«اگر نادانی دولت موقت نبود شاید جنگی اینچنین بر ما تحمیل نمیشد، آنهایی که حتی تصمیم داشتند هواپیماهای اف-۱۴ ما را به آمریکا پس دهند و اگر شهید بهشتیها و عزیزانی چون خامنهایها و هاشمیها در شورای انقلاب نبودند، دولت موقت در تابستان ۵۸ آنها را به آمریکا پس داده بودند. من نمیگویم خیانت یا عدم خیانت بلکه اینیک نادانی و عدم تفکر صحیح برای یک ملت انقلابی بود.»
با تورقی در تاریخ میتوان مشاهده کرد که مهدی بازرگان پیش و پس از انقلاب اسلامی مخاطراتی را برای ایران به وجود آورد و اگر هوشیاری امام خمینی(ره) نبود٬ چه بسا انقلاب اسلامی دچار انحراف میشد. کارشکنی در امر پیشبرد انقلاب، تلاش برای انحلال مجلس خبرگان، اجتناب از بازگرداندن اموال غارت شده مردم توسط شاه و دربار، عدم مصادره سرمایههای سران رژیم پهلوی، مخالفت با سرکوبی سران رژیم شاه و عناصر ساواک، سازش با گروهکها و اظهار ضعف درمقابل تجزیهطلبان، ملاقات با برژینسکی، ایجاد شبهه در جنگ و ... تنها گوشهای از اقدامات مخاطره آفرین بازرگان محسوب میشود. از این رو مرکز اسناد انقلاب اسلامی به مناسبت سالروز فوت مهدی بازرگان٬ به بررسی 9 اقدام خطرآفرین وی در انقلاب اسلامی پرداخته است.
1- طرفداری از سلطنت و عدم همراهی با انقلاب
با توجه به اصولی که بازرگان در روز تاسیس نهضت آزادی اعلام کرد مشخص میشود که خود و سازمان متبوعش نه تنها هیچگونه مخالفتی با سلطنت نداشت بلکه در دفاع و تائید آن نیز میکوشید. در واقع بازرگان و اطرافیانش معتقد به نوعی رفرمیسم یا اصلاحات بودند، اعتقادی به انقلاب نداشته و آن را گفتمان قرن نوزدهم میدانستند. این درحالی بود که امام خمینی(ره) تغییر اساسی و زیربنایی سلطنت و تبدیل آن به یک حکومت پویای دینی را آرمان اصلی ملت عنوان میکردند.
بازرگان سالها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نظر خود را مبنی بر بقای سلطنت اعلام کرده بود. وی به هنگام دستگیری و محاکمه در سال 1341 در دادگاه رژیم شاه و در آغاز مبارزات ملت ایران به صراحت گفت: «نظریات ما درمورد سلطنت هم بر رونق و دوام سلطنت خواهد افزود و هم اجازه تولید نیروهای فوقالعاده ملی را میدهد... ما واقعا طرفدار و موافق سلطنت هستیم.»[1]
هنگام اوجگیری انقلاب اسلامی نیز بازرگان در ملاقاتی که به همراه یدالله سحابی و محمد توسلی با مامور سیاسی سفارت آمریکا در تاریخ 56/3/9 داشت رسما اعلام کرد: «اگر شاه حاضر باشد که تمام موارد قانون اساسی را به اجرا درآورد ما آمادهایم تا سلطنت را بپذیریم.»[2]
بازرگان در اواخر حکومت پهلوی نیز درصدد بود تا با حمایت از دولت شریف امامی مانع سقوط شاه شود. وی حتی از دولت بختیار نیز استقبال کرده و از جانب خود اعلام کرد که توافق ضمنی میان بختیار و رهبران مذهبی وجود دارد. وی براساس آنچه که آن را «سیاست گام به گام» میخواند معتقد بود که شاه باید صرفاً سلطنت کند و نه حکومت.
درحالی که امام خمینی(ره) با بیان اینکه ماندن شاه به هر صورت خطرناک است به رد این تئوری پرداختند. اوج این تضاد فکری در دیدار بازرگان و امام در نوفل لوشاتو خودنمایی میکند که امام تاکید دارند باید شاه از کشور برود و بازرگان میگوید اینکه شاه برود یعنی آمریکا از ایران برود و این شدنی نیست.
2- تمایل و ارتباط با آمریکا
بازرگان پیش و پس از انقلاب اسلامی نسبت به ارتباط با آمریکا موضعی کاملا مثبت داشت. وی یک هفته پس از پیروزی انقلاب در مصاحبه با خبرنگار نیویورک تایمز به صراحت اعلام کرد که مشتاق است روابط با آمریکا از سر گرفته شود. علاوه بر این بازرگان در الجزایر به دیدار مشاور امنیت ملی کارتر میرود که این اقدام او به منزله رویارویی با جریان انقلاب محسوب میشود.
پس از این دیدار بود که دانشجویان پیرو خط امام٬ سفارت آمریکا را تسخیر کردند.با تسخیر لانه جاسوسی بسیاری از مسائل جدید در ارتباط با نهضت آزادی فاش شد. این اسناد نشان داد که ماموران سفارت آمریکا با بسیاری از اعضای نهضت آزادی ارتباط داشتهاند به طوری که هماهنگیهایی درخصوص عملکرد نهضت آزادی با سفارت آمریکا بهعمل میآمد. همینطور برای اولینبار معلوم شد که نهضت آزادی از همان بدو تشکیل خود، با عوامل آمریکایی ارتباط داشته و ازجملهآنکه ریچارد کاتم که بهعنوان مامور سیا در ایران پیگیر یک پروژه تحقیقاتی بود، با نهضت آزادی در ارتباط بوده است. بعدها بازرگان سعی کرد این ارتباطها را توجیه کند اما اسناد بهدستآمده از لانه جاسوسی حقایق آن را آشکار کرد.[3]
3- تلاش برای از بین بردن کمیتههای انقلاب
در اوایل انقلاب اسلامی مهدی بازرگان یکی از اصلیترین مخالفان کمیتههای انقلاب بود. وی در یکی از سخنرانیهای خود در دوران نخست وزیری کمیتههای انقلاب را به سوسک تشبیه کرده و عنوان کرد کمیتههای انقلاب که همانند سوسک دست و پا در آوردهاند باید نابود شوند.[4]
دلیل این مخالفت، استقلال کمیتهها از دولت و فرمانبرداری آنها از روحانیت بود. به گفته نصرالله لک«در اوایل، کمیته بازوی اینها بود و اختلافات ایجاد نشده بود و به کمیتهها اهمیت میدادند ولی وقتی دیدند این پایگاه گاهی با خواستههای آنان همخوانی ندارد و خیلی مطیع نیست کمیتهها را خودسر و یاغی نامیدند.» اما اساس اختلاف بازرگان با آن قطعا به دلیل ارتباط و همبستگی کمیتهها با روحانیت بود. بازرگان بارها مخالفت خود با کمیتههای انقلاب را به گوش امام خمینی(ره) رسانده و خواستار انحلال آن شده بود اما هربار با مخالفت امام(ره) مواجه شده بود. در نهایت بازرگان زمانی که از همراهی امام(ره) درمورد انحلال کمیتهها ناامید شد نزد آیتالله گلپایگانی رفته و با بیان اینکه «کمیتهها میکشند، میزنند، میبندند، به فساد میکشند و مانع راه دولتند...» از ایشان خواست تا درمورد انحلال آن پا در میانی کنند. آیتالله گلپایگانی نیز پس از شنیدن سخنان بازرگان رو به او کرده و با خنده گفته بودند: «آقای بازرگان! ما از خود شما میترسیم. کمیتهها باید باشند.»[5]
4- حمایت بازرگان از منافقین
سازمان منافقین چه از لحاظ سیاسی و چه از نظر ایدئولوژیک مولود نهضت آزادی بود. اعضا و موسسان این سازمان همگی از اعضای جوان نهضت آزادی بودند و به تعبیر محمدمهدی جعفری، بازرگان پدر فکری و معنوی مجاهدین خلق(منافقین) محسوب میشد.[6] خود بازرگان در سال 1360 درباره مجاهدین گفت: «مجاهدین خلق! شما فرزندان نهضت آزادی هستید. در سال 1344 که در زندان بودیم به دنیا آمدید و راه خود را پیش گرفتید... مبانی فکری و تعلیمات اولیه شما را کتابها و بحثها و تحلیلها و تجربیاتی که از نهضت گرفتید تشکیل میداد.» این گروهک همچنین از سوی نهضت آزادی حمایت مالی میشد به نحوی که بازرگان اعلام کرد برای موفقیت مجاهدین خلق حاضر است خانه و پیراهنش را هم بفروشد.[7]
با ملتهب شدن فضای کشور علیه منافقین به ویژه درپی شهادت مظلومانه شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور، حمایت بازرگان از این سازمان، افکار عمومی را بر آن داشت تا نهضت آزادی را به عنوان شرکای سیاسی و سهیم در جرایم منافقین بشناسند. به دنبال این جریان، بازرگان در 15 مهر 1360 ضمن مردود دانستن اتهام تروریستی به مجاهدین، «دستگیرشدگان یا کشتهشدگان عضو سازمان را نونهالانی توصیف کرد که جگرگوشگان و پرورشیافتگان امید این مملکت بودهاند که عاشقوار و یا دیوانهوار، فداکار یا گناهکار، در طاس لغزندهای افتادهاند. وی ضمن رد اتهام این که محاربان علیه نظام آمریکایی اند، اعضا و هواداران سازمان را "جوانان جانبازی" خواند که نمی توان آنها را مزدور دانست.»[8]
5- مماشات با گروههای ضد انقلاب
بازرگان در دورانی که در راس دولت موقت بود به جای اینکه با گروههای مسلح ضد انقلاب با قاطعیت برخورد کند روش مماشات را در برخورد با آنان اتخاذ کرد و با دادن امتیازهای مختلف، آنها را برای رسیدن به اهدافشان جدیتر کرد. یکی از اقدامات او که موجب پر و بال دادن به گروههای ضد انقلاب شد انتصاب یکی از افسران حزب توده به نام ابراهیم یونسی به سمت استانداری کردستان که در آن زمان شرایط بسیار حساسی داشت بود. علاوه بر این دولت موقت یکی از فعالان سازمان چریکی فداییان خلق به نام فریده قریشی را نیز به ریاست بهداری و بهزیستی سنندج گماشت.[9]
6- اطلاع بازرگان از حمله عراق به ایران و سکوت وی
سالها از آغاز حمله عراق به ایران٬ گذشته است و اسناد بسیاری در این زمینه منتشر شده است. اسناد گواهی می دهد که دولت موقت از حمله به ایران آگاهی داشته است ولیکن معلوم نیست به چه علت به دنبال آمادگی لازم برای این مساله نبوده است. براساس گزارش مارک گازیوروسکی استاد آمریکایی گروه علوم سیاسی دانشگاه ایالتی لوئیزیانا، بازرگان از اردیبهشت 1357 توسط ماموران و دیپلماتهای آمریکایی از قصد عراق برای حمله به کشور آگاه شد اما هرگز این اطلاعات را در اختیار مقامات مربوطه قرار نداد و هیچگاه تلاش نکرد تا از وقوع جنگ جلوگیری کرده و یا حتی با ارائه اطلاعات به سران نظام، کشور را برای مقابله با حمله عراق آماده کند.[10]
سالها پس از استعفای دولت موقت٬ در ۱۵ آذر ۱۳۶۴ حجت الاسلام حسن روحانی در سخنرانی پیش از نمازجمعه بخش دیگری از بی تدبیری دولت موقت را برای مردم بیان کرد. او در این سخنرانی تحمیل جنگ را به سازش و عملکرد دولت موقت گره زد: «ممکن است بگوییم آمادگی همواره باید برای دفاع باشد؛ ولی باید بالاتر از این سخن گفت که یک ملت باید حتی آمادگی برای تهاجم داشته باشد. اگر ملتی صلح پایدار و استقامت میخواهد باید آمادگی جنگ داشته باشد. بسیاری از تئوریسینهای دنیا میگویند برای استقرار صلح در یک جامعه تنها نیروهای دفاعی نیاز نیست بلکه آمادگی جنگی باید باشد. تنها راه دفاع تعرض است آنوقتی دشمن میترسد به ملتی هجوم آورد که بداند اگر هجوم کند مقابلهبهمثل میشود و هجوم متقابل را باید تحمل کند اگر ملتی قدرت تهاجم را نداشته باشد قدرت دفاع هم نخواهد داشت و اگر جامعهای بخواهد مصون از حملات دشمنان باشد باید دارای یک بنیه نظامی قوی باشد و این مخصوص یک دوره مخصوص نیست. اگر نادانی دولت موقت نبود شاید جنگی اینچنین بر ما تحمیل نمیشد، آنهایی که حتی تصمیم داشتند هواپیماهای اف-۱۴ ما را به آمریکا پس دهند و اگر شهید بهشتیها و عزیزانی چون خامنهایها و هاشمیها در شورای انقلاب نبودند، دولت موقت در تابستان ۵۸ آنها را به آمریکا پس داده بودند. من نمیگویم خیانت یا عدم خیانت بلکه اینیک نادانی و عدم تفکر صحیح برای یک ملت انقلابی بود.»
7- تلاش برای ایجاد شبهه در جنگ
در بهار سال 63، بازرگان اقدام به چاپ کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» کرد و در آن مواضع ایران در جنگ را زیر سؤال برد. با این حال وی به این امر بسنده نکرد و با مصاحبه با رسانههای غربی و ضد انقلاب سعی کرد تا خط ایجاد شبهه در جنگ را از طریق این رسانهها در جامعه القا کند. برای همین، در سال 63 و 64، شاهد تیتر شدن مصاحبههای اعضای نهضت آزادی علیه دفاع مقدس در رسانههای ضد انقلاب و بیگانه هستیم.
پس از آنکه خرمشهر در سوم خرداد 1361 آزاد و مقدمات حمله به داخل خاک عراق برای «تنبیه متجاوز» تدارک دیده شد، بازرگان طی نامهای محرمانه از امام خمینی(ره) درخواست کرد که گفتوگوهای صلح با عراق آغاز شود ولی امام(ره) با مذاکره در آن شرایط مخالفت کردند. پس از آنکه استراتژی تنبیه متجاوز و ورود نیروهای ایران به داخل عراق به دنبال عملیات رمضان به مرحله اقدام رسید، نهضت آزادی ادامه جنگ را غیرقانونی اعلام کرد. در همین راستا، بازرگان در اوایل سال 1362طی سخنانی صدور انقلاب را عامل اصلی جنگ عنوان کرده و حمله عراق به ایران را طبیعی دانست. نهضت آزادی در پانزدهم شهریورماه 1365 در پیام بیشرمانهای خطاب به امام خمینی(ره) با عنوان «قرآننشناسها فرمانروا شدهاند» بیانات رهبر انقلاب در خصوص ادامه جنگ تا رفع فتنه را «جنگ تا نابودی» تعبیر کرد.[11]
بازرگان در طول جنگ تحمیلی همواره بدون در نظر گرفتن خوی و خصلت تجاوزکارانه رژیم عراق خواهان مذاکره و توقف جنگ بود. در حالیکه مردم فداکار و شجاع ایران جهت دستیابی به امنیت واقعی و صلح حقیقی راهی جز جنگ و مقاومت نداشتند. تاریخ بسیار سریع پیشبینیهای امام(ره) درخصوص تداوم جنگ و ماهیت تجاوزکارانه رژیم بعثی را ثابت کرد و آن وقتی بود که عراق حتی زمانیکه بهطورکامل از جنگ با ایران فارغ نشده بود به کویت حمله کرد.
8- تلاش برای انحلال مجلس خبرگان
از آنجا که بافت اسلامی و انقلابی مجلس خبرگان مانع بزرگی بر سر راه اهداف غربگرایانه نهضت آزادی بود، این گروه تلاش کرد تا با تحریم انتخابات خبرگان و تضعیف آن و حتی مخالفت با مصوبات آن از استمرار فعالیت آن جلوگیری کند. اما چون این کار به نتیجه نرسید تصمیم دیگری اتخاذ کردند. بر این اساس قرار بر این شد که هیئت وزیران طرح انحلال مجلس خبرگان را امضا کرده و بدون اطلاع امام(ره) به آگاهی مردم برسانند و امام(ره) را در مقابل عمل انجام شده قرار بدهند اما با هوشیاری امام خمینی(ره) این نقشه آنان شکست خورد. خود امام خمینی(ره) در واکنش به این توطئه در 58/8/1 فرمودند: «همین آقایانی که فریاد میزنند که باید دموکراسی باشد، باید آزادی باشد، همین آقایان مینشینند دور هم و یک چیزی پیش خودشان میگویند و میخواهند تحمیل کنند به ملت. مثلاً مجلس خبرگان با اکثریت ملت رفته است و مشغول کار است، حالا می بینیم که یک دسته چند نفری دور هم جمع می شوند و می گویند مجلس خبرگان باید منحل بشود! من نمی دانم که این آقایانِ «باید منحل بشود» چه کاره اند که می گویند باید منحل بشود. برای چه باید منحل بشود؟ برای اینکه این آقایان معمِّم هستند؟ برای اینکه این آقایان اهل علم هستند؟ برای اینکه آقایان به اسلام عقیده دارند، احکام اسلام را دارند جاری می کنند؟ چون گفتند که ولایت فقیه باید باشد، نظارت فقیه باید باشد؟ اینها از نظارت فقیه در امور می ترسند. می گویند قدرتمند می شود فقیه... ما می گوییم که شما می توانید که یک اقلیت ده نفر، صد نفر، هزار نفری می تواند که حالا بگوید ملت رأی داده است به جمهوری اسلامی، لکن باید جمهوری باشد، نه اسلامی؟ این «باید» یعنی چه؟ «باید این کار بشود! این «باید»[برای چیست؟] این صد نفر، هزار نفر، چه کاره اند که در مقابل یک ملت «باید» می گویند؟»[12]
همچنین امام(ره) طی بیاناتی در خرداد 1360 بار دیگر به این موضوع اشاره کرده و فرمودند: «قضیۀ طرح آنکه مجلس خبرگان منحل بشود که در زمان دولت موقت، این طرح شد و بعد هم معلوم شد که اساسش از امیرانتظام بوده و آن مسائل. آن وقت آمدند آقایان پیش ما... آقای بازرگان و رفقایش گفتند: ما خیال داریم این مجلس را منحلش کنیم. من گفتم: شما چه کاره هستید اصلش که می خواهید این کار را بکنید! شما چه سمتی دارید که بتوانید مجلس منحل کنید؟ پا شوید بروید سراغ کارتان. وقتی دیدند محکم است مسئله، کنار رفتند.»[14]
9- ملاقات با برژینسکی
از جمله مهمترین عواملی که موجب نگرانی و اعتراض مردم به عملکرد دستگاه سیاست خارجی دولت موقت شد٬ ملاقات و مذاکرات بازرگان با برژینسکی معاون امنیتی کارتر و طراح نقشههای توسعه طلبانه صهیونیسم بود. این دیدار در شرایطی صورت گرفت که شاه در آمریکا به سر میبرد و از سوی دیگر امام (ره) شدیدترین حملات را به آمریکا به دلیل اقدام توهینآمیز این دولت ابراز میکرد. با این وجود بازرگان ضمن ملاقات با معاون امنیتی کارتر در توجیه این حرکت خود گفت: «در این مدت من و همکارانم شاید با 200 وزیر و سفیر ملاقات کردهایم و هیچ یک را به شورای انقلاب نگفتهایم...»[14] او همچنین با اشاره به برنامهریزی قبلی برای این دیدار گفت: «سهشنبه یعنی دو روز قبل از عزیمت من به الجزایر، کاردار سفارت آمریکا در تهران به من اطلاع داد که برژینسکی مایل است هنگام اقامت من در الجزایر ملاقات و مذاکراتی انجام دهد و امروز این دیدار و گفتگو انجام شده. در این مذاکرات موضوع قراردادهای گذشته ایران و آمریکا و چگونگی مناسبات و روابط دو کشور مطرح شده است.» این اقدامات و اظهار نظرها در شرایطی صورت میگرفت که امام خمینی(ره) بر ضرورت قطع روابط با آمریکا و عدم مذاکره با این کشور تاکید میکردند.[15]
به دنبال این جریان مردم با مشاهده ضعف عملکرد دولت موقت و سکوت سران آن در برابر مداخلات ایالات متحده در امور داخلی کشور، پناه دادن به شاه، عدم استرداد داراییهایی که سران رژیم سابق به آمریکا برده بودند، عدم پرداخت مطالبات ارزی دولت ایران از آمریکا، جاسوسی تحت پوشش فعالیتهای دیپلماتیک، تحریک و تجهیز اقلیتهای قومی و مذهبی در کشور، حمایت از گروهها و محافل سیاسی مخالف امام(ره) و حرکت مردم و… تصمیم گرفتند که خود در این زمینه اقدام کنند. بر همین اساس افشای مذاکرات سری میان بازرگان و برژینسکی به مثابه کبریتی در انبار باروت خشم و انزجار مردم و دانشجویان مسلمان بود؛ بدین ترتیب مهمترین واکنش به تمام اقدامات مداخله جویانه آمریکا و ضعف عملکرد دولت بازرگان در خصوص رابطه با ایالات متحده، در شکل تسخیر سفارت این کشور در تهران از سوی دانشجویان پیرو خط امام(ره) تجلی یافت.
به گزارش پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی٬ همین عملکرد بازرگان و نهضت آزادی بود که امام را واداشت در پاسخ نامه 19 بهمن 1366 سید علی اکبر محتشمی پور وزیر کشور وقت درخصوص نهضت آزادی خطر نهضت آزادی و تفسیرهای اشتباه آنان از قرآن را از منافقین بیشتر بدانند و تاکید فرمایند: در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی، مسایل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدّی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در اینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را -که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطهی او دارند از ستمکاری اوست- بهتر از شوروی ملحد میدانند و این از اشتباهات آنها است.
در هر صورت به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سربلند نمیکردو به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین ـ این فرزندان عزیز مهندس بازرگان ـ بیشتر و بالاتر است.
نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند، از این جهت گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کردهاند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولیالموالی امیرالمؤمنین را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی برخلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را –نعوذبالله- تخطئه بلکه مرتد بدانند و یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم برخلاف ضرورت اسلام است. نتیجه آن که نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.»
پی نوشت ها:
1- مهدی بازرگان، مدافعات در دادگاه غیرصالح نظامی، ص 116.
2- قدرت الله بهرامی، نهضت آزادی ایران، قم: زمزم هدایت، ص 179.
3- مجتبی سلطانی، «اسلامگراهای لیبرال»، نشریه زمانه، سال سوم، آبان 1383، شماره 26،ص 13.
4- روزنامه کیهان، 6/1/1358. و علی رضوی نیا، مروری بر تاریخچه و عملکرد نهضت آزادی،تهران: کتاب صبح، ص 56.
5- محمدحسن روزی طلب، صخره سخت، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 58-55.
6- محمدمهدی جعفری، سازمان مجاهدین خلق از درون، تهران: نگاه امروز، ص 139.
7- قدرت الله بهرامی، نهضت آزادی ایران، قم: زمزم هدایت، صص 182و 183.
8- پیشین، ص 184.
9- محمدحسن روزی طلب، صخره سخت، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 183.
10- ماهنامه اندیشه پویا، شماره 5.
11- دکتر حسین یکتا،«ستون پنجم یا دومین دوراهی، نگاهی به مواضع و عملکرد نهضت آزادی درمورد جنگ ایران و عراق»، نشریه زمانه، سال سوم، آبان 1383 ، شماره 26، ص 58-56.
12- صحیفه امام خمینی(ره)، جلد 10.
13- صحیفه امام خمینی(ره)، جلد 14.
14- علی رضوی نیا، مروری بر تاریخچه و عملکرد نهضت آزادی،تهران: کتاب صبح، ص 60.
15- پیشین، ص 71.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی