وقتی یکی از اهالی تهران برای حل مسائل شرعی به میرزای شیرازی رجوع کرد، میرزا گفته بود: مگر شیخ فضلالله در تهران نیست که به من مراجعه میکنید؟
آیا شیخ فضلالله نوری «مجتهد» بود
11 مرداد 1394 ساعت 18:52
وقتی یکی از اهالی تهران برای حل مسائل شرعی به میرزای شیرازی رجوع کرد، میرزا گفته بود: مگر شیخ فضلالله در تهران نیست که به من مراجعه میکنید؟
11 مرداد ماه سال 1288 یکی از علمای مبارز به نام شیخ فضلالله نوری بر اثر دسیسه استکبار به شهادت میرسد، یکی از شبهاتی که پیرامون این شخصیت مطرح میشود این است که آیا شیخ فضل الله نوری واقعاً مجتهد بود؟ چرا علما اعدام او را تأیید کردند؟ مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این گونه پاسخ میدهد:
اجمالاً باید بدانیم که مرحوم شیخ فضلالله نوری بدون هیچ تردیدی مجتهد مسلم و فقیه عالیمقام بوده است، بنابراین بجاست که سخن از مقام علمی و فقاهت و اجتهاد شیخ را در لابلای سخنان بزرگان تاریخ معاصر جستجو کرد، در این میان حتی برخی از دشمنان شیخ نیز به مقام علمی او معترف بودهاند.
اما در بین دوستداران شیخ شهید، بیش از همه باید به دو استاد بزرگوار شیخ یعنی «میرزای بزرگ شیرازی» پرچمدار نهضت تنباکو و «میرزا حبیب الله رشتی» قائم مقام خلف صالح شیخ مرتضی انصاری در کرسی تدریس نجف اشرف اشاره کرد، شیخ شهید در فقه و اصول پرورش یافته میرزای شیرازی بود و از «خواص اصحاب» او به شمار میرفت نقل میکنند، وقتی یکی از اهالی تهران برای حل مسائل شرعی به میرزای شیرازی رجوع کرد، میرزا گفته بود: «مگر شیخ فضل الله در تهران نیست که به من مراجعه میکنید؟»(1) هم ایشان در دیگر ملاقاتهای مردم تهران با ایشان، میفرمودند «شیخ نوری ما را چگونه نگهداری مینمایید»(2)
مرحوم آیتالله میرزا حبیبالله رشتی نیز که عمدتاً از اعطای اجازه اجتهاد به دیگران اکراه داشته و نوعاً در این امر احتیاط زیادی به خرج میداد، در تقریظ بر رساله فقهی شیخ فضلالله با عنوان «قاعده ضمان الید» مقام علمی و تحقیقی شیخ را به نحوی شگفت و کمنظیر ستوده است. ایشان در بخشی از این تقریظ چنین میآورد:
«هان ای کسی که این اوراق را دریافته و بر آنها وقوف مییابی، چنانچه در اعماق دریاها فرو روی و سوار بر اُشتر، بیابانهای خشک و لمیزرع را شتابان درنوردی، همانا از حیث تحقیق و تدقیق، بهتر از آنچه که در این دفتر آمده، نخواهی یافت. ضروری است که در مجالس عمومی، به فضل و کمال صاحب این رساله، ندا در دهند و سوارگان دیار به سوی او تشویق گردند، من در این رساله نظر افکنده و آن را زیبا و دلنشین یافتهام چه بسیار دُرهای گرانبها و مرواریدهای بدیع و دست ناخورده که در آنها به امانت نهاده شده است، سزاوار است که مضامین آن را نه با خامه بر صحیفه اوراق که با ذرات طلا بر مردم دیدگان بنگارد، آفرین خدای بر مؤلف آن باد و اوست عالم پرسوز و گداز، فروغ دیده و نور چشمم شیخ فضل الله ... همانا او در تحصیل قواعد علمی و اصول اجتهادی ـ که مدار اجتهاد و ملاک صحت اعمال عباد بر آنها و وابسته بدانهاست ـ خود را به رنج افکنده و روزگاری دراز و به قدر کفایت را نزد من و اساتید عظام حاضر شده است تا به حمدالله به آرزوی خود دست یافته و عالمی ربانی و رهنمایی راستین و حقانی و مجتهدی متبحر و کامل و جامع و معقول و منقول گردیده است. رواست که بندگان مؤمن خدا وی را در امور دینی مرجع خود قرار دهند...».(3)
شیخ شهید در فقه و اصول پرورش یافته میرزای شیرازی بود و از «خواص اصحاب» او به شمار میرفت
این بود سخنان بزرگترین مرجع دینی زمان خود و جانشینان شایسته مرحوم شیخ انصاری، در عظمت و بزرگی مقام علمی و اجتهاد شیخ فضلالله نوری. مرحوم «علامه امینی» صاحب کتاب معروف «الغدیر» شیخ نوری را یکی از شهدای راه فضیلت به شمار آورده، وی در کتاب «شهداءُ الفضیله» مینویسد:
«فهو شیخ الاسلام و المسلمین، و علم العلم و الدین و اکبر زعیم... یعظم شعایر الله و ینشر ماثر دینه و یرفع اعلام الحق ویبرز کلمه الحقیقه... فمضی شهیداً بید الظلم و العدوان، ضحیه الدعوه الی الله تعالی ضحیه الدین، ضحیه النهی عن المنکر...»(4) مرحوم آقا بزرگ تهرانی در کتاب «نُقَباءُ البشر» با عبارات زیر از شیخ شهید یاد میکند: «العلّامه الباهر و الفقیه المحقق الماهر، المجامع بین الدین و الدنیا الباطن و الظاهر»(5)
شهید مدرس، شیخ شهید را «اَعلم علمای وقت»(6) میداند، حضرت امام خمینی(ره) نیز وی را «مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه»(7) مینامد و شهید مطهری در کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» در خصوص شیخ فضلالله میگوید: «مرحوم نوری مرد بزرگی بود، مجتهد مسلم و تا حدودی که شنیدهایم مردی بسیار پاک و با تقوا و عادلی بوده است، مجتهد مسلّم العداله و عادل مسلم الاجتهاد بود».(8)
آیتالله حسنزاده آملی نیز در کتاب «در آسمان معرفت» نقل های زیبایی از آیتالله رفیعی قزوینی در خصوص شیخ فضلالله نوری آورده است.(9) در مورد شخصیت علمی شیخ فضلالله نوری(ره) سخنهای فراوانی از علما نقل شده است که از گنجایش این نوشتار، خارج است و کتاب های زیر برای تحقیق در این امر حائز اهمیت است: واعظ خیابانی در «علمای معاصرین»، ص 77؛ محمد هاشم خراسانی در «منتخب التواریج»، ص 321؛ سید محمد مهدی اصفهانی در «احسن الودیعه»، جلد دوم، ص91؛ دیوان حاج میرزا ابوالفضل تهرانی، ص196؛ مدرس تبریزی در «ریحانه الادب»، جلد ششم، ص263؛ شیخ عباس قمی در «فوائد الرضویه» جلد اول، ص353 و محمد علی معلم حبیب آبادی در «مکارم الآثار»، جلد پنجم ص 1606، در میان مخالفین شیخ شهید نیز، در کنار توهینهایی که به شیخ میشود، بعضاً اعترافاتی در خصوص مقام علمی شیخ دیده میشود. از آن جمله است:
ناظم الاسلام کرمانی که در کتاب « تاریخ بیداری ایرانیان» از هیچ توهینی به شیخ شهید دریغ نکرد، در عین حال مینویسد «حاجی شیخ فضل الله اگر چند ماهی در عتبات توقف کند، شخص اول علمای اسلام خواهد گردید»(10)، نیز مهدی ملکزاده میگوید: شیخ «در پایتخت بالاترین مقام روحانیت را برخوردار بود...گفته میشود از حیث معلومات و تبحّر در علوم دینی از همه همگنانش برتری داشته...».(11)
ادوارد براون یکی دیگر از مخالفین شیخ نوری از وی با عنوان «مجتهدی سرشناس و عالمی متبحّر»(12) یاد میکند از دیگر مخالفین، فریدون آدمیت است. وی در عین سرسختی و سرگرانی با شیخ، مینویسد «متفکر مشروطه مشروعه شیخ فضل الله نوری بود ـ مجتهد طراز اول، استاد مسلم فن درایه که پایهاش در اجتهاد اسلامی، برتر از سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی شناختهاند».(13)
اما سرسختترین مخالف شیخ فضلالله نوری، سیدحسن تقیزاده بود. وی کسی بود که اصرار فراوانی داشت تا اعدام شیخ فضل الله در ملاء عام صورت گیرد «تا عبرت دیگران گردد»، وی در مورد قدرت علمی شیخ مینویسد: «تکیهگاه بزرگ مجلس و مایه قدرت آن، علمای بزرگ تهران بودند که در رأس آنها آقا سیدعبدالله بهبهانی و آقامیر سید طباطبایی و حاج شیخ فضلالله نوری بودند».(14)
به نظر میرسد با توجه به مطالب فوق، دیگر تردید در خصوص اجتهاد و فقاهت مرحوم شیخ فضلالله نوری روا نباشد.
*تأیید اعدام شیخ توسط!؟
قطعی و مسلم است که در زمان مشروطه، علماء دو دیدگاه متفاوت نسبت به مشروطه داشتند. گروهی متشکل از تعدادی علمای نجف و تهران، نظام مشروطه را با آموزههای اسلام در تضاد ندیدند، به همین منظور تلاشهای فراوانی برای تطبیق آن با شرع انجام دادند. عمدهترین این تلاش ها توسط مرحوم میرزا محمدحسین نائینی در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» صورت گرفت. در این کتاب سعی شده عناصر جدید و مفاهیم تازهوارد، مانند «مشروطه»، «حُریت» «مساوات»، «قانون»، «مجلس» و... را با اسلام و مبانی آن پیوند زند.
در طرف دیگر، شیخ فضلالله نوری و تعدادی از علمای نجف قرار داشتند که علیرغم پذیرش تلاشهای دسته فوق در اوایل نهضت مشروطه، این نظام را به مثابه گامهای اولیه و ابتدایی برای استبداد داخلی و سلطه همه جانبه و نفوذ تمام عیار غرب و مفاهیم مدرن و ضد اسلامی غرب به ایران تلقی میکردند، شیخ شهید در اواخر عمر گفته بود که من مخالف مشروطه نیستم، بلکه این مشروطهای که در ایران شکل گرفت، ریشههای ظلم داخلی و استعمار خارجی را فراهم میآورد.
تقیزاده سرسختترین مخالف شیخ فضلالله نوری درباره او مینویسد: «تکیهگاه بزرگ مجلس و مایه قدرت آن، علمای بزرگ تهران بودند که در رأس آنها آقا سیدعبدالله بهبهانی و آقامیر سید طباطبایی و حاج شیخ فضلالله نوری بودند»
شاهد بر مدعا این است که علیرغم اینکه از سفارت روسیه بارها به شیخ پیشنهاد پناهندگی و فرار از اعدام دادند، شیخ هرگز نپذیرفت و میگفت: «اسلام زیر بیرق کفر نمیرود»، در حالی که در همین زمان محمدعلی شاه و یاران او در پناه روسیه، از تصفیه حساب مشروطهخواهان و فاتحین تهران در امان ماندند و مقرریهای فراوانی نیز از طرف دولت مشروطه بر آنان در نظر گرفته شد.
حال اگر این تفکر شیخ شهید را در کنار گفته مرحوم آخوند خراسانی قرار دهیم که میگفت: «سرکه انداختیم شراب شد، میروم ایران تا خمرهاش را بشکنم»(15) قرار دهیم، این نتیجه حاصل میشود که شیخ فضل الله نوری هم مثل آخوند خراسانی و نائینی، مشروطه واقعی که با مبانی اسلام هم سازگار و آمیخته است، قبول داشته، لیکن شیخ فضل الله بسیار جلوتر از آنان به این رسیده بود که مشروطه موجود در ایران، نه آن مشروطهای است که علما آن را با مبانی اسلام در میآمیزند، بلکه حکومتی است که به تدریج با حذف علماء و روحانیت، زمینههای ورود غرب و مظاهر و مفاهیم غربی آن گونه که مدنظر سیدحسن تقیزاده و امثال او بود را در ایران فراهم آورده و دیانت اسلامی را به حاشیه میراند.
بنابراین نه شیخ فضل الله مخالف مشروطه واقعی بود، بلکه خودش به اعتراف تقیزاده(16) یکی از مؤسسین و بنیانگذاران مشروطه بود و نه آخوند خراسانی و نه نائینی و نه علمای دیگر موافق مشروطهای بودند که در ایران به بار نشست. و در این باره شواهدی بر عدم موافقت علما و رجال سیاسی از مشروطه ایران است و اینکه علماء اعدام شیخ فضل الله را به هیچ وجه تأیید و حمایت نکردهاند.
1. مرحوم سیدمحمد کاظم یزدی صاحب کتاب «عروه الوثقی» و از بزرگترین مراجع تقلید شیعه و مقیم نجف به قدری از جنایت قتل شیخ نوری متأثر شد که نوشتهاند، وی بعد از این واقعه بیشتر اوقات از ملاقات با ایرانیان خودداری میکرد و هیچگاه حاضر نشد مشروطه را تأیید کند.(17)
2. مرحوم آخوند خراسانی پس از خبر به دار آویختن شیخ که مورد انتظارش نبود، مجلس ترحیمی در منزل خود ترتیب داد و از چنین رویدادی اظهار تأسف و تأثر کرد.(18)
3. سیدحسن تقیزاده در یکی از نامههای خود به «ادوارد براون» آورده است: «در تبریز در خانهها و مساجد برای شیخ فضلالله و میرهاشم و سایرین مجلس ختم گذاشته و ماتم میگیرند».(19)
4. سیدمحمد طباطبایی پس از بازگشت از مشهد در پیامی که برای خانواده شیخ فرستاد، ضمن تسلیت شهادت وی صریحاً اعدام شیخ را عمل دشمنان اسلام خواند.(20)
5. حاج آقا نورالله اصفهانی «پس از مشاهده... و واقعه شهادت مرحوم شیخ شهید نوری و شهرت مسمومیت مرحوم آخوند خراسانی و امثال این وقایع گفته بود «ما انگور انداختیم که سرکه شود، آن را شراب کردند».(21)
6. آیتالله سیدعبدالحسین لاری پس از مشاهده وقایع فوق فرمود: «مذهب ما مذهب مُخَطِّئه است نه مُصَوبه و خطا بر غیر معصوم جایز است. سرکه انداختم، شراب بیرون آمد».(22)
7. مرحوم نائینی در اواخر عمر خویش ضمن جمعآوری نسخههای کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله»(23) «نه تنها از فعالیتهای مشروطه خواهی کناره جست، بلکه دیگر حتی نام مشروطه را به زبان نیاورد و به هیچ گفتوگویی که مربوط به مشروطه بود نیز گوش نداد».(24)
8. مرحوم آیتالله شیخ عبدالله مازندرانی یکی دیگر از کسانی است که از حمایت اولیه خود از مشروطه دست برداشت، وی چهارده ماه پس از شهادت شیخ فضل الله، رنجنامه پرسوز و گدازی برای یکی از دوستان خویش نوشت وی همچنین وقایع بعدی مشروطه را از قبیل ما قُصِدَ لمْ یَقَعْ و ما وَقَعَ لَمْ یُقْصَدْ معرفی کرد.(25)
علاوه بر موارد فوق، باید نام تمام بزرگانی که در بخش قبل سخنانشان را نقل کردیم، به این طومار افزود و همه اینها نشان از حقانیت شهید نوری و حمایت علماء از ایشان است.
مرحوم جلال آلاحمد، در این باره میگوید:
در نهضت مشروطه، گویا حضرات روحانیان شرکت کننده گمان میکردند که سلطنت را از غاصبان حق و مقام «امام زمان»(26) پس خواهند گرفت... ولی با خلع ید از روحانیت که حاصل اصلی مشروطه بود، گویا امروز حق داریم که نظر شیخ شهید نوری را صائب بدانیم که به مخالفت با مشروطه (غربی) برخواست و مخاطرات آن را برای روحانیت گوشزد کرد.(27)
و من با دکتر «تندرکیا» موافقم که نوشت: شیخ شهید نوری نه به عنوان مخالف مشروطه که خود در اوائل امر مدافعش بود. ـ بلکه به عنوان مدافع مشروعه باید بالای دار برود و من میافزایم ـ و به عنوان مدافع کلیت تشیع اسلامی... و به هر صورت از آن روز بود که نقش غربزدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این ممکلت افراشته شد و اکنون در لوای این پرچم، ما شبیه به قومی از خود بیگانهایم.(28)
*پینوشتها:
(1). تندرکیا، شمسالدین، نهیب جنبش ادبی، ص 221.
(2). امین الشرع خویی، تاریخ مشروعیت، مندرج در میراث اسلامی ایران، رسول جعفریان، ج 9، ص135.
(3). نوری، فضل الله، تقریظ کتاب قاعده ضمان الید، نسخه خطی آن موجود در کتابخانه آستان قدس رضوی شماره 9632.
(4). امینی، شهداءُ الفضیله، ص 367-364.
(5). آقا بزرگ تهرانی، نُقَباءالبشر، نسخه خطی، ذیل «حاج شیخ فضل الله».
(6). مدرسی، علی، پراکنده نگاهی به کتاب زرد، مندرج در مجله یاد، سال 6، ش 21، ص 93.
(7). تاریخ معاصر ایران ازدیدگاه امام خمینی(ره)، فصل 4، ص 51 به بعد.
(8). مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، تهران، انتشارات صدرا، 1379، ص 159.
(9). حسنزاده آملی، در آسمان معرفت، ص197.
(10). کرمانی، ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ج3، ص 504.
(11). ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج 6، ص1257.
(12). ادوارد براون، انقلاب ایران، ترجمه احمد پژوه، ص 355.
(13). آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، ج 1، ص 429.
(14). تقیزاده، سیدحسن، تاریخ انقلاب مشروطه ایران، ص64.
(15). شکوری، ابوالفضل، سیره صالحان، ص 138، مرحوم آخوند، بعد از انحراف مشروطیت و قتل شهید نوری قصد عزیمت به ایران جهت اصلاح مشروطه نمود که گفته میشود در همان شب عزیمت، به دست عناصر نفوذی مسموم شد، سیره صالحان، ص138.
(16). تقیزاده، سیدحسن، انقلاب مشروطیت ایران، پیشین، ص66.
(17). بهمنی، جواد، فاجعه قرن، ص 171.
(18). انصاری، مهدی، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، ص 377.
(19). همان، ص380.
(20). همان، ص 380.
(21). دیوان طرب، مقدمه جلال الدین همایی، ص136.
(22). آیتالهی، سیدعلی اکبر، دوحه احمدیه فی احوال الذریّه الذکیه، (شرح حال آیتالله سیدعبدالحسین لاری)
(23). کسروی، احمد، بخوانند و داوری کنند، ص 106.
(24). حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت، ص167.
(25). حرزالدین، محمد، معارف الرجال... ج2، ص19ـ 20، (آنچه میخواستیم نشد و آنچه واقع شد مطلوب ما نبود).
(26). اشاره به مباحث آیتالله نائینی در تنبیهالامه و تنزیه المله.
(27). جلال آلاحمد، در حدفت و خیانت روشنفکران، قسمت ضمائم، ص270-271.
(28). جلال آلاحمد، غربزدگی، ص78.
منبع: فارس
کد مطلب: 31136