کاپیتولاسیون تلفظ فرانسوی از واژه یCapitulationمی باشد. این واژه دارای معانی مختلفی از جمله تسلیم شدن، سازش کردن، گذشت کردن، تنظیم کردن قرارداد یا مشخص کردن عناوین و شرایط یک عهدنامه است. در رم باستان کاپیتولاسیون به سوگندنامه امپراتوران گفته می شد. این لغت در اصطلاح امروزی به عهدنامه یا قراردادی اطلاق می شود که میان کنسول ها و نمایندگان دولت بیگانه در کشور میزبان، منعقد می شود تا به موجب آن، اختیاراتی فراتر از قوانین کشور میزبان به آنان اعطا شود.
کاپیتولاسیون در حقیقت همان حق قضاوت کنسولی است که قضاوت نهایی راجع به اقدامات یک تبعه خارجی در کشور دیگررا بر عهده ی قوانین آن کشور نمی داند، بلکه بر عهده ی قوانین دولت متبوع این فرد می باشد. این گونه حقوق و امتیازات که به اتباع خارجی در یک کشور داده می شود، در واقع یک امتیاز استعماری است. زیرا برای اتباع یک کشور خارجی در کشوری که مقررات کاپیتولاسیون را پذیرفته است، مصونیت قضایی ایجاد کرده و آنها را از تعقیب و مجازات اعمال خلاف خود در کشوری که مرتکب جرم یا خلاف شده اند، مصون می دارد. این قراردادها، گاهی از این هم فراتر رفته، حقوق و امتیازات دیگری از قبیل معافیت های گمرکی و مالیاتی یا حق مالکیت و فعالیت های تجارتی برای اتباع بیگانه قائل می شود.(1)
بهانه و دلیل عقد قراردادهای کاپیتولاسیون بین کشورهای اروپایی، ممالک آسیایی و آفریقایی این بود که مراجع قضایی، این کشورها را برای رسیدگی به دعاوی اتباع خود صالح نمی دانستند و یا ادعا می کردند که اتباع آنها فقط در صورتی حاضرند در این کشورها کار کنند که تحت حمایت قوانین خود باشند. (2)
کاپیتولاسیون به استثنای بعضی کشورهای کوچک مانند عمان به تدریج ملغی شده است. از جمله در ژاپن در سال 1899، در ترکیه در سال 1923، در تایلند در سال 1927، در ایران در سال 1928، در مصر در سال 1937 و در چین در سال 1943 لغو گردیده است. (3)
کاپیتولاسیون در ایران
مقررات کاپیتولاسیون برای اولین بار در سال 1828 میلادی، به موجب عهدنامه ی ترکمنچای به کشورمان تحمیل شد. به دنبال تحمیل این قرارداد کشورهای اسپانیا، فرانسه، آمریکا، اتریش، بلژیک، یونان، ایتالیا، انگلیس، هلند، دانمارک، سوئد، سوئیس، آرژانتین، مکزیک، شیلی و برزیل درخواست چنین حقی را کردند.
این قرارداد در سال 1921، از طرف شوروی جهت نشان دادن حسن نیت به همسایگان به طور یک جانبه لغو گردید. به دنبال این اقدام مجلس ششم شورای ملی نیز تحت فشار اقلیت تحت رهبری مرحوم سید حسن مدرس در یکی از نخستین اقدامات خود لایحه ی کاپیتولاسیون را در اردیبهشت 1306 (مه 1972) لغو کرد و متعاقباً وزارت خارجه ی ایران نیز به تمامی دولت هایی که اتباعشان از مزایای کاپیتولاسیون استفاده می کردند، یک سال مهلت داد تا قراردادهای جدیدی را باایران به امضاء برسانند. (4) به این ترتیب در 19 اردیبهشت سال 1307 شمسی (هشتم مه 1928 میلادی) با پایان گرفتن یک سال مهلت مقرر برای دولت های خارجی، مردم ایران پایان یک قرن پیمان ظالمانه ی کاپیتولاسیون را در تهران و شهرستان ها جشن گرفتند.
در سال 1343، رژیم پهلوی درصدد احیای کاپیتولاسیون برآمد. روز 21 مهر 1343، لایحه ی استعماری کاپیتولاسیون باردیگر در مجلس شورای ملی (مجلس بیست و یکم) تحت نام «لایحه ی اجازه به مستشاران نظامی آمریکا برای استفاده از مصونیت سیاسی و اجتماعی و معافیت های مصرح در قرارداد وین » به تصویب رسید. این مصوبه یکی از بزرگترین خیانت های رژیم شاه به ملت ایران بود که یک سال پس از فاجعه ی 15 خرداد 42، شکل گرفت و زمینه ساز تبعید حضرت امام خمینی قدس سره به خارج از کشور گردید. لایحه ی استعمار کاپیتولاسیون، پس از توطئه مربوطه و به برگزاری رفراندوم قلابی «شاه و مردم» و تصویب لایحه ی «انجمن های ایالتی و ولایتی» که هر دو با موضع گیری قاطع امام قدس سره خنثی و بی اثر ماندند، نقشه ی جدیدی بود که آمریکایی ها به وسیله ی رژیم پهلوی برای تحقیر مردم ایران طراحی کرده بود.
دوام رژیم شاه بستگی به حضور مستشاران آمریکایی در ایران داشت. از این رو شاه حاضر به اعطای هر گونه امتیازی به آنان بود . به ویژه آن که برای اجرای سریع اصلاحات اقتصادی و سیاسی مورد نظر کاخ سفید، زیر فشار آمریکا قرار داشت. از این رو پیشنهاد تصویب کاپیتولاسیون که در اسفندماه سا ل 1340، از طرف سفارت آمریکا در تهران به دولت وقت ایران داده شد، در 13 مهرماه 1342، بدون سر و صدا در کابینه ی امیراسدالله علم مورد تصویب قرار گرفت و در مرداد سال 1343، نیز سنا آن را تصویب نمود. سپس در 21 مهرماه حسنعلی منصور نخست وزیر وقت آن را به مجلس برد و نمایندگان نیز آن را تصویب کردند.
عکس العمل امام خمینی قدس سره
امام خمینی قدس سره در پی تصویب این لایحه ی روز چهارم آبان 1343، که مصادف با میلاد حضرت فاطمه علیها السلام بود، این خیانت رژیم شاه را مورد حمله شدید قرار دادند، و چنین(5) فرمودند:
«انا لله و انا الیه راجعون – من تأثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم، قلب من در فشار است. این چند روزی که مسایل اخیر ایران را شنیده ام، خوابم کم شده (گریه ی حضار) ناراحت هستم، قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی، روزشماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید (گریه ی شدید حضار) ایران دیگر عید ندارد (گریه ی حضار) عید ایران را عزا کرده اند (گریه ی حضار) عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم، این چراغانی ها را منع می کردم. می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند، بالای سر خانه ها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.
قانونی در مجلس بردند در آن قانون اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین! که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداری شان، با خدمه شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند، اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاه های ایران حق ندارند محاکمه کنند! بازپرسی کنند! باید برود آمریکا! آن جا در آمریکا ارباب ها تکلیف را معین کنند! دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویب نامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس شورا و در آن جا صحبت هایی کردند، مخالفت هایی شد، بعضی از وکلا هم مخالفت هایی کردند. صحبت هایی کردند، لکن مطلب را گذراندند. با کمال وقاحت گذراندند، دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد. ملت ایران را از سگ های آمریکا پست تر کردند، اگر چنان چه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می کنند، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواست می کنند و اگر چنان چه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد، چرا؟ برای این که می خواستند وام بگیرند از آمریکا، آمریکا گفت این کار باید بشود...»
امام در بخش دیگری از فرمایشات خود، خطاب به رژیم پهلوی گفتند:
«نظامیان آمریکایی، مستشاران نظامی آمریکایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا اگر این مملکت اشغال آمریکاست، پس چرا این قدر عربده می کشید، پس چرا این قدر دم از ترقی می زنید؟ اگر این مستشاران نوکر شما هستند، پس چرا از ارباب ها بالاترشان می کنید؟ پس چرا از شاه بالاترشان می کنید؟ اگر نوکرند مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید، اگر کارمند شما هستند، مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل می کنند، شما هم عمل کنید...
... چه می خواهند با ما بکنند؟ این دولت چه می گوید به ما؟ این مجلس چه کرد با ما؟ این مجلس غیرقانونی، این مجلس محرم، این مجلسی که به فتوا و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که یک وکیلش از ملت نیست...
ای سران اسلام! به داد اسلام برسید، ای علمای نجف! به داد اسلام برسید، ای علمای قم! به داد اسلام برسید، رفت اسلام. ( گریه ی شدید حاضرین در مجلس) ای ملل اسلام! ای سران ملل اسلام! ای رؤسای جمهوری ملل اسلامی! ای سلاطین ملل اسلامی! ای شاه به داد خودت برس. به داد همه ی ما برسید. ما زیر چکمه ی آمریکا برویم چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم پلیدتر.
اما امروز سر و کار ما با این خبیث هاست، با آمریکاست. رییس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما، امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما، یک همچنین ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است ، ملت ایران با او خصم است.
دولت آمریکا بداند این مطلب را، ضایع کردند او رادر ایران. خراب کردند او را در ایران.
برای مستشارها مصونیت می گیرید؟ بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوست های ما بخواهید به ما این قدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره در نیاورید، کی گوش داد به اینها؟ از پیمان وین یک ماده را اصلاً ذکر نکرده اند، ماده ی 32 ذکر نشده است، من نمی دانم آن ماده چه هست، من که نمی دانم رییس مجلس هم نمی داند، وکلا هم نمی دانند، نمی دانند که قبول کردند طرح را، طرح را قبول کردند، طرح را امضاء کردند، تصویب کردند. اما عده ای اقرار کردند که ما اصلاً نمی دانیم چیست – آنهاهم لابد امضاء نکرده باشند – آن عده دیگر بدتر از آنها بودند، یک عده جهالند اینها.
رجال سیاسی ما، صاحب منصب های بزرگ ما، رجال سیاسی ما، یکی بعد از دیگری را کنار می گذارند، الان در مملکت ما به دست رجال سیاسی که وطن خواه دیگری کنار می گذارند. دیگر برای شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز آمریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم است؟ یک آشپز آمریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم شد؟ در ایران دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر من بودم استعفاء می کردم، اگر من نظامی بودم، استعفاء می کردم، من این ننگ را قبول نمی کردم، اگر من وکیل مجلس بودم استعفاء می کردم.»
امام خمینی قدس سره در بخش دیگری از سخنان خود تأکید کردند:
«آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکاست، تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است. اسرائیل هم از آمریکاست، این وکلا هم از آمریکا هستند، این وزرا هم از آمریکا هستند، همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمی ایستند در مقابل داد برنند؟»
ایشان در پایان خطاب به نمایندگان مجلس شورای ملی گفتند:
«شما که وکیل ما نیستید، وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت خود به خود از وکالت بیرون می روید، این خیانت به مملکت است. خدایا اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا دولت به مملکت ما خیانت کرد، به اسلام خیانت کرد، به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلسین خیانت کردند. آنهایی که موافقت کردند با این امر، وکلای مجلس سنا خیانت کردند به این مملکت، آنها وکیل نیستند، دنیا بداند، اینها وکیل ایران نیستند، اگر هم بودند من عزلشان کردم، از وکالت معزولند، تمام تصویب نامه هایی که تا حالا نوشته اند، تمامش غلط است.»
امام خمینی قدس سره همچنین در همان روز (4/8/1343) پیام جداگانه ای انتشار دادند(6) و در این پیام لایحه ی مزبور راسند بردگی ملت ایران لقب دادند. با حمله ی شدید علیه آمریکا و انگلیس فرمودند:
دنیا بداندکه هر گرفتاری ای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است. از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است. بدبختی دول اسلامی، از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست، اجانبند که مخازن پرقیمت زیرزمینی ما را به یغما برده و می برند، انگلیس است که سالیان دراز طلای سیاه ما را بهای ناچیز برده و می برد. اجانبند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله کرده و سربازان ما را از پای در آوردند.
دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند، امروز به چنگال آمریکا و عمال آن. آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی می کند، آمریکاست که به اسرائیل قدرت می دهد که اعراب مسلم را آواره کند، آمریکاست که وکلا را یا بی واسطه یا با واسطه بر ملت ایران تحمیل می کند، آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر می داند و می خواهد آنها را از جلو خود بردارد، آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار می داند و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد، آمریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار می آورد که چنین تصویب نامه ی مفتضحی را که تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال می کند تصویب و اجرا کنند، آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن می نماید.»
ترور حسنعلی منصور نخست وزیر
حسنعلی منصور نخست وزیر وقت ایران سه ماه پس از به تصویب رساندن لایحه کاپیتولاسیون در روز اول بهمن 1343، به ضرب گلوله ی «بخارایی» عضو هیأت های مؤتلفه اسلامی در مقابل مجلس به قتل رسید.
منصور، بانی تدوین و تنظیم پیمان کاپیتولاسیون، قبلاً یکی از دیپلمات های وزارت امور خارجه بود. او فعالیت سیاسی خود را در سال 1340 و با تأسیس «کانون مترقی» که یک مجموعه ی وابسته، با هدف تسریع اجرای اصلاحات آمریکایی رژیم شاه در عرصه ی اقتصادی بود، آغاز کرد. این کانون در سال 1342، به «حزب ایران نوین» تغییر نام داد. منصور از اعضای مؤثر لژ فراماسونری در ایران بود.
لغو رسمی کاپیتولاسیون در جمهوری اسلامی ایران
روز 23 اردیبهشت 1358، قرارداد کاپیتولاسیون در ایران رسماً لغو شد. در این روز، وزارت امور خارجه طی اطلاعیه ای اعلام کرد به پیشنهاد هیأت وزیران دولت موقت جمهوری اسلامی ایران و تصویب شورای انقلاب اسلامی، قانون مصوب 21 مهرماه 1343، راجع به اجازه ی استفاده مستشاران نظامی آمریکا در ایران از مصونیت ها و معافیت های قرارداد وین (کاپیتولاسیون) از تاریخ 23/2/1358، لغو شد. (7)
پی نوشتها:
1- فرهنگ جدید سیاسی – محمود مهرداد – انتشارات هفته – ص 89.
2- همان.
3- فرهنگ سیاسی – فلورنس الیوت – ص 116.
4- روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی – باقر عاقلی – ج 1 – ص 230.
5- صحیفه ی نور – ج 1 – ص 102.
6- صحیفه ی نور- ج اول – ص 109.
7- روزنامه ی کهیان – 24/2/1358 – صفحه ی دوم.
منبع: تبیان