیاع کچلی میان دیگر مشتریان داده از آنجا که بی سر و وضع ترها و ارزان تر طی کرده ها سرو رویشان با همین تیغ ها تراشیده می شدند و برای ایرادبگیرها که تیغشان را تمیز بکنند تمیز کردنشان آن بود که کمی رویشان از قمقمه ی کمر آب رد کرده یا با لُنگِ جلوِ مشتری پاک بکنند، که البته این ایراد به دست و دیگر ابزار سلمانی مربوط نگردیده با همان دست های آلوده می توانستند سر و ریش و حلق مشتری را خیس بدهند.
پنبه قُییرم! (پنبه می گذارم)
همین تیغ های کند و از کار افتاده نیز بود که مصرف پنبه را برای سلمانی ها زیاد نموده با هر بریدن و آخ مشتری بگویند پنبه قُییرم. تا آنجا که بعضی پس از تمام شدن تراشِ سر قسمت اعظم سرشان پنبه چسبانی شده بود در این لطیفه از مشتری ای که چون نصف سرش پنبه کاری می شود دست سلمانی را گرفته می گوید نصفش را تو پنبه کاشتی می خواهم نصف دیگرش را خودم پشم بکارم و مشتری دیگری که چون پیوسته به یک سلمانی رجوع می کند و مورد تعجب سلمانی واقع می شود می گوید می خواهم پنبه ی لحاف کرسی ام را جور بکنم! البته پنبه ای که باید با آب دهان سلمانی تر شده چسبانده بشود، چه آب دهان خود مداوی و معالج زخم بود!
از این سلمانی ها داستان ها و ضرب المثل هایی بود که چون سلمانی ای طبق عادت همه سلمانی ها با مشتری تا حواسش از درد و بریدگی و آزار او منعطف شود با او به حرف و سخن می پرداختند از مشتری سؤال می کند چند برادر می باشید؟ جواب می دهد اگر از زیر دست تو بلند شوم چهار برادر!
و آن دگری که هنگام سرتراشی الاغش که به کناری بسته شده بوده صدا می دهد و سلمانی سبب صدا زدنش را جویا می شود؟ جواب می دهد التماس می کند زیر دست توأش ننشانم! و آن دگری که چون زیر دست سلمانی زیاد رنج می برد پس از بلند شدن رفیقش را می نشاند و چون برخواسته اعتراض می کند می گوید برای آن که بفهمی به سرم چه آمده است! و کلماتی از این قبیل تا آنجا که اصلاح های بد را می گفتند مگر پشت سید اسماعیل یا پیش چای دارچینی ها اصلاح کرده ای و یا اینکه گویا هوس چای دارچین کرده بودی و خلاصه دوره گردها سلمانی هایی بودند که فقط دستشان به تیغ و ماشین آشنا شده پائین ریختن مو را می دانستند، از سلمانی های دهات که به شهر آمده یا دلاک های حمام که سرتراشی را در حمام یاد گرفته اکنون ماشین و قیچی ای نیز به آن اضافه نموده بودند، مگر آن ها که واقعاً در این کار ممارست داشته به همان گونه که گفته شد از سرمایه و دکان ساقط شده یا به ریش رسیده از ریخت افتاده شاگردی نمی توانستند و چاره برایشان منحصر بود که کیف و ابزاری فراهم کرده دوره گرد بشوند.
قواعد بیرون آوردن از عزا
بنا به نقل جعفر شهری عزادارانی که طبق رسوم باید پس از چلّه (چهلم) مرده از عزا بیرون آمده اصلاح بکنند و برای این کار بزرگترِ فامیل مهمانی ای داده اهل عزا را به خانه ی خود یا منزل متوفی دعوت نموده سلمانی ای خبر کرده اول از بزرگترهای کوچکتر از خود مانند برادر و پسر بزرگ مرده شروع نموده ابتدا یقه های پیراهن هایشان را که از هنگام فوت تا چهله باز مانده بود بسته سپس برای اصلاح می نشاند تا به بقیه می رسید و در آخر خود اصلاح کرده، با دستورش لباسِ عزا از تن بیرون آورده پیراهن سفید و لباس رنگین می پوشیدند و زن ها که بزرگترشان کوچکترها و کسان مرحوم و مرحومه را امر به بند و زیرابرو و رنگ و حنا کرده جلوشان چارقد سرخ و سفید و پیرهن الوان می گذارد تا با چارقد و پیراهن سیاه عوض بکنند و از این زمان یعنی این اصلاح بود که از عزا درآمده ها می توانستند جشن و سرور داشته به زندگی عادی بازگشت بکنند و این بهترین ایام و اوقات اینگونه سلمانی ها بود که می توانستند به لفت و لیس و نان و آبی رسیده، شکمی از عزا درآورده ظرف و دستمالی نیز برای زن و بچه ببرند.
جراحی و طبابت از دیگر معلومات سلمانی ها
تقریباً تمام سلمانی ها چه دکان دار و چه دوره گرد در کارهای جراحی و زخم بندی و مانند آن نیز دست داشتند، امثال ختنه، حجامت، فَصد (رگ زدن) به اضافه ی معالجات امراض مسری و مقاربتی که دوا درمان می دادند و سلمانی های دوره گرد که این کارها را در ملأ عام و کنار کوچه بازار می کردند، به این صورت که مشتری ای را به زیر تیغ اصلاح نگاه داشته مشتری دیگری را حجامت کرده شاخ انداخته رگ دیگری را زده در انتظار حال آمدن می گذاشتند!
جماعتی که با همان تیغ های آلوده به انواع بیماری های ساریِ کچلی و زخم سودا و دیگر جراحات انجام داده رگ هایی را که با همان نیشترهای پر از ناخوشی های خطرناک سفلیس و آکله و مانند می زدند و زخم بندی هایی را که با کهنه پیله های معبر و دستمال لنگ های مشتری استفاده می کردند و معالجاتی که نه تنها بیمار را بهبود می بخشید بلکه سایرین را نیز مبتلا نموده ملحق به دیگر مبتلایان می نمود، از آنکه میکروب و سرایت شناخته نبود و البته و صد البته هم که کسی مزاحم کار و عملشان نبوده، چنانچه کسی هم اعتراض می نمود با پرخاش و خشونت بیکاره ها روبرو شده که مانع نان و رزق و روزی بیچاره می شود. همچنین مرهم ها و داروهایی که یک بیماری بیمار را ده ناخوشی و چه زیادشان را که روانه گورستان می نمود، از جمله حجامت سفلیسی ای که ده ها تن را سفلیسی کرده، رگ زدن هایی که بی شماری را مبتلای به امراض لاعلاج می نمود.
اجرت رگ زدن و حجامت دو برابر اجرت سر و ریش تراشی بود و لذا سلمانی ها که نام دیگرشان دلاک بود به آن رغبت زیادتر نشان می دادند و از این رو به آن ها دلاک می گفتند. اگر چه که این اجرت و رواج کار، زیادتر از سه چهار ماه در سال نمی توانست باشد، یکی دو ماه در پائیز و یکی دو ماه در بهار که مناسب برای خون کم کردن می آمد و بقیه اش را که در سرما و گرمای فصول بود می گفتند در تابستان خون و چربی با هم مخلوط می شود که ضرر و ضعف می آورد و در سرما که خون سفت و بند شده از همه رگ ها یعنی موی رگ ها تخلیه نمی شود و در آن سه چهار ماه بود که سر دلاک های حمام و دلاک های دوره گرد شلوغ و در گرمخانه ی هر حمام عده ای دو زانو و دست به زمین نشسته بر پشت هر یکشان شاخ حجامتی چسبیده بود و افراد دیگری که انگشت بر روی رگ چفته ی بازوی خود که رگ زده بودند نهاده تکیه به جرز دیواری تا رگشان بسته شود داده یا چنبره ای زیر سرشان نهاده شده دراز کشیده بودند و برخی را که هنوز خون از رگشان سرازیر و برخی را که شاخشان برداشته شده برای تمیز کردنشان آب می ریختند و بیکاره ها یا دوستان حجامت کننده ها که کف دست خود عوض دست دلاک که کار داشته بود بر جای شاخ و تیغ و جراحت نهاده فشرده نگاه داشته بود!
همین حالت بود در حجامت و فصدهای کنار دیوارها و کوچه ها و معابر که دلاک یا سلمانی ای نفری را دو زانو بر روی زمین نشانیده بر پشتش که گودی وسط کتفین بود و حجامتگاه نامیده می شد تیغ می کشید و یا کار تیغش تمام شده شاخ گذارده می مکید و یا از قمقمه اش یا آب جوی شستشو می داد و یا اگر کار نداشت کف دست بر جایش گذاشته فشار می داد و با خاکستر توتون چپق که جلو خون را می گرفت! خارج از این مسائل که دست و ابزار خودش چه آلودگی ها داشته آب شستشویش به چه رنگ و بو و کثافت بوده کفِ دستِ گذارنده به چه رنگ از چرکی و کثافت درآمده باشد و به همین صورت بود که کار رگ زدنشان که بازو را با دستمالی محکم بسته نیشتر را در مقدارِ قدِ جُوی تا زیادتر نرود در رگ کلفت آن فرو برده با انگشت سبابه نگاه داشته با بیرون کشیدن دستمال را باز می کردند که خون فواره زده مردم به تماشا می ایستادند و خود به اندازه ی سفارش مشتری که یک استکان یا چند استکان از او خون بگیرند شروع به شمارش نموده هر استکان را پانزده شماره یا پنج صلوات می فرستادند و سپس پنبه ای بر جای نشتر گذارده دستور می دادند تا انگشت خود را روی آن قرار بدهد و تکیه به دیوار بزند تا حالش جا بیاید.
در رگ زدن گاهی اتفاق افتاد که خون بند نیامده نیشتر زیادتر از اندازه فرو رفته گشاد زده شده بود و کار به دشواری می رسید که باید پنبه را با آرد عدس یا گچ الک کرده مخلوط نموده بگذارند و اگر کار به خطر رسیده خون به هیچ صورت بند نیامده سر و صدا راه می افتاد و سلمانی که نقش دلاک را داشت آهسته کیف و چهارپایه ی خود را برداشته او را به حال خود و در اختیار فضول باشی های جمع شده گذارده فرار می کرد و اینجا بود که از اجرت آن نیز بازمی ماند.
منبع:قدس