محمدرضا شاه پهلوی بارها کوشید تا بهنحوی ارتباط میان خود و آیتالله خویی را حسنه جلوه دهد و به همین دلیل بود که قرآنی اهدایی را برای ایشان فرستاد. آیتالله خویی از پذیرفتن قرآن اهدایی شاه امتناع کرد؛ اما بودند افرادی که آن را پذیرفتند؛ از جمله مرحوم سید محمد کلانتر. آقای خویی با شنیدن این خبر ناراحت شد و او را احضار کرد و به او فرمود: چرا قرآن شاه را قبول کردی؟ اگر بعضی دیگر از آقایان قبول کردند تو چرا این کار را کردی؟ آقای کلانتر عذرخواهی میکند و میگوید: مشورت کردم و بعد از مشورت قرآن را گرفتم. آقای خویی سئوال میکند: با چه کسی مشورت کردی؟ آقای کلانتر میگوید: با آقای مدرس افغانی. مرحوم خویی با شنیدن این جواب بیشتر ناراحت میشود. آنگونه که نقل کردهاند، خندهی تلخی میکند و خطاب به حاضران میگوید: آقا میرود با ملاصدرا مشورت میکند.(۱) این نحوه برخورد آیتالله خویی نشان میدهد که ایشان بر روی چنین مسایلی حساسیت داشته و جوانب همهی امور را در نظر میگرفته است.
در این میان، واقعهی جنجالی، دیدار فرح پهلوی با آیتالله خویی بود. روایتهای مختلفی از این دیدار بیان شده است. حجتالاسلام سمامی واقعه را اینگونه گزارش داده است: «… اصل قضیه به این صورت بود که عدهای از خادمین حرم حضرت امیر(ع) که به بیت مرحوم آقای خویی رفت و آمد داشتند، با همدستی نیروهای امنیت عراق و ساواک ایران این ماجرا را طراحی کرده بودند. چند نفر از خدمتکارها به آقای خویی گفته بودند که عدهای از خانوادههای محترم ایرانی میخواهند با شما ملاقات کنند؛ ولی نگفته بودند که فرح است. پس از اینکه آقا اجازه داده بودند، داخل خانهی ایشان شدند و بعد معلوم شده بود که نیرنگهایی صورت گرفته است. بنابراین آقای خویی در برابر یک عمل انجامشده قرار گرفته بود. بعد از آنکه آنها وارد دفتر آقای خویی شدند، دیگر نمیشد آقای خویی به آنها پرخاش و آنها را بیرون کند. در هر حال جلسه بیش از نیمساعت طول نکشیده بود و در این مدت کوتاه (آنطور که ما شنیدیم) آقای خویی خیلی اینها را نصیحت کرده بود و از آنها خواسته بود تا با ملت خوشرفتاری کنند، ظلم و ستم نکنند، اسلام را محترم بشمارند، به قوانین اسلام احترام بگذارند و آنها را در امور مملکت بهکار گیرند. بعد گویا به آقای خویی پول پیشنهاد کرده بودند؛ ولی ایشان قبول نکرده بودند؛ اما شاید هدیهای داده بودند که آقای خویی بهناچار پذیرفته بودند؛ ولی پول را قبول نکرده بود. حالا هدیه چه بود بنده نمی دانم و کسی هم نفهمید. در مقابل، آنها هم از آقای خویی هدیه خواسته بودند که برای شاه ببرند. آقای خویی انگشتر خود را بهعنوان هدیه به آنها داده بود. قضیه انگشتر از همینجا شروع شد. در آن زمان همهی مطبوعات و روزنامهها سر و صدا کردند و میگفتند که چرا آقای خویی اینها را به حضور پذیرفته و انگشتر خود را به اعلیحضرت هدیه کرده است».(۲)
در مقابل این روایت که نشان میدهد مرحوم خویی مجبور بوده فرح پهلوی را به حضور بپذیرد، روایت دیگری از میل و رغبت آیتالله به این دیدار سخن میگوید؛ سید حسین نصر که در این دیدار حضور داشته است میگوید: «ایشان (آیتالله خویی) منتظر بودند. دولت عراق هم که همینجوری چنین چیزی را اجازه نمیدادند. ممکن است دولت عراق قبلاً تحمیل کرده بود به آیتالله خویی؛ من آن را نمیدانم؛ ولی اینطور نبود که مثلاً ایشان نشسته باشند در اتاق، یک دفعه ما وارد شویم؛ نه این نبود».(۳)
برخی بر این باور بودند که این دیدار باید تکذیب شود؛ در غیر این صورت، آیتالله خویی مورد تحریم قرار میگیرد.(۴) پس از این دیدار مرتباً از بازار تهران به منزل آقای عبدالله لطفی یگانه (نماینده آیتالله خویی در تهران) تلفنهای شدیداللحنی میشده و در تمامی این تلفنها آقای خویی مورد اهانت و ناسزا قرار میگرفته است.(۵) به سید جمالالدین خویی (فرزند آیتالله) حمله شد و ایشان به شدت زخمی شد.(۶) در اسناد ساواک آمده است: «گفته میشد که در قم رهبران مجاهدین – از قبیل ربانی شیرازی و شیخ علی مشکینی و آقای محمد یزدی – گرفتن شهریه خویی را تحریم کردهاند و حتی گفته شد که مشکینی در این مورد اعلامیهای نیز صادر کرده است».(۷)
پس از این دیدار بود که سید جلال فقیهایمانی (داماد و نماینده آیتالله خویی) عنوان کرد که آیتالله خویی در این دیدار که بدون مقدمه و در کوفه صورت گرفته، به مسایلی از قبیل نفوذ بهاییان در ایران، ازدیاد کشتهشدگان در حوادث اخیر ایران، تبعید علما و روحانیون و اهانت نسبت به آقایان علما در موقع بازداشت اشاره کرده است.(۸) تماسها با سید جمال (پسر آیتالله خویی) نیز خبر را اینگونه گزارش میداد: شهبانوی ایران در حالی که آقای خویی مریض بوده و خوابیده بوده است، بدون اطلاع قبلی با چندتن مسلح عراقی ناگهان غافلگیر پیش آقای خویی رفته و ایشان در مقابل عمل انجامشده قرار گرفته است و سخنانی هم که آقای خویی به شهبانوی ایران گفته است، کاملاً با گفتهی رادیو مخالفت دارد؛ زیرا آقای خویی به ایران و ملت ایران اصلاً دعا نکرده و آنها را دعوت به همبستگی و سرمشق گرفتن از علی(ع) نمودهاند و آنچه رادیو میگوید نکرده است؛ بلکه آقای خویی در این ملاقات به سه موضوع اشاره کرده است: الف: نفوذ بهاییان در ایران؛ ب: اشاره به حوادث اخیر و کشتار دسته جمعی؛ پ: اهانت به علما و زندان کردن و تبعید کردن آنها و در هر سه موضوع خیلی با تندی صحبت کرده است و در ضمن این ملاقات در کوفه انجام شده است؛ نه در نجف.(۹)
بنا به نقل سید حسین نصر، آیتالله خویی در این دیدار خطاب به فرح پهلوی گفته است: «عمامه ما را بگیرید و بپیچانید دور لوله تفنگ سربازان ایران و نگذارید که اغتشاش مملکت را بگیرد».(۱۰)
گفته میشد که طرفداران مرحوم خویی بر اساس اینکه دولت ایران یک دولت اسلامی است و حفظ دولت اسلامی مفید است، از اینکه چنین موقعیتی پیش آمد و این اقدام انجام گرفته بود راضی بودند.(۱۱)
حامیان آیتالله خمینی اما از این واقعه برافروخته بودند. آیتالله مسعودی خمینی یکی از کسانی است که بر این رفتار آیتالله خویی نقد میآورد و میگوید: «این ملاقات حتی اگر انگشتر یا چکی رد و بدل نشده باشد، نه به سود آقای خویی بود و نه علمای ایران. این انتقاد همواره به مرحوم خویی وارد بود و منتقدین هم تا آخر عمر، ایشان را رها نکردند و حاکمان و وابستگان به حکومت از سادگی آقایان سوء استفاده کردند. آقایان هم در درک مسایل پشت پرده و اینکه رفتارهایی از قبیل این ملاقات، چه تبعات منفی میتواند بهدنبال داشته باشد، زیرکی و ذکاوت حضرت امام را نداشتند و از این جهت اغوا و اغفال میشدند…».(۱۲) مسعودی خمینی بر این باور است که آیتالله خویی در این دیدار، سادگی نشان داده و زیرکی و ذکاوتی چونان امام خمینی نداشته است.
حجتالاسلام استرآبادی نگاهی معتدلتر نسبت به این واقعه دارد و دیدار با فرح پهلوی را اینگونه تحلیل میکند: «… اگرچه اصل دیدار یک تأیید ناخواسته یا ندانسته برای شاه و رژیماش بوده، اما هدف مرحوم خویی از این دیدار، تأیید رژیم نبود. بهنظر من ایشان به این قسمت از تبعات دیدار توجه نکردند که ممکن است به نفع رژیم تمام شود. البته این هم درست است که به هر حال انقلابیون ایران انتظار نداشتند که چنین دیداری صورت گیرد. همانگونه که ایشان قرآن اهدایی شاه را برگرداند، انقلابیون انتظار داشتند که این دیدار هم انجام نشود و ضمن اینکه ما باید شرایط زمانی دو اقدام مرحوم آقای خویی را درنظر بگیریم. زمانی که مرحوم آقای خویی قرآن را پس داد، علما و فضلا و انقلابیون زیادی اطراف مرحوم آقای خویی بودند؛ اما در سال ۵۷ دیگر کسی از ایرانیان در آنجا نمانده بود؛ بهخصوص اطراف آقای خویی؛ ایشان تقریباً تنها شده بود. مشاوران آنچنانی هم وجود نداشتند. از طرف دیگر خبری از آن جو انقلابی که در ایران وجود داشت، در نجف نبود. اطلاعیهها و سخنرانیهایی که در ایران بود، در نجف وجود نداشت. آن مقدار روحیه انقلابی که در نجف وجود داشت، بهدلیل حضور امام بود. جو نجف با جو ایران کاملاً متفاوت بود. بنابراین در مجموع شاید بتوانیم بگوییم دیدار مرحوم آقای خویی با خانواده شاه طبیعی بود».(۱۳)
پس از این دیدار بود که حامیان امام خمینی اعتراضهای گستردهای را علیه مرحوم خویی تدارک دیدند. ساواک گزارش داد: «تعدادی از روحانیون قم از جمله ناصر مکارم شیرازی و مشکینی، تشکیل جلسه داده و تصمیم گرفتهاند اخذ شهریه از آیتالله ابوالقاسم خویی را تحریم نمایند. این تصمیم بهدنبال مسافرت علیا حضرت شهبانوی ایران به عراق و ملاقات با آیتالله خویی گرفته شده است».(۱۴) اعلامیهای نیز به امضای فضلا و طلاب حوزه علمیه قم منتشر شد که در آن آمده بود که فضلا و طلاب قم بهعنوان ابراز مخالفت با این عمل و تا روشن شدن بیشتر جریان، از گرفتن شهریه آقای خویی امتناع خواهند کرد. در این اعلامیه آمده بود: «فضلا و طلاب حوزه علمیه که پیرو مراجع عالیقدر خود بهویژه حضرت آیتالله العظمی خمینی هستند و همواره رژیم ننگین شاه را محکوم نموده… نمیتوانند در برابر اینگونه اعمال بی تفاوت باشند».(۱۵) بهدنبال انتشار این خبر برخی از مراجع نیز واکنش نشان دادند. در مشهد آیتالله سید حسن طباطبایی قمی و سید عبدالله شیرازی به همراه پسرانشان، اقداماتی را علیه آیتالله خویی انجام دادند. شیخ باقر طبسی از روحانیون مشهد نیز با آیتالله سید کاظم مرعشی مذاکره کرد و اظهار داشت ما باید مرجعیت خویی را محکوم نماییم.(۱۶)
حواشی زیادی نیز حول این دیدار ایجاد شد. شایعات بهگونهای بود که هر روز جنبهای از این دیدار نیمساعته برملا میشد. شایعه شد که مرحوم خویی هدایایی را از فرح پهلوی دریافت کرده است و متقابلاً هدایایی را برای شاه ایران ارسال کرده است. سید حسین نصر در مورد انگشتر اهدایی مرحوم خویی میگوید: «… یک انگشتر عقیق بود؛ طلا و اینها نبود؛ از این انگشترهای مذهبی که خودش نقره است؛ چون مسلمانان متدین طلا بهکار نمیبرند بهعنوان زینت. نقره بود و یک نگین زیبا که عقیق قرمز کمرنگ بود. من همان وقتی که آیتالله خویی آن را به شهبانو دادند آن را دیده بودم و فکر میکنم رویش نوشته بود: یدالله فوق ایدیهم».(۱۷)
آیتالله خویی اما در مقابل این شایعات گفته بود: «کسانی که این تهمت را به من زده اند، در آن دنیا در پیشگاه عدل الهی خواهند دید چه بر سرشان میآید و چه عذابی در انتظارشان است».(۱۸).
اگرچه این دیدار با اعتراض روحانیون طرفدار آیتالله خمینی مواجه شد، اما دربار پهلوی از این دیدار ابراز خرسندی کرد و اینگونه رضایت خود را نشان داد: «… شهبانوی مملکت که خود از خاندان سادات میباشد و در روز عید غدیر از یک مرجع عالیقدر مذهب شیعه عیادت فرمودهاند موجب دلگرمی و خوشحالی مقامات معتدل روحانی ایران شده است. در برخی محافل روحانی گفته شده که چنانچه اقدام ابتکاری مذکور که در جهت ایجاد نزدیکی بین مقامات روحانی شیعه میشود، در مورد سایر آیات به نحو دیگری و با رعایت مصالح انجام پذیرد، حُسن اثر فراوانی خواهد داشت».(۱۹) تحلیل ساواک بر این مبنا بود که مگر میشود با آیتالله خویی مخالفت کرد؟ ساواک به اعتراضها علیه مرحوم خویی معترض بود و اینگونه گزارش میداد: «بهدنبال انتشار خبر مسافرت علیا حضرت شهبانو و ملاقات با آیتالله خویی از آنجا که پس از فوت آیتالله حکیم اغلب شیعیان، معتقد به اعلمیت آیتالله خویی در بین مراجع تقلید میباشند، این مسأله از یک طرف و از طرف دیگر با توجه به اینکه از قول روحالله خمینی نقل شده که هرکس با مقامات عالیه و دولتی ایران ارتباط برقرار نماید، در صف مخالفین او بهشمار خواهد آمد، اظهار نظر میشود که با این ترتیب مگر خمینی میتواند با مرجعی مانند خویی هم مخالفت نماید؟ و چنین نتیجهگیری میشود که سرانجام لجاجت و یکدندگی خمینی و عدم حلم او و ایستادگی روی تندرویهایش خواهناخواه موجبات تضعیف موقعیت او را در بین مراجع و مدرسین واقعبین و آیندهنگر حوزههای علمیه فراهم خواهد نمود».(۲۰)
موافقین و مخالفینِ این دیدار، هرکدام جنبهای از ماجرا را عنوان و تحلیل کردهاند. آیتالله سید صادق روحانی از شاگردان مرحوم خویی، سالها بعد در پاسخ به پرسشی از دیدار آیتالله و فرح پهلوی میگوید: «مرحوم خویی در آن زمان نامهای برای من نوشته و مرقوم فرموده بودند که فرح اینجا آمد و من رفتار ظالمانه شاه را بهعنوان اعتراض با او مطرح کردم و او هم با ناراحتی خیلی زود از منزل خارج شد».(۲۱) شاید این عبارات کوتاه آیتالله خویی، بهترین تبیین از این دیدار جنجالساز باشد.
منش سیاسی آیت الله خویی (۳)
منبع: مباحثات
پی نوشتها
۱. خاطرات شیخ محمد فاضل استرآبادی، صص۱۰۶-۱۰۷.
(۲) . خاطرات حجتالاسلام محمد سمامی، ص۱۵۷.
(۳) . حکمت و سیاست، گفتوگو با سید حسین نصر (مجموعه تاریخ شفاهی ایران)، ص۳۲۶ به بعد.
(۴) . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب شانزدهم، ص۴۶۷.
(۵) . امام خمینی در آینه اسناد ساواک، ج۱۰، ص۴۸۲.
(۶). سید موسی خویی، مصاحبه با نشریه تقریرات، ش اول، ص۲۰.
(۷) . امام خمینی در آینه اسناد ساواک، ج۱۰، ص۴۸۲.
(۸) . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب شانزدهم، ص۴۶۸.
(۹) . امام خمینی در آینه اسناد ساواک، ج۱۰، صص۴۸۲-۴۸۴.
(۱۰) . حکمت و سیاست، ص۳۲۶ به بعد.
(۱۱) . خاطرات آیتالله سید جعفر کریمی، صص۱۶۲-۱۶۳.
(۱۲) . خاطرات آیتالله مسعودی خمینی، ص۳۹۴.
(۱۳) . خاطرات حجتالاسلام حاج شیخ محمد فاضل استرآبادی، صص۱۰۸-۱۰۹.
(۱۴) . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص۴۷۰.
(۱۵) . اسناد انقلاب اسلامی، ج۴، صص۶۳۲-۶۳۳.
(۱۶) . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج۱۶، ص۴۲۴.
(۱۷) . حکمت و سیاست، همان.
(۱۸) . به نقل از پایگاه اطلاع رسانی شیعه آنلاین ۲۰ فروردین ۱۳۹۰.
(۱۹) . اسناد انقلاب اسلامی، ص۳۷۸.
(۲۰) . امام خمینی در آینه اسناد ساواک،ج۹، صص۸۸-۸۹.
(۲۱) . پایگاه خبر شیعه آنلاین، ۲۰ فروردین ۱۳۹۰.
منبع: فردا