در جریان انقلاب اسلامی، تنفر از رژیم آنچنان زیاد شده بود که همه وقایع به ضرر شاه و خاندانش تمام می شد. به زبان دیگر، مردم همه چیز را از حکومت می دیدند و البته همه چیزهای بد و غیراخلاقی را. از جمله مواردی که به نام حکومت تمام می شد می توان به مرگ افرادی اشاره کرد که با رژیم پهلوی میانه خوبی نداشتند و مشخص نبود که به مرگ طبیعی مرده اند یا رژیم آنان را کشته است. مثل غلامرضا تختی، دکتر علی شریعتی و یا مصطفی خمینی، فرزند امام(ره). از جمله شخصیت های مهم دیگر در این زمینه می توان به شیخ احمد کافی اشاره کرد.
کافه تاریخ- اخبار تاریخی
در جریان انقلاب اسلامی، تنفر از رژیم آنچنان زیاد شده بود که همه وقایع به ضرر شاه و خاندانش تمام می شد. به زبان دیگر، مردم همه چیز را از حکومت می دیدند و البته همه چیزهای بد و غیراخلاقی را. از جمله مواردی که به نام حکومت تمام می شد می توان به مرگ افرادی اشاره کرد که با رژیم پهلوی میانه خوبی نداشتند و مشخص نبود که به مرگ طبیعی مرده اند یا رژیم آنان را کشته است. مثل غلامرضا تختی، دکتر علی شریعتی و یا مصطفی خمینی، فرزند امام(ره). از جمله شخصیت های مهم دیگر در این زمینه می توان به شیخ احمد کافی اشاره کرد:
«مرحوم شیخ احمد کافی بین عامه ی مردم مقبولیتی داشت؛ مخصوصا به دلیل مهدیه و برنامه هایی که در آنجا از قبیل روضه خوانی، دعای کمیل، ندبه و.... برگزار می کرد. در سال 1357، امام گفته بود در نیمه ی شعبان جشن و چراغانی نباشد. در واقع این کار برای اعتراض به جنایات رژیم شاه و کشتارهایی بود که از سال 1356 در شهرهای ایران در قم، تبریز، یزدو .... به راه انداخته بود. آقای کافی هر سال در نیمه ی شعبان برنامه ی مفصلی اجرا می کرد و تاثیر خوبی در مردم باقی می گذاشت. آن سال که قرار بود جشن نباشد، ظاهرا از طرف رژیم به ایشان گفته شده بود که شما در مهدیه برنامه جشن و سرود داشته باشید، او هم به مشهد رفته بود و در تصادفی در گذشت و مشهور شد که رژیم ایشان را در یک تصادف ساختگی کشته است. در این قبیل مسائل بهانه ای به دست انقلابیون می افتاد و قضایا را علیه رژیم تمام می کردند.»*