با آغاز کار مجلس هفتم در 5 اکتبر 1928 به دستور رضا شاه، تریت گزارش داد که «به جز تعدادی ملا، تمام نمایندگان و ایرانیها، و همینطور همه کارکنان خارجی دولت، کلاه پهلوی بر سر گذاشته و کت به تن کردند.»
روایت آمریکاییها از لباس متحدالشکل مردم ایران
18 تير 1394 ساعت 19:37
با آغاز کار مجلس هفتم در 5 اکتبر 1928 به دستور رضا شاه، تریت گزارش داد که «به جز تعدادی ملا، تمام نمایندگان و ایرانیها، و همینطور همه کارکنان خارجی دولت، کلاه پهلوی بر سر گذاشته و کت به تن کردند.»
رژیم پهلوی برای کاهش قدرت روحانیت برنامه «اصلاح» لباس را آغاز کرد، که بر اساس آن مردان باید به جای پوشش سنتی ایرانی کت به تن میکردند و «کلاه پهلوی» بر سر میگذاشتند و زنان نیز ملزم بودند پوشیههایشان را کنار بگذارند. با آغاز کار مجلس هفتم در 5 اکتبر 1928 به دستور رضا شاه، تریت گزارش داد که «به جز تعدادی ملا، تمام نمایندگان و ایرانیها، و همینطور همه کارکنان خارجی دولت، کلاه پهلوی بر سر گذاشته و کت به تن کردند.» با اینکه ظاهراً رضا شاه به تقلید از آتاتورک دست به چنین اقدامی زده بود، حتی سفیرکبیر ترکیه هم برخی از این اقدامات را بیمنطق میدانست:
«اگر شاه و وزرای کابینه، به غیر از وزیر پست و تلگراف که مریض بود، اوایل هفته گذشته برای دیدن مسابقات اسبدوانی تهران را به مقصد دشت ترکمن ترک نمیکردند، شاید شاهد تحولات بیشتری در عرصه سیاست داخلی بودیم. شاه و همراهانش هم اینک به تهران بازگشتهاند. ژنرالی که مسئول مسابقات اسبدوانی بود از تمام نمایندگان دیپلماتیک برای دیدن این مسابقات دعوت کرده بود، ولی فقط سفیرکبیر ترکیه و یکی از وابستگان سفارت فرانسه توانستند در این مراسم شرکت کردند. سفیر کبیر ترکیه در توصیف این مسابقات آن را بسیار جالب و تماشایی خواند، ولی اضافه کرد که جایگزین شدن لباس سوارکاران حرفهای به جای لباسهای رنگارنگ ترکمن از جذابیت این مسابقات کاسته بود، که البته مسلماً منظورش اشاره به اشتیاق رضا شاه به مسئله اصلاح «لباس» بود.»
در همین گزارش تریت میافزاید: «اوایل سپتامبر، سردبیر روزنامه ستارة ایران مقالهای تحت عنوان «جایگاه زنان در جامعه» منتشر ساخت که به خوبی اوضاع کنونی ایران را منعکس میساخت. موضوع مقاله این بود که تا همین اواخر زنان ایران جزئی از اسباب منزل تلقی میشدند. سردبیر اصلاحاتی را که به تازگی شروع شده بود تحسین کرد؛ اصلاحاتی که به زنان اجازه میداد به تماشاخانه بروند، در خیابان با مردان صحبت کنند، و در کالسکههای رو بسته سوار شوند. اصلاحاتی که بدان اشاره شد، و باید از آن به عنوان اصلاحات تاریخساز یاد کرد، به دستور ژنرال محمدخان [درگاهی]، رئیس نظمیه تهران به مورد اجرا گذاشته شده است. طبق دستورات رئیس نظمیه جایگاه مخصوص زنان در وسائط نقلیه عمومی، تماشاخانهها و رستورانها و غیره حذف میشود. همچنین حضور زنان بدون «پوشیه» در اماکن عمومی ایرادی ندارد. به نظر میرسد که این اقدام که جهت مدرنسازی صورت میگیرد تا کنون در سایر ایالات بُردی نداشته است، و در واقع مردم با ظنّ و تردید به این اصلاحات مینگرند. بالعکس در تهران، نتیجه این اقدامات روز به روز آشکارتر میگردد. این روزها زنان بیشتری در خیابانها و حتی در کافهها دیده میشوند و بسیاری از آنها پوشیه را که پیش از این نوعی ماسک بود، به عنوان زینت استفاده میکنند. یک روز پس از انتشار دستورالعملهای فوق، یک خانم ایرانی به همراه چند نفر از کارمندان سفارت آلمان به پیکنیک رفت.» در 20 نوامبر 1928، مهدی قلی هدایت، رئیسالوزرا، طی نطقی برنامه دولت را اعلام کرد: «رئیسالوزرا همچنین از پیشنهاد لوایحی در ارتباط با اصلاحات متعدد سخن گفت. سفارت این موارد را از نزدیک پیگیری کرده و نتایج را فوراً به وزارت خارجه اطلاع خواهد داد.»
کنسول فرین در تاریخ 30 نوامبر 1928، در گزارشی تحت عنوان «تغییر مد در ایران» اصلاح لباس را چنین توصیف میکند:
در چند ماه گذشته پیشرفت قابل توجهی در جا انداختن کلاه «پهلوی» دیده میشود، کلاه استوانهای شکلِ لبه داری که قرار است جایگزین دستارهای سنتی و کلاههای بیلبه و عمامه مسلمانان شود. تاکنون کلاه مذکور اجباری نشده است، و به سر کردن این کلاه تنها برای کارمندان دولت اجباری است، ولی دولت میکوشد مردم را به پوشیدن آن ترغیب کند و گاه پلیس اقدامات مجدانهتری در این ارتباط انجام میدهد. به عنوان مثال، اخیراً آشپز یک تبعه خارجی را در خیابان گرفتند و مجبورش کردند از کلاه فروشی یک کلاه «پهلوی» بخرد.
این سفارتخانه نیز مطابق خواست دولت، خدمه و نگهبانهایش را به کتهای کوتاه ملبس کرده که جایگزین کتهای بلندی شده که شبیه به کتهای «شاهزاده آلبرت» بود. تاکنون هیچ یک از ملاها وادار به پوشیدن این کلاه و کت نشدهاند و گفته میشود که آنها از فرمانی که به گمان خیلیها به زودی منتشر میشود و پوشیدن لباس مورد نظر را برای همه ایرانیها اجباری میکند مستثنی هستند. همانطور که در گزارش شماره 20 کنسولگری تبریز در 22 اکتبر 1928 گزارش شده است، اخیراً مردم این شهر که در مخالفت با قانون سربازگیری دست به تظاهرات زده بودند به پوشیدن این کلاه نیز اعتراض کردند. این حرکت که گفته میشود به تحریک ملاها آغاز شده بود به سرعت سرکوب شد و تعدادی از ملاهای برجسته دستگیر و برخی از آنها به کردستان تبعید شدند. مدیر ایالتی مالیههای تبریز، که هم اینک در تهران به سر میبرد، مدعی است که الان تمام مردان تبریز، چه مسیحی و چه مسلمان، کلاه [پهلوی] و کت کوتاه به تن میکنند. گزارش شده است که استاندار خراسان [محمود جم] با صدور دستوری تمام کلاهدوزها را از دوختن «کلاه» بیلبه و تمام خیاطیها را از دوختن کتهای بلند منع کرده است، به این امید که بتواند در آرامش این پوشش جدید را جا بیندازد. در اصفهان، که اخیراً در تعطیلات آخر هفته با هواپیما به آنجا سفر کرده بودم، کمتر کسی کت و کلاه جدید پوشیده بود، قبا و عبا همچنان پوشش غالب مردم است؛ اما خبردار شدهام که در شیراز اجبار مردم برای پوشیدن لباسهای جدید منجر به شورش کوچکی شده است، و اینکه عربهای محمره نیز علیه تغییرات اخیر دست به شورش زده بودند که سرکوب شد. شاه که اکنون در حال دیدار از جنوب کشور است، در نطق 27 نوامبرش برای جمعی در بوشهر، از اینکه تمام حضار، به غیر از ملاها، لباس پهلوی پوشیدهاند اظهار خوشنودی کرد. از وضعیت لباس در شهرهای کوچکتر خبری نداریم، ولی گمان میرود که مردم این شهرها در برابر این تغییرات تا حدودی مقاومت نشان میدهند. همزمان با تغییر لباس مردان، برای ترغیب زنان مسلمان به کنار گذاشتن پوشیه نیز تلاش میشود. زنان تهرانی عموماً پوشیههایشان را کنار گذاشتهاند ولی همچنان چادر به سر میکنند تا اندامشان را بپوشانند. در تبریز نیز زنان پوشیههایشان را کنار گذاشتهاند، اما با چادر نقابی پارچهای هم میپوشند که صورتشان را پنهان و قیافهشان را شبیه به یک توکای سیاه نوکدراز میکند. در اصفهان، زنان سالخورده هنوز علاوه بر پوشیدن چادر پوشیة سفید بلندی روی صورتشان میاندازند، که جلوی چشمانش باز است تا بیرون را ببیند. به نظر میرسد که دولت ایران گمان میکند که تغییر لباس شخصیت شهروندانش را نیز تغییر میدهد، و در نتیجه آنها را برای انجام اصلاحات دیگر آمادهتر میکند، و به ویژه اینکه از نفوذ ملاها، که قشر مرتجع ایران هستند، کاسته میشود. با این حال، خارجیان شک دارند که آیا دولت دست به اقدام عجولانهای نزده و با این کار خطر بر هم زدن تعادل جامعه را به جان نخریده است. موضع دولت نسبت به عنصر دینی سابقاً بسیار قدرتمند روز به روز تحریکآمیزتر میشود و با اینکه ملاها در حال حاضر منفعل به نظر میرسند، ولی هنوز کاملاً مغلوب نشدهاند. ظاهراً زمام مطلق ارتش در اختیار شاه است و کاری از دست ملاها و شهروندان غیرمسلح در مقابل آن برنمیآید؛ اما قانون سربازگیری در بیشتر نقاط کشور به طور جدی به مورد اجرا گذاشته شده است، بدون اینکه به باورهای دینی و سایر عقاید این سربازها توجه شود. سربازانی که از طبقات پایینتر جامعه هستند هنوز کاملاً از قید عقاید دینی رها نشدهاند. زمانی که چنین افرادی وارد ارتش میشوند، ممکن است از وفاداری همقطارانشان بکاهند و در عرصه نظامی بذر آشوب بکارند. عملکرد دولت به گونهای است که گویی هیچ ترسی از این چیزها ندارد و شاید اطمینان به نفسش هم درست باشد، ولی اوضاع طوری است که مسلماً چیزهای جالبی ممکن است اتفاق بیفتد.
همانطور که فرین اشاره کرده بود، این «اصلاحات» مخالفت مردم را برانگیخت. تریت در گزارشی مورخ 26 نوامبر 1928 سفر شاه به خوزستان را شرح میدهد: «منابع موثق گزارش کردهاند که استقبال از شاه در تمام طول سفرش تا به امروز رضایتبخش بوده است. عشایر خوزستان با حضور پرتعدادشان در همه نقاطی که کاروان سلطنتی در طول مسیر میایستاد تا شاه با عشایر صحبت کند از او استقبال کردند و تا کنون هیچ رخداد ناخوشایندی رخ نداده است. با وجود این، به طول انجامیدن سفر شاه حدس و گمانهای بسیاری را درباره دلایل آن در پی داشته است. (وقتی تهران را ترک میکرد، گمان میرفت سفر او تنها دو هفته طول بکشد.) برخی گزارشها حاکی از آن است که ناآرامی در روستاهای شمال غرب اهواز، در نزدیکی مرز عراق، دلیل طولانی شدن سفر شاه بوده است.
روزنامههای تهران خبری در این باره منتشر نساختهاند، ولی اطلاعات واصله از منابع موثق چنین ناآرامیهایی را تأیید میکند. خبرچینهای ایرانی میگویند که دردسرها به دلیل تحریک اعراب است، اما خارجیها گمان میکنند که اصلاحات یا مالیات سبب بروز چنین مشکلاتی شده است. در ارتباط با موضوع اخیر معلوم شده است که یکی از مأموران وزارت مالیه به قتل رسیده، ولی تا کنون جزئیات این قضیه گزارش نشده است. در عین حال، ظاهراً اوضاع بهبود یافته است زیرا طبق گزارشها شاه دارد وارد بوشهر میشود. هنوز معلوم نیست که آیا شاه از بوشهر به بلوچستان میرود و یا راهی شیراز و اصفهان میشود.» در 9 دسامبر 1928، تریت اطلاعات بیشتری در این باره میدهد: «در گزارش شماره 710 سفارت، مورخ 26 نوامبر گذشته، در صفحه 4 گزارش شد که احتمالاً شورش و ناآرامی عشایر دلیل طولانی شدن سفر شاه به اهواز و مناطق اطراف آن باشد. اکنون احتراماً به اطلاع وزارت خارجه میرساند که اطلاعات محدودی در اینباره به دست آوردهام. بنا بر اخبار یک منبع موثق تعدادی از مردم مشهور به اعراب هور، که حول و حوش روستای هویزه در غرب اهواز و در نزدیکی مرز عراق زندگی میکنند، سر به شورش برداشتهاند، و دلیل اصلی نارضایتی آنها مالیات و تحمیل لباس جدید بوده است. یک یگان نظامی کوچک به راحتی شورش را سرکوب و میگویند که شاه شخصاً فرمان مجازات عوامل آن را صادر کرد.»
کنسول فرین در یادداشتی مورخ 14 دسامبر 1928 مینویسد: «در ارتباط با گزارش شماره 13 کنسولگری با عنوان «تغییر مد در ایران»، گمان میرود نامهای که در ادامه میآید، برای وزارت خارجه جالب توجه باشد. حسنعلیخان آصف، کارمند کنسولگری تبریز، این نامه را نوشته است.» تاریخ نامه آصف 6 دسامبر 1928 است: «عناصر مذهبی همگی اعتبار و نفوذ گذشته شان را از دست دادهاند، و دیگر اهمیتی ندارند. بسیاری از ملاها کلاه پهلوی بر سر میگذارند. دو روز پیش دولت تمام خیاطهای شهر را احضار کرد و به آنها دستور داد در دوختن کت کوتاه و شلوار و غیره برای ملاها عجله کنند. اکنون تقریباً همه کلاه پهلوی میپوشند و سربازگیری هم به خوبی پیش میرود.» آصف میافزاید: «دیروز برای اولین بار در تاریخ آذربایجان، زنان رسماً اجازه یافتند به تماشاخانه بروند. در باغ ملی ایران فیلمی مخصوص بانوان به نمایش گذاشته شد و با اجازه مقامات مربوطه تعداد زیادی از زنان شهر به تماشای این فیلم نشستند. اینجا همه چیز دارد از قید تعصبات آزاد میشود. به نظر میرسد که دولت دارد به کلی از سیاست منزوی ساختن زنان دست میکشد.» در 20 دسامبر 1928، آصف میافزاید: «چند روز پیش مقامات رسمی نمایشی را در سالن تأتر ایران به نمایش گذاشتند. هدف از این کار جمعآوری پول برای ساخت بیمارستان زنان بود. زنان هم اجازه یافتند به دیدن این نمایش بیایند. صندلیهای بالا برای زنان و صندلیهای پایین برای مردان بود. بنابراین میتوانید تصور کنید که اینجا چقدر از قید تعصبات آزاد شدهاند.» تریت در گزارش خود در 21 دسامبر 1928 مینویسد: «خانم روث وودسمال از انجمن مسیحی زنان جوان آمریکا، اخیراً چهار هفته را برای بازدید از تهران و سایر مناطق ایران صرف کرده است، و از طرف بنیاد لورا اسپلمن راکفلر شرایط اجتماعی ایران را مطالعه میکند. خانم وودسمال اکنون در مسیر سفرش به هند و افغانستان وارد بوشهر شده است. تحقیقات خانم وودسمال اساساً حول محور جایگاه زن در جامعه مدنی ایران میگردد. او کلاً به این نتیجه رسیده است که زن ایرانی اصالتاً به دنبال آزادی از قیود است، و اینکه مسئله اصلاحات در ایران را تحسین میکند.»
*«قانون وحدت لباس»
فرین در گزارشی با عنوان «اصلاح لباس در ایران» در 28 دسامبر 1928 مینویسد:
ماجرای «کلاه پهلوی»، سرپوش جدید مردم ایران، در گزارش کنسولی شماره 13 به تاریخ 30 نوامبر 1928 و گزارش شماره 54 به تاریخ 27 دسامبر 1928 [دریافت نشده است] شرح داده شد. وضعیتی که در آن گزارشها بدان اشاره شده است نتیجة توصیههای ملوکانه و سرمشق دادن مقامات است؛ قبلاً کلاه جدید به همراه کت کوتاه تنها برای کارمندان کشوری اجباری بود. اکنون مجلس قانونی را به تصویب رسانده است (27 دسامبر 1928) که بر اساس آن لباس پهلوی تا 22 مارس 1929 در تمام شهرها و تا 22 مارس 1930 در تمام مناطق غیرشهری اجباری میشود. ترجمه این مصوبه به پیوست ارسال میگردد. تخلف از این قانون مستوجب مجازات است که در شهرها بابت هر مورد تخطی 1 تا 5 تومان جریمه و یک روز تا یک هفته زندان در نظر گرفته شده است. در روستاها مجازات به حبس ختم میشود. مباحثات نهایی بر سر مسئله تعیین مصداق اولین تخلف و موارد بعدی تخلف از این قانون به جایی نرسید و پاسخ مناسبی به آن داده نشد؛ ظاهراً یک مرد شهری هر بار که بدون لباس فوق در خیابان ظاهر گردد ممکن است جریمه و زندانی شود و یک مرد روستایی نیز ممکن است به دلیل تمرد از پوشیدن چنین لباسی مکرراً به زندان بیفتد. هیچ یک از شهروندان مذکر از این مجازاتها مستثنی نیستند به جز هشت گروه مشخص از روحانیون و نظامیان و سایر مقاماتی که یونیفورم آنها، متناسب با جایگاهشان، مشابه یونیفورمی است که در اروپا پوشیده میشود.
کلاه مردانهای که بر سر گذاشتنش الزامی شده است، همان «کلاه» نمدی سابق است، که خارجیها به اشتباه آن را «فز» میخوانند، یعنی کلاه استوانهای شکل کوچک نمدی با یک لبة مسطح کوچک در جلو بسیار شبیه به کلاه راننده تراموای شهری در آمریکا میماند. «کلاه» همیشه مشکی بود، ولی «پهلوی» میتواند هر رنگی داشته باشد، مثلاً خاکستری، حنایی و خاکی که رایجترین رنگهاست. «پهلوی» را نیز همانند «کلاه» هم در داخل و هم در خارج از اماکن بر سر میگذارند، زیرا دور از ادب است که به غیر از اتاق خواب در اماکن دیگر با سر برهنه حاضر شد، این در حالی است که عدهای تجددگرا گاه کلاهشان را بر میدارند و موهایشان یا سر طاسشان پیدا میشود. قانون به همراه کلاه جدید پوشیدن کت کوتاه اروپایی را نیز الزامی کرده است؛ این کت جایگزین قبایی میشود که پیش از این مد بود. همچنین «عبا»ی شرقی را هم از مد میاندازد که پیش از این سنتگرایان افراطی و خصوصاً سیدها میپوشیدند. این عده نیز حالا باید مثل شهروندان دیگر لباس بپوشند، با این استثناء که سیدها اجازه دارند نوار سبزرنگی دور کلاهشان ببندند تا نشان بدهند که سید هستند، و یا حتی کلاه سبز به سر کنند که در ایران آن معنایی را ندارد که در اروپا دارد. مخالفت با تغییر لباس اساساً از طرف جامعه روحانیت بود، که به نظر میرسد آنها را حسابی ترساندهاند و با مستثنی کردن مجتهدین و ملاهای کاملاً شناخته شده و مجبور کردن ملاهای خودخوانده و نادرست که تعدادشان هم کم نیست با پوشیدن این لباس، قدری آنها را تسکین دادهاند. از قرار معلوم، پیش از این رسم بود که طلاب فقه و اصول و علوم دینی میتوانستند پارچه سفید رنگی دور سرشان بپیچند و خود را ملا بخوانند. اکنون برای به دست آوردن چنین عنوانی آنها هم باید مثل هر داوطلب دیگری که میخواهد وارد یک حرفه علمی شود امتحان بدهند و عمامه را تنها استادان دینی واقعی میتوانند بر سر طلاب بگذارند. علاوه بر این، قرار است تعداد ملاها در هر محله محدود به نیاز آن محله شود. بدین طریق اسلام پاکسازی شده و احتمالاً با حذف جماعت روحانی زالوصفتی که شکایت مردم از آنها مدام و جدی بوده است قوت نیز میگیرد. شایع شده است که اصلاح لباس به زودی شامل حال جنس لطیف نیز خواهد شد و مجلس با تصویب قانونی زنان مسلمان را ملزم میسازد چادر سیاه رنگشان را که خارج از خانه با آن صورت و اندامشان را میپوشانند، کنار بگذارند.
در تهران بیشتر زنان داوطلبانه پوشیةشان را کنار گذاشتهاند، ولی در مناطق کمتر مترقی هنوز هم از این پوشیهها استفاده میشود. پوشیدن لباس اروپایی زیر چادر امری معمول است، لذا اگر قرار شود زنان لباس غربی بپوشند، فقط کافیست که چادرشان و در برخی نقاط پوشیهشان را بردارند. همزمان با تغییر لباس، تفکیک جنسیتی نیز کنار گذاشته شده است و زنان مسلمان تهران، تبریز و اصفهان حداقل اجازه یافتهاند به سینما بروند و یا در پارکها و اماکن عمومی حضور یابند، هر چند در حال حاضر آنها در سینما و تئاتر میبایست جدای از مردان بنشینند. حرمسراها نیز رونق گذشته را ندارد و گفته میشود ممکن است قانون منع چند همسری نیز در دستور کار مجلس قرار بگیرد.
فرین گزارشش را اینچنین به پایان میبرد: «به نظر میرسد که دولت ایران این لباس جدید و هم اینک اجباری را نشانهای بیرونی و آشکار از تغییر درونی تلقی می کند، و آن را اولین گام مهم در مسیر مصطفی کمال پاشا میداند، که رضا شاه آشکارا راه او را دنبال میکند. ظاهراً گمان میشود که پوشیدن کت و به سر کردن کلاه لبه دار به جای ردای بلند، مردم را برای قبول سایر نوآوریهایی که روزنامهها، احتمالاً به اشاره شاه، تبلیغ میکنند، آمادهتر ساخته است.
این بدعتها شامل به کار گرفتن حروف لاتین، جدایی کامل دین از سیاست، مدرنسازی روابط عشقی و سنتهای ازدواج و غیره میشود.
حتی این شایعه که شورشیان مرتجع امیر افغانستان را که دست به شکستن سنتها زده بود در یک قلعه محاصره کردهاند از شور و اشتیاق اصلاحطلبان ایرانی نکاسته است. آنها ویران کردن بیدردسر یک مسجد را در تبریز به منظور کشیدن خیابان نشانهای از تغییر اساسی زمانه میدانند.»
فرین به پیوست همین گزارش ترجمه چهار ماده از قانون وحدت لباس را ضمیمه میکند که در 28 [=27] دسامبر 1928 در روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده بود: ماده اول: «کلیه اتباع ایران که بر حسب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوصی نیستند، در داخله مملکت مکلفند که ملبس به لباس متحدالشکل بشوند و کلیه مستخدمین دولت، اعم از قضایی و اداری، مکلف هستند در موقع اشتغال به کار دولتی به لباس مخصوص قضایی یا اداری ملبس شوند. در غیر آن موقع باید به لباس متحدالشکل ملبس گردند.» ماده دوم: «طبقات 8 گانه ذیل از مقررات این قانون مستثنی هستند: اولاً مجتهدین مجاز از مراجع تقلید مسلَّم که اشتغال به امور روحانی داشته باشند. ثانیاً مراجع امور شرعیه دهات و قصبات پس از برآمدن از عهده امتحان معینه. ثالثاً مفتیان اهل سنت و جماعت که از طرف دو نفر از مفتیان اهل سنت اجازه فتوا داشته باشند. رابعاً پیشنمازان دارای محراب. خامساً محدثین که از طرف دو نفر مجتهدین مجاز، اجازه داشته باشند. سادساً طلاب مشتغلین به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآیند. سابعاً مدرسین فقه و اصول و حکمت الهی. ثامناً روحانیون غیرایرانی مسلم.» ماده سوم: «متخلفین از این قانون درصورتیکه شهرنشین باشند، به جزای نقدی از یک تا پنج تومان و یا به حبس از یک تا هفت روز و درصورتیکه شهرنشین نباشند، به حبس از یک تا هفت روز به حکم محکمه محکوم خواهند شد.» وجوه جرائم مأخوذه از اجرای این ماده در هر محل توسط بلدیه آنجا مخصوص تهیه لباس متحدالشکل برای مساکین آن محل خواهد بود. ماده چهارم: «این قانون در شهرها و قصبات از اول فروردین 1308 و در خارج از شهرها در حدود امکان عملیشدن آن، به شرطی که از اول فروردین 1309 تجاوز نکند، به موقع اجرا گذارده خواهد شد و دولت مامور تنظیم نظامنامه و اجرای این قانون میباشد.»
تریت در گزارش مورخ 5 ژانویه 1929 حادثه زیر را توصیف میکند: «بعد از ظهر اول ژانویه، یکی از کارمندان مسن سفارت آلمان که «کلاه» بر سر داشت، در خیابان کوچک کنار سفارتخانه قدم میزد که یک مأمور نظمیه او را صدا کرد. کارمند به سمت مأمور رفت، و مأمور فقط از محل کارش پرسید و سپس بدون هیچ سؤال و یا توضیح دیگری با باتوم به جانش افتاد. وقتی مرد مسن نزدیک بود از هوش برود، مأمور نظمیه او را به زندان برد. از آن شب هنوز موفق به دیدار کنت شولنبرگ [وزیرمختار آلمان] نشدهام، ولی او هنوز موفق نشده است کارمندش را از زندان آزاد کند. وزیرمختار به شدت عصبانی بود. وی میگفت که مستخدمش به هیچ وجه از فرمان مأمور سرپیچی نکرده است، و مصرانه به مقامات گفته بود که پاسخ آن مرد سالخورده مبنی بر اینکه کارمند سفارت آلمان است باید نداشتن لباس متحدالشکل را توجیه، و از ضرب و شتم بیجهت او جلوگیری میکرد. کُنت شولنبرگ از ماجرایی که پیش آمده استنباط میکند که دولت با تشویق پلیس به زیادهروی تلاش میکند کلاه پهلوی و غیره را بر مردم تحمیل کند، و همچنین پیشبینی میکند که پیش از جا افتادن قطعی و کامل این اصلاحات حوادث بیشتری رخ خواهد داد. وزیر مختار آلمان به هنگام نقل این ماجرا برای من گفت که قصد دارد مراتب اعتراض شدیدش به سوءاستفاده از قدرت را به اطلاع آقای تیمورتاش برساند و اضافه کرد که میخواهد صراحتاً به او بگوید که اقداماتی از این دست با هیچ منطقی نمیتواند به مردم اطمینان بدهد که ایرانیها [دولت] میتوانند نظم را در خانه خود حفظ کنند. او همچنین گفت که اگر قضیه جدی دیگری در تابستان سال گذشته رخ نداده بود، شاید میتوانست در مورد این ماجرا طور دیگری فکر کند. این بار یک مأمور امنیه وارد ساختمان ییلاقی سفارت آلمان شده و با کشیدن اسلحه خواستار تحویل یکی از کارمندان سفارت شده بود که نامش در فهرست سربازگیری دولت بود. (مأمور فوق را خلع سلاح و با زور از مجموعه بیرون انداخته بودند.) کُنت گفت که در قبال ماجرایی که در تابستان اتفاق افتاد کاملاً رضایتش را جلب کردند، و در مقابل التماس مقامات ایرانی قول داده بود که چیزی در این باره نگوید، ولی حادثه اخیر دیگر هیچ بهانهای برایش نگذاشته است که آن را علنی نکند. سایر سفارتخانه ها نیز در چهار ماه گذشته برای پیشگیری از وقوع چنین حوادثی به مستخدمانشان اجازه دادهاند که «کلاه» و کتهای بلند قدیمیشان را کنار بگذارند و کلاه پهلوی و کت متحدالشکل معمول را بر تن کنند. مستخدمین این سفارتخانه نیز ملبس به لباس متحدالشکل مدرن شدهاند.»
منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
کد مطلب: 30932