بعد از جنبش تنباکو مردم و علما به قدرت خویش در صحنه سیاست ملی پی بردند. علاوه بر آن روابط تجاری و فرهنگی بین کشورهای اروپایی و ایران، آنها و به ویژه کسانی را که در نظامهای آموزشی جدید، تحصیل کرده بودند، از نوع جدیدی از رابطه بین دولت و ملت به نام دموکراسی آگاه نموده بود. کشورهای اروپایی نیز به پیشرفتهای مهمی در اثر انقلاب صنعتی و روابط اجتماعی حاصل از آن دست یافته بودند.
کافه تاریخ- مقالات
مقدمه
در عصر مقارن با انقلاب مشروطه، اقتدار شاه در رأس ساختار دولت و اقتدار روحانیت در رأس ملت، همچنان اقتدارهای مسلط بر جامعه بودند. در زمان انقلاب مشروطه در ایران دولت ایران فاسد و به خاطر سوء مدیریت و ولخرجیهای رؤسای آن از لحاظ مالی ضعیف بود. درخواستهای مردم برای عدالت، آزادی و پیشرفت، روزافزون بود و آنان خواهان اصلاحات سیاسی بودند. دو خط فکری اندیشههای پشت سر مقاصد سیاسی اجتماعی این انقلاب را تغذیه میکردند: علمای اصولی، اصلاحات اجتماعیـ مذهبی را تشویق مینمودند و روشنفکران تحصیلکرده در غرب یا متأثر از آنان، الگوهای اجتماعی دموکراسی اروپایی را دنبال میکردند. مقابله بین ملت و دولت زمینه عمومی تخاصمات در این نهضت بود. در این گیرودار برخی از بابیان که دوره تجدیدنظر در اصول و اعتقادات دینی خود را پشت سر گذاشته بودند، به خیل روشنفکران غربگرا پیوستند و اغلب بهائیان به رهبری عباس افندی دنبالة بدعتهای مذهبی علی محمد باب و حسینعلی بهاءالله را گرفتند.
زمینه های اجتماعی و سیاسی شکل گیری انقلاب مشروطه
ناصرالدین شاه در سال 1313ه.ق (1275ه.ش) توسط میرزا رضای کرمانی به قتل رسید. در 18 خرداد 1275 (1313ه.ق) مظفرالدین شاه وارد پایتخت شد و با گرفتن یک وام از بانک شاهنشاهی که هزینه تاجگذاری او را تأمین نمود به تخت نشست.1حکومت به علت ولخرجیهای ناصرالدین شاه و سوء مدیریت نخستوزیرش امینالسلطان، از ضعف مالی رنج میبرد و به عقیده الگار این ضعف مالی ریشه اصلی ناآرامیها در دوره مظفرالدین شاه بود.2
سیاست شاه و دولتش دریافت وام از دیگر کشورها برای فائق آمدن بر این ضعف بود. در سال 1318ه.ق (1279ه.ش) مبلغ 5/22 میلیون روبل از طرف روسیه به حکومت ایران وام داده شد که بهرهاش 5 درصد بود و میبایست در مدت 75 سال بازپرداخت شود. پرداخت مبلغ 500 هزار پوند به بانک شاهنشاهی که متعلق به بریتانیا بود به عنوان غرامت برهم زدن قرارداد تنباکو و وام نگرفتن از هیچ کشور دیگری تا بازپرداخت این وام از شرایط اعطای وام بود. درآمد گمرکات شمال ایران به عنوان پشتوانه پرداخت این وام در نظر گرفته شد. وام با نک شاهنشاهی پرداخت شد و بقیه پول صرف سفر شاه و همراهانش به اروپا گردید.3 دومین وام به مبلغ ده میلیون روبل از روسیه به تأمین هزینه دومین سفر شاه و همراهانش در تابستان سال 1320ه.ق (1281ه.ش) به اروپا اختصاص یافت. از جمله شرایط اعطای این وام، کم کردن عوارض گمرکی برای اجناس روسیه و دولت عثمانی و نیز واگذاری امتیاز جاده جلفاـ تبریزـ قزوینـ تهران بود.4 نفوذ روسیه بر دولت ایران همراه با اعطای این وامها افزایش مییافت، روسیهای که دشمن قدیمی ایران بود و چنان که قبلاً گفته شد، برخی از مناطق شمالی کشور را طی دو جنگ از ایران جدا کرده بود.
بعد از جنبش تنباکو مردم و علما به قدرت خویش در صحنه سیاست ملی پی بردند. علاوه بر آن روباط تجاری و فرهنگی بین کشورهای اروپایی و ایران آنها و به ویژه کسانی را که در نظامهای آموزشی جدید، تحصیل کرده بودند، از نوع جدیدی از رابطه بین دولت و ملت به نام دموکراسی آگاه نموده بود. کشورهای اروپایی نیز به پیشرفتهای مهمی در اثر انقلاب صنعتی و روابط اجتماعی حاصل از آن دست یافته بودند. بنابراین مردم از وضعیت خویش ناراضی بودند و درخواستها و توقعاتشان از دولت فزونی گرفته بود.5
کاتوزیان نظر خویش را در مورد شرایط روانیـ اجتماعی نهفته در زیربنای انقلاب مشروطه چنین بیان میدارد:
«رشد تجارت خارجی تنها یکی از جنبههای تماس بیشتر ایران با کشورهای اروپایی بود. رقابت روس و انگلیس دولت ایران را تضعیف میکرد بیآن که آن را مستقیماً با حکومت استعماری جایگزین کند. بدینسان ناتوانی شاه و دیوان آشکار میشد و مردم ایران تحقیر میشدند، مردمی که نظام سیاسی حاکم را تنها دلیل اسارت کشور میدانستند. رقابت روس و انگلیس، معیارهای زندگی و آموزش اروپایی را که تحصیلکردگان ایرانی آنها را صرفاً ثمره اشکال مختلف حکومت مشروطه میدانستند، به نمایش میگذاشت و به آنها میآموخت که در نظامی دیگر، مالکیت خصوصی میتواند امن و قدرتمند باشد، قدرت سیاسی تقسیم شود، مقامهای دولتی از امنیت بیشتری برخوردار باشند و جان و مال مردم در برابر تصمیمات بیضابطه بهتر محافظت گردد. به نظر آنها این همه آن چیزی بود که برای ایرانی آزاد، قدرتمند و مرفه بدان نیاز بود.»6
از نظر کاتوزیان در زمینه اجتماعی انقلاب مشروطه، مسائل سیاسیـ اجتماعی از درجه اهمیت بیشتری نسبت به مسائل اقتصادی برخوردار بودند.7
لمبتون زمینه فرهنگی انقلاب مشروطه را مفصلتر توضیح میدهد. به عقیده او اغلب نویسندگان و گویندگان، ایران را در آن زمان به عنوان مملکت اسلام میخواندند و شاه را پادشاه اسلامی میدانستند. جنبش اصلاحی آنان علیه بیگانگانی بود که به مملکت اسلام و مسلمانان دستاندزای کرده بودند نه «ایران» و «ایرانیان».8
از نظر او یک جنبش نوگرایی توسط میرزاملکم خان، مشیرالدوله و سیدجمالالدین اسدآبادی در ایران قرن نوزدهم شروع شد که «جنبش دو جهته بر علیه فساد و نفوذ خارجی [بود] و در عین حال به یک جنبش ملی و اسلامی تبدیل شد.»9 یرزاملکم خان ارمنی وزیر ناصرالدین شاه و حدود هفده سال نماینده ایران در دربار سنت جیمز بود. او در مقالهای تحت عنوان کتابچه غیبی که به ناصرالدین شاه تقدیم نمود به حمایت از قانون پرداخت و اولین روزنامه به نام قانون را نیز منتشر نمود. در همین دوره و بعد از آن در دوره مظفرالدین شاه، مستشارالدوله نویسنده یک کلمه که حقوق انسانها را در اروپا با قرآن و سنت مقایسه مینمود، تنها راه نجات ایران از تجاوزات بیگانگان و بیاعتباری دربار راوضع قوانین عادلانه متناسب با اصول اسلامی، تساوی همگان در مقابل قانونی، آزادی افکار و نوگرایی عنوان میکرد.10
به طوری که لمبتون اشاره میکند، مخاطبین میرزاملکم خان بیشتر کارکنان دولت و روشنفکران بودند، اما سیدجمالالدین اسدآبادی با مردم و برخی مواقع با علما سخن میگفت. اما او در آخرین نامهای که از زندان باب علی در استانبول برای همفکرانش نوشته است، تأسف خویش را از این که تمام کوشش خویش را صرف روشنگری مردم نکرده اعلام نموده است.11
در زمینه اجتماعی انقلاب مشروطه، تضاد بین مردم به رهبری علما و ساخت سیاسی، اهمیت زیادی در جریان حوادث داشت. نظام سیاسی مستبد، کشور را در گرو وامهایی گذاشته بود که نه برای توسعه کشور بلکه برای خوشگذرانی شاه و درباریانش صرف میشد. مردم خواهان عدالت و اصلاح نظام سیاسی بودند. جزئیات بیشتری از وضعیت دولت و ملت و مقاصدشان در قسمتهای زیر توضیح داده خواهد شد.12
الف. دولت
بعد از نهضت تنابکو حکومت سعی نمود علما یعنی مهمترین مخالفان خود را در تصمیمگیریهای سیاسی بیش از پیش مداخله دهد. روحانیون نیز کاملاً با درگیر شدن در امور سیاسی موافق بودند، گرچه از نظر الگار «[آن] برتری که علما در اعتراض به قرارداد تنباکو به دست آوردند به سرعت و در یک حرکت جدی برای تضعیف سلسله قاجار به کار گرفته نشد بلکه به نظر میرسد حتی نوعی همکاری بین علما و دولت به وجود آمد.»13
به علت بیثباتی نظام سیاسی، مظفرالدین شاه در طول مدت هفت سالف پنج بار نخستوزیران خویش را تعویض نمود. در اولین سال سلطنت مظفرالدین شاه در 1313ه.ق (3 آذر 1275ه.ش) عبدالحسین فرمانفرما به جای امینالسلطان نخستوزیر شد.14 نخستوزیر جدید سیاستهای نخستوزیر قبلی را ادامه داد. جلسات هیأت دولت با حضور نمایندگان علما تشکیل میشد، گرچه حداکثر نظراتشان در مورد عزل و نصب حکمرانان ایالات و دیگر کارکنان به کار گرفته میشد.15
یک سال بعد در اواخر سال 1276 (رجب 1314) امینالدوله به نخستوزیری منصوب شد.16 او با مداخله علما در امور سیاسی مخالف بود و انجمن معارف را تشکیل داد. با تشویق او مدرسه ابتدایی رشدیه در تهران تأسیس شد. در این مدرسه و مدارس مانند آن، الفبای فارسی به روش جدیدی تدریس میشد و چنین تصور میشد که این مدارس تهدیدی برای انحصار نظام آموزشی در دست علما باشند.17 امینالدوله انتشار روزنامهها را نیز تشویق نمود و تعداد آنها با حمایتهای او افزایش یافت. همچنین او تلاش بسیاری برای اصلاح بودجه حکومت به خرج داد و در این مورد مقرری محدودی برای شاه و دیگر اعضای دربار تعینی نمود.18در سال 1316ه.ق (1277ه.ش) امینالدوله سه نفر بلژیکی را برای نوسازی گمرکات کشور به کار گرفت. رئیس این گروه نوز بود که به عنوان رئیس گمرکات منصوب شد و زیر نظر نخستوزیر به کار پرداخت. بلژیکیها خطری برای ایجاد سلطه استعماری بر کشور به حساب نمیآمدند. به این ترتیب عوارض گمرکی قبلی با دسترو شاه ملغا گردید و عوارض جدیدی وضع شد. به علت این اصلاحات، امینالسلطان نخستوزیر اسبق، بسیاری از درباریان و نیز علما با امینالدوله به مخالفت پرداختند. فشارهای آنان موجب استعفای او در 15 محرم 1316ه.ق شد و امینالسلطان به جای او منصوب گردید.19
امینالسلطان که سوء مدیریتش در زمان ناصرالدین شاه تجربه شده بود با جلب همه گروهها موقعیت خویش را مستحکم گردانید. او به موافقت با قشرهای مختلف اجتماعی نظیر علما، صوفیه، مادیگرایان و غیره تظاهر نمود،20 اما وقتی مطمئن شد که دیگر رقیبی برایش وجود ندارد با همه آنان به بدرفتاری پرداخت.21 سیاست خارجی او در راستای منافع روسها بود و سه وام عمدهای که از بانک روسها گرفته شد به کوشش او صورت گرفت. زیر نظر او تسهیلات گمرک که توسط نزو اداره میشد در خدمت منافع روسها قرار گرفت و از طریق او نزو به نفوذ زیادی دست یافت، به ویژه از زمانی که به عنوان یکی از اعضای هیأت دولت در جلسات آن شرکت نمود. در زمان آماده شدن شاه و نخستوزیرش برای سفر اول به اروپا، نوز به مقام وزارت گمرک ارتقاء مرتبه یافت. به گفته کسروی علما و تجار با نوز و عوارض جدید گمرکی مخالف بودند این مخالفت دو علت داشت: یکی این که نمیتوانستند وجود یک خارجی را در چنین مقام بالایی تحمل کنند و دیگر این که تجار عوارض جدید را بر ضد منافع خویش میدانستند. شورشها و اعتراضاتی به همین مناسبت در بوشهر، شیراز، یزد، اصفهان و تهران به وقوع پیوست.22
علما، تجار و برخی از مقامات سیاسی، علیه امینالسلطان با یکدیگر متحد شدند و بر اثر فشار آنان مظفرالدین شاه او را معزول و به جای او در جمادیالثانی 1321 (شهریور ماه 1282ه.ش) عینالدوله را به نخستوزیری منصوب نمود. با این حال، تغییری در سیاستهای کلی کشور به وجود نیامد و عینالدوله یک مستبد باقی ماند. نفوذ نوز از طریق او بر جا ماند و رفتار تند و بد حکمرانان با مردم ادامه یافت. بنابراین با وجود تغییر نخستوزیران در زمان مظفرالدین شاه، تغییر عمدهای در سیاستها به وجود نیامد. نظام سیاسی استبدادی و شاه ضعیف و خوشگذران بود. از این رو کسی نمیتوانست از بدرفتاری نخستوزیران و حکمرانان جلوگیری کند. علاوه بر آن ساختار سیاسی به طور روزافزون به قدرتهای خارجی وابسته میشد. نفوذ روسیه در حال زیاد شدن بود و رهبران سیاسی خود را زیر دست مشاوران خارجی نظیر نوز و دیگر بلژیکیها میدانستند. هر تلاشی برای نوسازی در جهت کاراتر کردن نفوذ رأس ساختار سیاسی برای حکمرانی بهتر بر مردم بود. در واقع همه درآمدها و وامها از روسیه، عوارض گمرکی و دیگر منافع به وسیله شاه، نخستوزیر و دیگر رهبران سیاسی برای خوشگذرانیهایی نظیر مسافرت به اروپا صرف میشد.23
ب. مردم
مردم همه جا توسط عوامل حکومتی سرکوب میشدند. هیچ گونه حق قانونی و سیاسی برای آنان در نظر گرفته نشده بود. موقعیت علما به خاطر سیاستهای تازهای که توسط دولت اعمال میشد تهدید میگشت. تجار که دومین قشر محترم از طبقه عوام به حساب میآمدند، تحت فشار عوارض جدید و زیر سلطه رفتار خشن حکمرانان قرار داشتند. دیگر اقشار مردم نیز هر یک به نوعی سرکوب میشدند و در ایالات مثلاً در فارس، حکمرانان زمین مالکین را بدون توجه به حقوق آنان تصاحب میکردند.24 چنان که قبلاً هم اشاره شد، حدود هشتاد درصد از جمعیت کشور در مناطق روستایی زندگی میکردند و نسبت مالیات به درآمدشان حدود سی تا چهل درصد بود.25
برای سرنگون کردن ستمگری و سرکوب، مجتهدین عمده پایتخت با تجار بر علیه استبداد همدست شدند و تلاش نمودند تا ساخت سیاسی را تغییر دهند.26روشنفکران مدرن نیز پشتیبان اصلاحات بودند. در میان این روشنفکران چهرههایی وجود داشتند که در ارتباط با بابیه و بهائیه بودند. برخی از آنان آشکارا با دین مبین اسلام مخالفت می کردند و برخی یگر در جلوههای دینی ظاهر میشدند. برخی از سیاستمداران درون دولت نیز با انقلابیون موافقت داشتند.27
پی نوشتها:
1.میرزاعلی خان امینالدوله، خاطرات سیاسی، تألیف حافظ فرمانفرمایان، تهران، امیرکبیر، 1354، ص 222.
.2.Hamid Algar, Religion and State in Iran 1785_1906 & The Roli Of The Ulama In the Qajar period, Berkeley, University of California press 1969 & 1980 & imp. P. 222.
3. احمد کسروی، تاریخ مشروطة ایران ، تهران، امیرکبیر، چاپ چهاردهم، 1357، صص 25ـ24.
4. ابراهیم تیموری، عصر بیخبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران، اقبال، چاپ چهارم 1363، ص 386.
5. سیدسعید زاهد زاهدانی، مبانی روش تفکر اجتماعی در اسلام ، تهران، بهینه، 1369، ص 176.
6. محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران ، ترجمة محمدرضا نفیسی، تهران، پاپیروس، 1366، ص 84.
7. همان، صص 99ـ98.
8. لمبتون، پیشین، ص 301.
9. همان، ص 305.
10.. همان، صص 304ـ303.
11.محمد محیط طباطبایی، نقش سیدجمالالدین اسدآبادی در بیداری مشرق زمین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی 1350، ص 281.
12.زاهد زاهدانی، پیشین، صص 180ـ179.
13.حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت ، تهران، توس، 1359.ص 221.
14. امینالدوله، پیشین، ص 228.
15. همان، ص 331.
16. کسروی، پیشین، ص 124.
17. الگار، پیشین، ص 224.
18. ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان ، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، 1371، صص 126ـ124.
19. امینالدوله، پیشین، ص 273.
20. کرمانی، پیشین، ص 127.
21. همان، ص 129.
22. کسروی، پیشین، ص 29.
23. زاهد زاهدانی، پیشین، ص 182.
24. کسروی، پیشین، ص 52.
25. منبع، صص 49ـ48
26. همان، صص 49ـ48
27. همان، ص 30.