سرزمین مصر در سال ۵۲۵ پیش از میلاد به تصرف کبوجیه/ کمبوجیه دوم، دومین پادشاه هخامنشی در آمد. با اینکه مصریان چندین بار شوریدند تا استقلال خود را باز یابند و یکبار نیز برای کوته زمانی موفق به این کار شدند، اما دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر که به غلبه اسکندر مقدونی پیوسته شد، دوران پایان تمدن درخشان و دیرینهٔ مصر و پادشاهی بومی فراعنه بود.
سرزمین مصر در سال ۵۲۵ پیش از میلاد به تصرف کبوجیه/ کمبوجیه دوم، دومین پادشاه هخامنشی در آمد. با اینکه مصریان چندین بار شوریدند تا استقلال خود را باز یابند و یکبار نیز برای کوته زمانی موفق به این کار شدند، اما دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر که به غلبه اسکندر مقدونی پیوسته شد، دوران پایان تمدن درخشان و دیرینهٔ مصر و پادشاهی بومی فراعنه بود.
از دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر، آثار و یادمانهای پرشماری برجای مانده است که بیشترین آنها از زمان داریوش بزرگ است. این آثار، از کوشش هخامنشیان برای سازندگی و اصلاحات اداری در مصر و نیز از روحیهٔ مدارای مذهبی آنان حکایت دارد. یکی از مهمترین آثار بجای مانده از زمان داریوش در مصر، آبراهی است که رود نیل را به دریای سرخ پیوند میدهد. در طول مسیر این آبراه، تاکنون پنج ستون سنگی یادمانی از این پادشاه شناسایی شده است.
ساخت آبراهی که دریای سرخ (احمر) را به رود نیل و دریای مدیترانه متصل کند، سرگذشتی طولانی دارد. فراعنه مصر دستکم از هزاره دوم پیش از میلاد (و شاید از هزاره سوم) در اندیشه ساخت چنین آبراهی بودهاند و در زمان فرعون نخائو/ نخو (۶۰۹ تا ۵۹۴ پیش از میلاد) ساخت آبراه تا اندازه زیادی پیش رفته بود.
ابوریحان بیرونی در «تحدید نهایات الاماکن»، از نخستین فرعونی که فرمان ساخت آبراه را داد با نام «ساسسطراطیس» یاد میکند؛ در حالیکه هرودوت (کتاب دوم، بندهای ۱۵۸ و ۱۵۹) نخائو را آغازگر ساخت آبراه میداند. هرودوت همچنین نقل میکند که کار ساخت آبراه را داریوش به پایان رسانید؛ اما بیرونی و دیودور سیسیلی (کتاب یکم، بند ۳۳) آوردهاند که داریوش از بیم اینکه تفاوت سطح دریاها موجب آبگرفتگی مصر شود، از ادامه کار خودداری کرد و آبراه را نیمهتمام گذاشت. این دو تاریخنگار متفقاً گزارش کردهاند که ساخت آبراه در زمان بطلمیوس دوم/ فیلادلفوس (۲۸۵ تا ۲۴۶ پیش از میلاد) دومین پادشاه سلسله بطالسه (بطلمیوسیان) به پایان رسید. اما گزارش هرودوت مطابق با سنگنبشته داریوش است و از پایان ساخت آبراه و روان شدن کشتیها در زمان همین پادشاه حکایت میکند.
نظر استرابو در این باره مطابق با بیرونی است. او گزارش میدهد که حفر این آبراه را نخستین بار «سوستریس» پیش از جنگهای تروا آغاز کرد و داریوش آنرا دنبال نمود. اما به همان دلیل پیشگفته از ادامه کار خودداری کرد (کتاب هفدهم، بند ۲۵). نام پادشاهی که استرابو نقل میکند، شباهت فراوانی با نامی دارد که بیرونی آورده است.
چنانکه در نقشه دیده میشود، بخشی از مسیر این آبراه باستانی با مسیر فعلی کانال سوئز (در عربی «قناة السُوَیْس») که در سال ۱۸۶۹ میلادی ساخت آن به پایان رسید، متفاوت است. کانال فعلی سوئز از شهر سوئز در شمال خلیجی به همین نام که در انتهای بنبست دریای سرخ/ احمر (دریای قلزم) واقع است، آغاز میشود و پس از عبور از دریاچههای تلخ و تمساح به بندر پورت سعید در کنار دریای مدیترانه (دریای مغرب) میرسد. اما مسیر آبراه باستانی فقط تا دریاچه تمساح با مسیر فعلی کانال مطابقت دارد و از این دریاچه به سمت غرب میپیچد و به شهر زقازیق (بوباستیس) میرسد که در کنار شاخابهای از رود نیل واقع است.
تفاوت مسیر آبراه باستانی با امروزی در اهداف سازندگان آنها نهفته است. هدف از ساخت این آبراه در دوران باستان- برخلاف منظور سازندگان کانل سوئز امروزی- تنها پیوند دریای مدیترانه با دریای سرخ و اتصال آبهای آزاد سرزمینهای شرق و غرب نبوده است. بلکه هدف اصلیتر، پیوند دریاییِ شهرها و روستاهای بزرگ و پرشمار مصر و حاشیه رود نیل با سرزمینهای شرقی و ایجاد راه آبی تجاری بوده است. به همین دلیل نیز هست که مسیر آبراه، دریای سرخ و رود نیل را به یکدیگر متصل میسازد.
کانال سوئز، کتیبه داریوش در مصر
مسیر آبراه باستانی و محل کتیبه های داریوش بزرگ
آبراهی که در زمان فراعنه و داریوش برای اتصال دریای سرخ به رود نیل و دریای مدیترانه ایجاد شده است، دارای چهار بخش طبیعی و سه بخش مصنوعی است. بخشهای طبیعی آبراه عبارتند از: ۱- دریاچه بزرگ تلخ، ۲- دریاچه تمساح، ۳- شاخابهای از رود نیل، ۴- رود نیل. بخشهای مصنوعی و حفاری شدهٔ آبراه عبارتند از: ۱- فاصله میان شهر سوئز تا دریاچه تلخ، ۲- فاصله میان دریاچه تلخ تا دریاچه تمساح، ۳- فاصله میان دریاچه تمساح تا شاخابه نیل که از وادی تومیلات میگذرد و به کنار شهر زقازیق میرسد. از اینجا به بعد کشتیها از طریق شاخابه نیل به سوی رود نیل میرفتهاند و سپس سوار بر نیل به شهرهای گوناگون عزیمت کرده و یا به دریای مدیترانه وارد میشدهاند.
نظریهای نیز وجود دارد که دریاچههای تلخ و تمساح بخشی از مسیر نبودهاند و آبراهه از کنار این دریاچهها میگذشته است. در این باره استرابو نظر دیگری دارد. او نقل میکند که چون دریاچه تلخ بخشی از مسیر آبراه بوده است، آب شیرین رود نیل موجب رفع تلخی آن و عزیمت ماهیها و پرندگان به آنجا شده است (کتاب هفدهم، بند ۲۵).
اکنون بخشی از این آبراه باستانی در ساخت کانال آبرسانی اسماعیلیه بکار رفته است.
داریوش پنج کتیبه بر روی سنگ گرانیت سرخرنگ (سنگ سماق) در کنار این آبراه مهم نگاشته است که یادمانی از انجام این برنامه بزرگ و شگفت مهندسی و زمینپیمایی در عصر باستان است. سنگها بلندایی در حدود ۳ متر دارند و بومی استقرارگاه خود نیستند؛ بلکه از جای دیگری تهیه شده و پس از پایان سنگتراشی در محل فعلی خود نصب گردیدهاند. ظاهراً هر پنج نسخه رونوشتی از یکدیگر هستند و تفاوتی در مضمون با هم ندارند.
نخستین کتیبه در ابتدای آبراه و در نزدیکی شهر فعلی سوئز قرار دارد. دومین کتیبه در شهر شَلوف/ الشَلوفه است که امروزه در میانهٔ میدانی در این شهر جای دارد. سومین کتیبه در ابتدای دریاچه تلخ و در محل شهر فعلی کبریت/ کِبرِِت برپا شده است. چهارمین کتیبه در نزدیکی شهر سرابیوم/ سرابهاوم و پنجمین کتیبه نیز در نزدیکی تل مسخوطه/ تلالمسخوطه قرار دارد.
هیچیک از این پنج کتیبه سالم باقی نماندهاند و آگاهی از محتوا و مضامین آنها با قیاس با یکدیگر و اصلاح بخشهای منهدم شده هر کدام با بخشهای سالم مانده در نسخهای دیگر ممکن میشود.
نخستین کتیبه را شارل دولسپس Charles du Lesseps در سال ۱۸۶۶ میلادی و در روند ساخت کانال سوئز شناسایی کرد و رونوشتهای دیگر آن به مرور تا سال ۱۹۱۳ میلادی به دست آمدند.
سنگهای یادمانی داریوش بجز کتیبه و فرمان او، دربردارندهٔ نقوش و نگارههایی نیز هستند. شخص داریوش در یک سمت سنگ یادمانها در جامه ایرانی و در برابر خدای ایرانی (اهورامزدا) و در سمت دیگر، در جامه فراعنه مصر و در برابر خدای مصری (خدابانو «نـوت/ نِت») دیده میشود. در هر دو سوی سنگ یادبودها، نشان خورشید/ گوی بالدار بر بالای سر او و خدایان در اهتزاز است. در بخش مصری کتیبه و در زیر نقش داریوش و نوت، نگارههایی از نمایندگان سرزمینهای تحت حاکمیت او در حالیکه زانو بر زمین زدهاند، همراه با نام سرزمین متبوعه آنان به خط و زبان مصری ثبت شده است. مشابه این نگارهها در پایهٔ تندیس سنگی داریوش که در مصر ساخته شد و در شوش بدست آمد نیز دیده میشود.
حضور داریوش در سنگ یادمانها با تشریفات دوگانهٔ ایرانی و مصری، و نیز یادکرد توأمان او از خدایان ایرانی و مصری، نشانهای دیگر از احترام ایرانیان به آیینها و باورداشتهای ملتها و اقوام دیگر و حتی ملل مغلوب است.
سنگنبشتههای یادمانی داریوش بزرگ در کنار این آبراه با نام کلی کتیبه داریوش در سوئز و با نشان DZ شناخته میشوند. هر تختهسنگ دو رو دارد که در یک روی آن کتیبههایی به خطها و زبانهای میخی فارسی باستان، عیلامی، اَکَدی (بابلی نو) و در روی دیگر، کتیبهای به خط هیروگلیف و زبان مصری نویسانده شده است. متنهای اکدی که در پایینترین بخش سنگها قرار داشتهاند، تقریباً بطور کامل از میان رفته و متنهای عیلامی نیز بسیار آسیب دیده است. در متن هیروگلیف مصری که بخشهایی از آن سالم مانده است، مضامین و تعابیری وجود دارد که در متن فارسی باستان دیده نمیشود.
سالمترین متن بازمانده به هیروگلیف در میان کتیبههای داریوش، نسخهای است که در نزدیکی تل مسخوطه قرار دارد.
کتیبه داریوش بزرگ در مصر، کانال سوئز
سنگنبشته داریوش در آبراه سوئز، نسخه تل مسخوطه، متن هیروگلیف.
در این متن، نام داریوش به آوای مصری آن یعنی «تریوش» در یک قاب بیضوی در میان تصویر او و تصویر خدابانو «نوت» نوشته شده است. او خود را و خدای خورشید را پسران نوت میخواند و یادآور میشود که به یاری و پشتیبانی نوت و کمانی که او تقدیم داشته، توانسته است همه دشمنانش را شکست دهد و همگان برایش خراج آورند و در خدمتش باشند. او همچنین تبار خود را یادآور میشود و میافزاید که نوت دستان خود را برای یاریاش دراز کرده است.
خط هیروگلیف مصری، نام داریوش
نام داریوش به هیروگلیف مصری: تریوش
بخش بزرگ شدهای از کتیبه بالا
در ادامهٔ متن هیروگلیف نام شماری از پادشاهان پیشین مصر و ایران و از جمله نام کورش آمده است که البته تا حد زیادی از میان رفتهاند. نامبرداری و یاد نیک از پادشاهان پیشینِ یک ملت مغلوب و شکستخورده، کاری جوانمردانه و بسیار نادر و استثنایی در جهان باستان و حتی در دنیای امروز است.
اما سالمترین متن فارسی باستان در میان رونوشتهای گوناگون این کتیبه متعلق به نسخههای شَـلوف و کبریت است.
کتیبه فارسی باستان داریوش هخامنشی در مصر، کانال سوئز
سنگنبشته داریوش در آبراه سوئز، نسخه کبریت، متن فارسی باستان و عیلامی
بخش نخستِ این متن، یک سطر و یک واژه دارد که همانا نام داریوش به تنهایی است. این نام همانند متن هیروگلیف در یک قاب بیضوی در میان تصویر او و تصویر خدا (در اینجا اهورامزدا) نوشته شده است.
بخش دوم دارای هفت سطر به فارسی باستان در سمت راست نگارهها و پشت سر داریوش، و نیز چهار سطر به عیلامی و سه سطر به اکدی است که در سمت چپ نگارهها و پشت سر اهورامزدا نوشته شده است.
بخش سوم که در بر گیرنده متن اصلی فرمان ساخت آبراه است در زیر نگارهها، دارای دوازده سطر به فارسی باستان و هفت سطرِ بازمانده به عیلامی است که ادامه متن عیلامی به همراه کل متن اکدی آن از میان رفته است. روی دیگر این تخته سنگ به مانند نسخه تلمسخوطه دارای متنی آسیب دیده به هیروگلیف است.
نخستین آوانویسی و ترجمهها از متن فارسی باستان را کایتان آندرهویچ کاسوویچ C. Kossowicz در سال ۱۸۷۲ در سن پترزبورگ، تولمن H. C. Tolman در سال ۱۹۰۸، ویسباخ F. H. Weissbach در سال ۱۹۱۱ و کنت R. G. Kent در سال ۱۹۴۲ به زبانهای فرانسه، انگلیسی و آلمانی منتشر کردند. این آوانویسی و ترجمهها تا زمان رونالد کنت به مرور درستتر و تکمیلتر شدهاند. ترجمه این نگارنده به ویژه بر خوانش کاسوویچ از متن اصلی و پیشنهادهای والتر هینتس W. Hinz برای تلفظ واژگان فارسی باستان و بازنگری در برگردان پیشین خود در کتاب کتیبههای هخامنشی (چاپ چهارم، ۱۳۸۸) استوار است.
ترجمهٔ فارسی سنگنبشتهٔ فارسی باستان داریوش بزرگ در سوئز:
بخش نخست (DZa)، بند ۱:
داریوش [فارسی باستان: دارَیَـوَهـوش].
بخش دوم (DZb)، بند ۱، سطرهای ۱ تا ۷:
شاه بزرگ، شاهانْ شاه، شاه سرزمینها، شاه در این زمین بزرگ، پسر ویشتاسپ [ویـسْـتـاسْـپَـه]، هخامنشی [هَـخـامَـنـیـشـیَـه].
بخش سوم (DZc)، بند ۱، سطرهای ۱ تا ۴:
خدای بزرگ است اهورامزدا [اهـورامَـزداه]، که بیافرید آن آسمان را. که بیافرید این زمین را، که بیافرید آدمی را، که بیافرید از برای آدمی شادی را، که داریوش را شاهی فرا داد، که داریوش را شهریاریای فرا داد بزرگ، با اسبان خوب، با مردمان خوب.
بخش سوم، بند ۲، سطرهای ۴ تا ۷:
من داریوش، شاه بزرگ، شاهانْ شاه، شاه سرزمینهایی با گوناگون مردمان، شاه در این زمین بزرگ، پهناور و دورکرانه، پسر ویشتاسپ، هخامنشی.
بخش سوم، بند ۳، سطرهای ۷ تا ۱۲:
گوید داریوش شاه، من پارسیام، از پارس [پـارسَـه] مصر [مودرایَه] را گرفتم، من فرمان دادم به کندن این آبراه [یَــوْیـا]، از رودی به نام نیل [پـیـراوَه] که در مصر روان است، به سوی دریایی که از پارس میرود، پس آنگاه این آبراه کنده شد، چنانکه فرمان من بود، و کشتیها [نـاوْیـا] در این آبراه از مصر به سوی پارس رفتند، چنانکه خواست من بود.
مقدمه داریوش در این کتیبه تفاوتهایی با دیگر کتیبههای او دارد. برای نمونه در اینجا آفرینش آسمان پیش از آفرینش زمین آمده است و یا اینکه از آوردن عبارت معروفش «یک شاه از بسیاران، یک فرمانروا از بسیاران» خودداری شده است.
داریوش در کتیبه سوئز با آوردن عبارت «از رودی به نام نیل که در مصر روان است، تا دریایی که از پارس میرود» ابتدا و انتهای آبراه را که رود نیل و دریای سرخ باشد، مشخص کرده است. در اینجا خواننده انتظار دارد که بجای «تا دریایی که از پارس میرود»، جمله «تا دریایی که به پارس میرود» نوشته شده باشد. اما گویا این متن در حالی دیکته شده که داریوش در پارس (ایران) بوده و بجای واژه «اَبــیــیْ»، واژه «هَــچــا» را بکار برده است. در نتیجه متن کتیبه در یکجا از دید گویندهٔ مقیم در مصر و در جای دیگر از دید گویندهٔ مقیم در ایران نوشته شده است.
نکته دیگر در کتیبه داریوش اشارهٔ او به «گرفتن» مصر است؛ در حالیکه میدانیم مصر در زمان کبوجیه/ کمبوجیه دوم تصرف شده بود. این نه یک اشتباه است و نه انتساب دستاورد پیشینیان به نفع خود. بلکه این سخن داریوش اشاره به تصرف دوباره مصر پس از مرگ مشکوک کمبوجیه و نبردش با حاکم ایرانی مصر دارد.
سنگنبشتههای ارجمند داریوش بزرگ هخامنشی در سوئز به همراه بیش از یکصد کتیبه دیگر هخامنشی در مصر و آثار فراوان دیگری که از آنان در مصر بجای مانده است، اسناد مهمی از حضور سازنده آنان در کشورها و سرزمینهای دیگر است. شاید نتوان از حمله هخامنشیان به کشورهای دیگر دفاع کرد؛ اما رویکرد آنان به آبادانی و سازندگی و احترام به ادیان و باورداشتها، در قیاس با تباهکاریها و ویرانگریهای جهانگشایان دیگر، ارزنده و ستایش برانگیز است.