پنجم آذرماه، سالمرگ محمدعلی فروغی، ادیب، روزنامهنگار و سیاستمدار دوره پهلوی است. به همین مناسبت صفحات کتاب «یادداشتهای روزانه فروغی از کنفرانس صلح پاریس 1918-1920» را بررسی کردیم تا دغدغههای ایرانخواهی وی را بیابیم. وی در این یادداشتها نکتههای تازه و ناگفته فراوان درباره علل ناکامی ایران در راهیابی به کنفرانس صلح دارد.
امروز پنجم آذرماه برابر با سالروز درگذشت محمدعلی فروغی، ملقب به ذکاءالملک است. وی ادیب، روزنامهنگار و سیاستمدار و آخرین نخستوزیر دولت رضاشاه و نخستین نخستوزیر محمدرضاشاه بود. درباره نقش وی در حوزه سیاست تا کنون داوریهای درست و نادرست بسیاری صورت گرفته است. هر چند قضاوتهایی که درباره او شده همگی بیغرض نبودهاند، از دید امروزیان نقاط تاریک و روشنی زیادی در کارنامه وی وجود دارد که باعث شده از او چندان به خوبی یاد نشود.
ناگفتههای فراوان درباره علل ناکامی ایران در راهیابی به کنفرانس صلح
با نوع نگاههای مختلف به این سیاستمدار ادیب باعث نمیشود تا از آثارش در سیاست بهره نجوییم. هنوز کتاب «یادداشتهای روزانه فروغی از سفر کنفراس صلح پاریس 1918- 1920» منبع خوبی برای رجوع سیاستمداران امروز است. به مناسبت سالروز درگذشت وی قسمتهایی از این کتاب را انتخاب کردیم تا از ورای یادداشتها سیاستمدار پهلوی وی را بهتر بشناسیم.
کتاب «یادداشتهای روزانه فروغی از کنفرانس صلح پاریس 1918-1920» از ایامی است که ذکاءالملک به سمت رئیس دیوان عالی تمیز در جزو هیات اعزامی ایران برای راهیابی به کنفرانس صلح عازم پاریس شد. وی در طول تقریبا دو سال (17 دسامبر 1918 تا 11 اوت 1920/ 25 آذر 1297 تا 20 مرداد 1299) اخبار و وقایع هر روز را یادداشت کرده و چون خود در مسیر جریانها بوده و به جزئیات بسیاری ورود داشته، یادداشتهایش دربرگیرنده نکتههای تازه و ناگفته فراوان درباره علل ناکامی ایران در راهیابی به کنفرانس صلح، داخل شدن ایران در مجمع ملل، روابط انگلیسها با وثوق الدوله، قرارداد نهم اوت 1919 و بعضی از رجال سیاسی ایران در آن روزگار است. جز این، چنان که انتظار میرود، یادداشتهای فروغی حاوی فواید فرهنگی و ادبی فراوانی نیز هست. این یادداشتها نزدیک به صد سال نزد خانواده فروغی محفوظ بوده و اکنون برای نخستین بار منتشر میشود.
بیاعتنایی فرانسویها به هیات ایرانی
در سطوری از این یادداشتها فروغی از تهیه لایحه استقلال ایران سخن میگوید. همچنین وی درباره برخی تبادلات با روزنامههای فرانسه مینویسد: «صبح مشغول کار بودیم و من لایحه راجع به استقلال ایران را تهیه کردم. بعد از نهار پاکنویس لایحه سابق را که راجع به حقانیت ایران در قبول شدن در کنفرانس است نمودم. عصر مسیو باربی که نویسنده است در روزنامه Journal Le و اخیرا در ایران بوده و با میرزا حسینخان آشناست اینجا آمد و مدتی درخصوص مقاصد خودمان و مساعدتهایی که از روزنامجات پاریس متوقعیم (صحبت) کردیم. به عقیده او در روزنامجات وقتی باید چیز نوشت که موقع کارهای ایران باشد. چون پیش از وقت اگر نوشته شود فراموش میشود و بعد تکرار مطلب هم خنک است. (ص 40)
در بیشتر صفحات این یادداشتها ذکاءالملک در نامههایی که به تهران مینویسد از سلطه و ترس سیاستمداران ایرانی از انگلیس سخن میگوید. در همین قسمت درباره هشدار وی درباره ترس ایرانیان منصبدار از انگلیس میخوانیم: «این دو روزه با انتظامالملک و میرزا حسینخان گفتگو میکردم که ترتیب تلگرافی به طهران داده شود که اوضاع را به آنها حالی کنیم که خیلی از انگلیسها مرعوب نباشند و خود را به دامن آنها نیندازند. تلگراف را هم ترتیب داده به مشاور دادیم. اما او مخالف است و گفتگو میکنیم که شاید خودمان بکنیم.» (ص 53)
فروغی در برخی مطالب خود از بیاعتنایی دولت ایران به فرستادگان پاریس گلایه میکند و مینویسد: «مشاور امشب در سر شام حاضر نبود و مهمان بود. غفارخان اینجا بود. صحبتهای زیاد در کار مملکت و مأموریت خود کردیم. درست عکس صوت ناصرالملک است و همان حرفهای قدیم که احزاب با هم متفق شوند و ضمنا فهمیدم که خوب او را پخته که ایران باید خود را در دامن انگلیس بیندازد. حرف صحیحش این بود که این هیئت شما و طهران باید بهاتفاق کار کنند. بدبختانه این هم نمیشود و از قراری که استنباط میشود در طهران انگلیسها میخواهند با دولت کارها را تمام کنند و حتیالامکان نگذارند مطلب ایران در کنفرانس بیاید. کسی هم تا به حال در پاریس به شأن ما اعتنایی نکرده است.» (ص 60)
دریغ فروغی از فرصتسوزی تهران در کنفرانس صلح پاریس
مطالعه یادداشتهای فروغی اطلاعاتی از افراد هم سفر وی به ما میدهد، افرادی که فروغی آنها را به خوبی وصف میکند. درباره همسفران وی در این سفر آمده است: «در هر حال انگلیسها میخواهند به همین حقهبازیها سر ما را گرم کنند تا کنفرانس تمام شود. ضمنا ناصرالملک هم در این میانه بازی غریبی میکند و گمان من این است که سرگردانی و تردید علاءالسلطنه هم زیر سر او باشد که میخواهد به هر نحوی هست ایران را در دامن انگلیس بیندازد و علاءالسلطنه که آدم فقیری است در مقابل حقهبازی او مقهور است. غفارخان را که دیدم به کلی خر ناصرالملک است. علاءالسلطنه گمان میکنم از او پختهتر باشد. خلاصه مشاور هم که ماشاءالله خر وامانده است. تا نزدیک ظهر خواب است. بعد برمیخیزد یا درس انگلیسی میخواند یا سیگار میکشد و فکر میکند یا کارهای مختلفه. بعد از ناهار هم همینطور و عصر گردش و مهمانی و تئاتر. نمیدانم پیش خود چه فکر میکند و هیچ خیال نمیکند که من در اینجا برای کاری آمدهام و برای موفق شدن به مقصود اقدامی باید بکنم. اگر من و میرزا حسینخان و انتظامالملک جنب و جوشی نمیکردیم هیچ کار تا به حال نشده بود. اگرچه حالا هم کاری نشده است ولی ما آنچه از دستمان برمیآمده کردهایم. از آن طرف ممتازالسلطنه هم جز ادعا کاری نمیکند و خیلی کوک است از اینکه در کارهای ما شرکت ندارد. هرچه هم به مشاور میگوییم که این مرد را نگهداری کند و اقلا سرش را شیره بمالد به خرجش نمیرود. لجوج غریبی است. غالب اوقات حرفی که میزنیم و راهی که پیش پایش میگذاریم قبول نمیکند و کلیه inertie غریبی دارد.» (ص 66)
زمانی که خاطرات فروغی در سفر پاریس را ورق میزنید، نگرانی وی درباره وضعیت ایران و تاسف به دلیل داشتن دیپلماتهای نالایق را درمییابید، در این رابطه میخوانیم: «لایحه مطالبه خسارات را تمام کردیم. صبح مشاور و علاءالسلطنه و میرزا حسینخان و انتظام به اطاق من آمدند که صحبتهای علاءالسلطنه را بشنوند و مشاوره کنند. تقریبا تمام وقت ما به این گذشت که باید کاری کرد که طهران با ما موافق باشد والا کار پیش نمیرود و هرچه خواستیم از این مرحله تجاوز کنیم، نشد. علاءالسلطنه حالیه خیلی شباهت به پدرش دارد. فکر و رایی از خود ندارد. گمانم این است که آنچه میگوید همان است که از ناصرالملک آموخته است. ضمنا انگلیسها هم او را خوب مالاندهاند. حقیقه با این قسم دیپلماتها چگونه کار ایران ممکن است صورت بگیرد. بعد از ظهر باز ممتازالسلطنه آمد و در باب لایحه مجمع ملل گفتگو کردیم. ضمنا علیقلیخان جوش و خروش دارد که کاری بکند که ممتازالسلطنه به کمیسیون مجمع ملل نرود و با آمریکاییها صحبت کرده است که بلکه خود مشاور برود.» (ص 74)
کتابهایی به زبان انگلیسی که علیقلیخان به ذکاءالملک عیدی داد
فروغی در کنار ماموریت سیاسی که برای انجام آن در پاریس اقامت گزیده، به برخی امور شخصی نیز رسیدگی میکند. از جمله وی از گشت و گذار و خرید کتاب میگوید: «صبح خیلی دیر برخاسته روزنامه خواندم و بعد از نهار به کتابخانه رفته بعضی از کتابهایی که سفارش داده بودم گرفتم. از جمله از سه جلد کتابی که میرزا عباسقلی خان سفارش داده بود دو جلد پیدا شده بود گرفتم. در بین راه هم یک دوره populaire Astronomie فرانسو آراگو در کنار رودخانه یافتم، به دوازده فرانک خریدم. گردش کنار رودخانه و جلوی کتابفروشیها برای من ضرر دارد. خلاصه منزل آمده بعد از صرف چای و نوشتن چند فقره کاغذ به احتشام همایون و غفارخان و میرزا علیاصغرخان، لباس پوشیده به منزل علیقلیخان که مهمان بودیم رفتیم و شبی نه بد و خوب گذراندیم. علیقلیخان چهار جلد کتاب انگلیسی به من به عنوان عیدی داد. بعضی از آنها خوب کتابهایی است. اوضاع سیاسی اروپا درهم برهم است و معلوم نیست چه خواهد شد. متفقین هم در باب صلح با هم متفق نیستند و هریک دعاوی زیاد دارند. به نظر میآید که آینده خالی از اشکال نباشد.» (ص 83)
در سطوری از یادداشتهای فروغی به برخی اتفاقات از جمله بدگویی روزنامه تایمز اشاره میکند و مینویسد: «صبح میرزا حسینخان آشفته بود از اینکه روزنامه تایمز مقاله نوشته و از ایران بد گفته و تقاضاهای ما را سفیهانه محسوب داشته است. گفتم آنوقت که من ترتیب آن نقشه را که شما با مسیو پرنی ترتیب دادید و به حرف ما گوش ندادید برای همین بود که امروز اینطور استهزا نشویم. اما حالا هم از این بابت نباید آشفته شد و باید تلافی کرد. سر نهار با مسیو پرنی که دیشب از سفر مراجعت کرده دعوایشان شد، به واسطه اینکه در مساله ارفعالدوله و وزیر مختار فرانسه مزخرف میگفت.» (ص 106)
کتاب «یادداشتهای روزانه فروغی از کنفرانس صلح پاریس 1918-1920» به خواستاری زندهیاد ایرج افشار و تلاش مشترک محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش در 736 صفحه، شمارگان یک هزار و 500 نسخه به بهای 65 هزار تومان از سوی انتشارات سخن منتشر شده است.
منیع: ایبنا