یکی از همین روزها در موقع اسکی، در یکی از پیست های سخت سنت موریس، سرخیل]محافظ خاندان سلطنتی[ می بیند که دو نفر مستقیم و با سرعت زیاد به طرف فرح می آیند. او با از خودگذشتگی زیاد می رود و راه آنها را سد می کند...
از خود گذشتگی برای نجات جان فرح
14 ارديبهشت 1396 ساعت 11:30
یکی از همین روزها در موقع اسکی، در یکی از پیست های سخت سنت موریس، سرخیل]محافظ خاندان سلطنتی[ می بیند که دو نفر مستقیم و با سرعت زیاد به طرف فرح می آیند. او با از خودگذشتگی زیاد می رود و راه آنها را سد می کند...
کافه تاریخ- تاریخ شفاهی
محافظان مقام های سیاسی کار خطیری برعهده دارند. آنها می باید خطراتی را که رجال سیاسی را تهدید می کنند به جان بخرند و جان خود را در شرایط اضطرار فدای مقامات کنند. بنابراین مقامات سیاسی تلاش می کنند تا حد امکان در مقابل این جانفشانی محافظان قدردان باشند. جالب اینکه در دوره پهلوی به محافظان سیاسی به چشم حقارت نگاه می شد. حتی کسانی که در مقابل تهدیدی که ممکن بود خاندان سلطنت را تهدید کند، جان خود را به خطر می انداختند و راهی بیمارستان می شدند. به موردی در این دوره که در کشور سوئیس روی داد، توجه کنید:
«یکی از همین روزها در موقع اسکی، در یکی از پیست های سخت سنت موریس، سرخیل]محافظ خاندان سلطنتی[ می بیند که دو نفر مستقیم و با سرعت زیاد به طرف فرح می آیند. او با از خودگذشتگی زیاد می رود و راه آنها را سد می کند در اثر این برخورد پای او می شکند، اما فرح و اطرافیان او و استوار پنجه شیر توجهی به اینکه او پایش شکسته و در برف ها و سرمای 32 درجه زیر صفر افتاده نمی کنند و به اسکی خود ادامه می دهند. یکی از اسکی بازهای محلی، وقتی که می بیند سرخیل در برف افتاده می رود جلو و او را بلند کند؛ می بیند پایش شکسته با بی سیمی که داشته است تقاضای کمک می کند و با سرعت می رود و به مربی سوییسی فرح پهلوی می گوید که پای یکی از گاردهای فرح پهلوی شکسته و در برف ها افتاده است. سوییسی ها او را به بیمارستان می برند و بستری می کنند. از بیمارستان به ویلای شاه اطلاع دادند که اسدلله سرخیل پایش شکسته و در این جا بستری است. من به همراه چند نفر از مامورین برای ملاقات او به بیمارستان رفتیم . فردای اون روز صبح که فرح و دوستانش و استوار اسماعیل پنجه شیر پرسید: پنجه شیر از یارو خبرداری؟ اطرافیان فرح شروع کردند به خندیدن . پنجه شیر سوال کرد : قربان یارو کیست؟ فرح گفت: آن یارو گاردی که مثل خر در برف ها افتاده بود.»1
1-علی شهبازی، محافظ شاه: خاطرات علی شهبازی، تهران، تهران، انتشارات قلم، 1377، ص 206
کد مطلب: 35800