گر چه زندانهای ما یک پا هتل هستند، لیک/ از خوشی مُردم در اینجا، دار میخواهد دلم!/ اشتهایم تازگی بدجور بالا رفته است/ چون شتر را بعد از این، با بار میخواهد دلم.
جدیدترین سروده طنز راشد انصاری
از خوشی مُردم در اینجا، دار میخواهد دلم!
15 ارديبهشت 1393 ساعت 22:52
گر چه زندانهای ما یک پا هتل هستند، لیک/ از خوشی مُردم در اینجا، دار میخواهد دلم!/ اشتهایم تازگی بدجور بالا رفته است/ چون شتر را بعد از این، با بار میخواهد دلم.
راشد انصاری شاعر و طنزپرداز کشورمان در وبلاگ شخصی خود سروده طنزی را با عنوان «نقیضه دلبخواهی!» آورده است:
در گلستانِ محبت، خار میخواهد دلم
از زبانِ دلبرم لیچار میخواهد دلم!
بر خلاف دیگران که تندرست و سالماند
یک تَنِ ناسالم و بیمار میخواهد دلم
آن چه در ذهن شما باشد دقیقاً عکسِ آن
خوب یا بد! ساعتی ده بار میخواهد دلم!
مدعی گر صوت بلبل میپسندد، من ولی
زوزه گرگ و سگ و کفتار میخواهد دلم
مثل اجدادم به جای خانه و ویلای شیک
زندگی در گوشه یک غار میخواهد دلم
کارهای بد نمیدانم چرا شیرینترند!
بعدِ هر کار بدی! تکرار میخواهد دلم
چشمهایم مثل باباطاهر ِ عریان شدند
هر چه میبینند، لاکردار میخواهد دلم!
تازگیها اهلِ دود و دَم شدم شکر خدا!
شیشه و بنگ و نخی سیگار میخواهد دلم
گر چه زندانهای ما یک پا هتل هستند، لیک
از خوشی مُردم در اینجا، دار میخواهد دلم!
دور دوم آمد و یارانه ما قطع شد
جای این یارانهها، من یار میخواهد دلم!
اشتهایم تازگی بدجور بالا رفته است
چون شتر را بعد از این، با بار میخواهد دلم
صلح و سازش با جهان هرگز ندارد فایده
جنگ و قتل و غارت و کشتار میخواهد دلم
بس که مسئولینِ ما در دیپلماسی محکماند
حال و روزِ دوره قاجار میخواهد دلم!
گر چه حتی هیچ مکروهی نخوردم هیچ وقت
خود به خود نصف شب استغفار میخواهد دلم
تخم مرغ و گوجه گندیده مالِ اُملت است!
سوت و کف از جانب حضار میخواهد دلم
کد مطلب: 34966