شستوشوی لباسها در دسته کارهای زنان خانهدار به شمار میآمد که البته کاملا زنانه بود. رختشویی یا آنگونه که در میان مردم رایج بود رختشوری، به ویژه در روزهای سرد سال بسیار توانفرسا بود و در درازمدت میتوانست آسیبهای سخت جسمی به زنان وارد آورده، آنان را بیمار کند تا آنجا که حتی بخشی از سلامتی خود را از دست دهند.
کافه تاریخ- تاریخستان
زنان در گذر تاریخ، وظیفهها و مسوولیتهایی در خانواده برعهده داشتند که نگهداری و پرورش فرزندان و انجام کارهای منزل، مهمترین آنها به شمار میآمد. قدر و ارزش زنان در زندگی خانوادگی تا دهههای اخیر، آنگونه که منابع تاریخ اجتماعی روایت میکنند بر اساس مهارتهای آنان در انجام کارهایی چون آشپزی، نظافت منزل، دوختودوز، شستوشوی لباس، قالیبافی، پشمریسی و دیگر هنرهای دستی تعیین میشد. امروزه هرچند با بهرهگیری از علم و تکنولوژی، انجام کارهای روزمره برای زنان خانهدار آسانتر شده است، اما انجام کارهای منزل دستکم تا یک سده پیش بسیار وقتگیر و سخت بود.
شستوشوی لباسها در دسته کارهای زنان خانهدار به شمار میآمد که البته کاملا زنانه بود. رختشویی یا آنگونه که در میان مردم رایج بود رختشوری، به ویژه در روزهای سرد سال بسیار توانفرسا بود و در درازمدت میتوانست آسیبهای سخت جسمی به زنان وارد آورده، آنان را بیمار کند تا آنجا که حتی بخشی از سلامتی خود را از دست دهند.
شستوشوی لباسها و ظرفها گرچه از نظر بهداشت فردی و نظافت، لازم و ضروری بود اما چنان کاری با توجه به کمبود آب و امکانات رفاهی در شهرها و بیتوجهی کارگزاران و متولیان حکومتی، معضلها و مسایل فراوان بهداشتی پدید میآورد. پارهای از مردم تهران در دوره سدههای پیش به ویژه در دوره قاجار بر این باور بودند که همه آبهای روان روی زمین، روزهای جمعه به بهشت میروند به همین علت شستوشوی لباس و آلودن آب را در روزهای جمعه گناه میپنداشتند. آنها اما در دیگر روزها، اهمیتی چندان برای آلودهشده آبهای روان قایل نمیشدند.
برخی دولتها به همین علت برآن شدند با وضع قوانین و پایهگذاری رختشویخانههای عمومی به این مساله سامان بخشند. چنانچه در دولت مستعجل سیدضیاءالدین طباطبایی در سال ١٢٩٩ خورشیدی، قوانینی برای حفظ بهداشت گذرها و جویهای آب مقرر شد؛ استخدام سپور، مراقبت در تعویض آب حوضهای لولئینخانهها، تاسیس رختشویخانهها در چند نقطه شهر، قدغن کردن ریختن آب و کثافات و آب حوض و آب رخت و آب ظرف و امثال آن در کوچهها و جویها و قدغن کردن رختشویی و ظرفشویی بر سر نهرها، پارهای از آن ضابطهها به شمار میآمد.
زنان رختشور و رنجی که میبردند
شستوشوی لباسها در خانوادههای پرجمعیت و گسترده دوران قاجار، کاری بسیار دشوار بود. خانوادههای متمول و اعیان به همین علت زنانی با نام رختشور (رختشوی) به کار میگرفتند. زنان رختشور، بیشتر از طبقههای بسیار فقیر در جامعه به شمار میآمدند که در برابر مبلغی ناچیز لباسهای آن خانوادهها را میشستند.
جعفر شهری نگارنده تاریخ و فرهنگ مردم تهران قدیم در کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم»، رختشوری را از مشاغل غیر تولیدی و زنانه در تهران برشمرده، درباره زنان شاغل در دوره قاجار چنین روایت کرده است «تعداد افراد شاغل و بیکار اناث [زنان]، در محلات دهگانه همچنین اگر تعداد شاغلین زن در ارقام ١٠٦٩ نفر شاغل و ٢٦٣٦ نفر بیکار نزدیک به نصف معلوم شده است نباید شاغلین آنها را افرادی در جهت کارهای ضرور و تولیدی و عملی قبول بکنیم که آنان نیز جز کلفت و لَله و دایه و دلاک و رختشور و مانند آن نبوده، زنان کولی، سبد آبکشی، فالگیر اسباب بزکفروش، دورهگرد و پسدوزها و جای تکمهبگیرها و سرپنجه جوراببگیر و غوزه و پشمپاککنهای خانگی نیز داخل آنها حساب شدهاند».
رختشوری کاری بسیار سخت و پرزحمت برشمرده میشد. زنانی که به انجام این کار ناگزیر بودند بدون توجه به گرمی یا سردی هوا به کار میپرداختند. بیشتر آنان همچنین بر اثر سختیها و مسایل پیشآمده بیمار شده، از کار میافتادند. جعفر شهری درباره سختی کار زنان رختشور چنین آورده است «زنهایی که بسا در اثر همین سر پا نشستن در سرما و فشار چنگ دچار بیرونزدگی مقعد و گرفتار رنج بواسیر و زیر دلدرد (درد رحم) و سرماخوردگی و عوارض کلیوی و امثال آن میگشتند و زنهایی مخصوصا از طبقات فقیر که اکثرشان گرفتار یکی دو از این مرارت بودند و رختشوهای مزدکار که غالبشان در اثر نشستن همه روزه بر سر طشت رخت ... اگر استطاعت خرج معالجه داشتند رختشو نمیشدند».
محلههای فقیرنشین و زنانی بر لب جوی و رودخانه
مکانهایی که به رختشویی اختصاص داشتند بر مبنای طبقه اجتماعی افراد، وضعیتی دگرگونه مییافتند. متمولان و اعیان با توجه به اهمیت شستوشوی لباسها در نظافت و بهداشت فردی، مکانی را در حیاط اندرونی خانه برای شستن رختها در نظر میگرفتند که حوض آب و کانالهایی برای ورود و خروج آب داشت. زنان در دیگر خانهها، از آب حوض برای رختشویی بهره میبردند. بسیاری از خانهها، حوض و حوضچه به عنوان مکانی برای ذخیره آب و شستوشو در حیاط داشتند.
مردم از آب راکد حوضها بهرههایی گوناگون و فراوان میبردند. قناتها و نهرهای شهر آب حوضها را تامین میکردند که این آبها با توجه به کمبود آب و امکانات، ماهیانه تعویض میشد. جعفر شهری در کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» درباره چگونگی بهرهگیری از آب حوض در حیاط خانهها چنین روایت کرده است «آبی که اگر در حوض خانه بود کمتر از پانزده روز یک ماه عوض نشده ... همه چیز در آن ... شسته شده تا رخت و لباس بزرگ و بچه از پیراهن و زیرشلوار تا لحاف و تشک و کهنه بچه ... دست و صورت و اگر تابستان بود سر و تنشویی و غسل و در تمام مدت چندمرتبه به تعداد نفرات خانه ته آفتابه در آن زدن و کر دادن و طشت و لگن کهنهشوری برای به اطاق بردن ... و هرچه و هرچه که در آن پاک شده کرم و جانوران سرخ و سیاه و یز و درشت و گرد و دراز در آن که بیش از وزن آب شده رنگش نیلی و بویش عفن لاشمرده شده بود و آگر آب رونده جوی از این بدتر که خاک و گل مسیر و موش و سگ و گربه مرده و دیگر نجاسات و کثافات نیز به آن اضافه شده بود».
بسیاری از خانهها در محلههای فقیرنشین پایتخت، مکانی مناسب برای ذخیره آب نداشتند به همین علت زنان لباسها و ظرفهای کثیف را کنار جویها و رودخانهها میشستند. ساکنان محلههای گوناگون در زمانهایی ویژه بر لب جویها به کار شستوشو میپرداختند. این زمانها البته فرصتی مغتنم برای گفتوگوی زنان و بازی فرزندان آنانها به شمار میآمد «سر کوچه آقا جونم سهشنبهها آب در جوی جاری بود. در این روز همهی زنها و بچههای محله لب جوی آب بودند. یکی ظرف میشست. یکی رخت، یکی گلیم و تشک و یکی هم کهنههای بچه. همین که مشغول شستوشو بودند، صحبت و درد دل میکردند. بچهها هم آببازی و توی جوی آب دنبال هم دویدن و ...».
زمستان سرد و لباسهایی که یخ میزد
شستوشوی لباس به خودی خود، کاری توانفرسا بود اما این سختی در زمستان و روزهای سرد شدت مییافت؛ آب، سرد یا یخ زده بود و زنان باید یخها را شکسته، در سوز سرما لباسها را میشستند. کسانی که در حیاط خانهها به لباسشویی مشغول میشدند، با گرمکردن آب کمی از سرمای آن میتوانستند بکاهند. جعفر شهری در کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» در این زمینه چنین روایت کرده است «این رختشوییها را برای روزهای آفتابی میگذاشتند و در غیر آن اگر احتیاجشان میشد و به قول معروف (یکی لاقبا) بوده (واشورشان آفتاب بود) آن یکی دو تکه را فردی میشستند.
یکی از کارهای زجرآور برای زنان واقعا رختشویی در زمستان بود که در آن هوای سرد و وسط حیاط سرد (سوز) گبر سرپا نشسته رخت چنگ بزند و چه بسا که بر اثر (تلمبار) شدن البسه که از جهت ابری، برف و بارانی بودن چند هفتهای موفق به شستنشان نشده بودند ساعتها کنار طشت رخت سرپا بمانند. طشتهایی که غالبا بدون آتش بوده همگان قادر به گرمکردن آبشان نشده حداکثر مگر یکی دو طشت را میتوانستند گرم بکنند». زنانی که در کنار جویها و رودها لباس میشستند، مشکلاتی بیشتر داشتند. آنها افزون بر آن که مسیری دراز در سرما و برف پشت سر میگذاشتند، ناچار بودند در آب سرد و یخزده، لباسها را بشورند که کاری دردناک و سخت به شمار میآمد. این وضعیت را به روشنی در کتاب «خاطرات مرضیه حدیدچی» میتوان به تماشا نشست «در یک روز سرد زمستانی برای شستشوی رخت و لباس به محلی به نام منوچهری که خارج از شهر بود رفتم.
پس از شستن لباسها آنها را درون سطلی گذاشته زیر بارش برف بازگشتم. سرما تا مغز استخوانم رسوخ کرده بود. وقتی به خانه رسیدم انگشتان دستم یخ زده بودند و نمیشد آنها را بر روی بند آویزان کرد. با آن دستها و سطل یخزده به زیر کرسی رفتم تا کمکم یخ دستها و لباسهایم باز شد». امکان خشککردن لباسها نیز در زمستانها کمتر بود به گونهای که گاه این کار تا چندین روز به دراز میکشید «آنها [لباسهای شستهشده] را روی بندهای رختی که معمولا توی حیاط بالکن یا پشت بامها بود پهن میکردیم و هوا اکثر شبها که منفی میشد صبحها لباسها روی بند یخ میزد و علاوه بر آویزانشدن قندیل مخصوصا از لباسهای پشمی و کاموایی خود لباس هم عین چوب سفت میشد و آب داخلش قبل از اینکه خشک بشه یخ میزد باید دوباره صبر میکردیم تا آفتاب روزهای بعد لباسو خشک کنه اصطلاحا میگفتیم لباسا از سرما چوب شده است».
چوبکِ تهیدستان، صابونِ ثروتمندان
خانوادههای گوناگون بر مبنای توان اقتصادی خود، لباسهای را با چوبک یا صابون میشستند. چوبک و صابون در این زمینه رواجی بسیار داشتند. چوبک، گیاهی با برگهای خارمانند بود که ریشهای کلفت داشت. مردم در گذشته ریشه این گیاه را خشکانده، میکوبیدند تا پودر شود. پودر چوبک در هنگام شستن، کف پدید میآورد، بدینترتیب برای شستوشوی ظرفها و بیشتر، لباسها به کار میآمد. چوبک، رواجی بیشتر نسبت به صابون داشت زیرا ارزان و آسان تهیه میشد. جعفر شهری درکتاب « تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» درباره شستوشوی لباسها با چوبک چنین روایت کرده است «طرز لباسشوییشان به اینگونه بود که ملبوس را در طشت آب و چوبک خیسانده پاها را بالا زده لگد میکردند و یا آن را کنار نهر یا جوی آب روی سنگ صاف قرار داده با تکه سنگ دیگری برویشان میکوفتند ...
در زمستان معمولا چند زن خانه با هم قرار رختشویی نهاده دو سه طشت یا هر چند خانوار که بودند به همان تعداد طشت بغل هم ردیف نموده زیرشان را خاکه ذغال ریخته با گرم شدن آب شروع به رختشویی میکردند به این ترتیب که یکی رختها را آبمالی میکرد و دومی چوبک یا شنان ... پاشیده مشت میزد و سومی چرکها (دست اولش) را میگرفت و چهارمی دو مرتبه چوبک ریخته شروع به چنگ زدن (دست دوم) مینمود و به اولی برای چرکگیری یا آبمالی برمیگرداند و به همین صورت یکی آبمالی کرده یکی چوبکزنی مینمود و دیگری آبکش کرده چرکش را میگرفت تا وقتی لباس پاک شود و نشانه پاکشدنشان هم آن بود که در آبمالی بعد از چنگزدن دیگر چرک پس نداده و هنگام چنگزدن رنگ آب تغییر ننموده چرکین نشده بشد یا آن که سه دست کامل شسسته بشود».
شستوشوی لباسهای هر خانواده در طشتی ویژه، بازتابی از مسایل و اختلافهای خانوادگی در این دوران میتوانست باشد؛ همین مساله موجب میشد ضربالمثلهایی در میان مردم رواج یابد که به عنوان نمونه نشاندهنده اختلاف میان عروس با خانواده شوهر بود «رخت دو جاری را در یک طشت نمیشه شست». صابون اما کالایی تجملی به شمار میآمد، به همین دلیل بسیاری از خانوادهها به آن دسترسی نداشتند. بهرهگیری از صابون در گذشته به طبقه درباریان و اعیان منحصر بود و قشرهای پایین جامعه کمتر میتوانستند از صابون بهره بگیرند، حتی مردم در منطقههای روستایی اساسا شناختی از آن نداشتند. صابون رفتهرفته از دورههای واپسین قاجار و آغاز روزگار پهلوی، برای شستن رختها رواج یافت «لباسها رو ده پونزده روزی یکبار میشستن.
واسه شستن رخت و لباس از صابون رختشویی استفاده میشد و ته قالب صابون رو که بهش مامالک میگفتیم کنار هر حوض میذاشتیم که اگه کسی میخواست دستشو با صابون بشوره از اونا استفاده کنه». پودرهای رختشویی رفتهرفته از دهههای سی و چهل خورشیدی از اروپا به بازارهای ایران راه یافته، جایگزین صابون شدند. تاید، از نمونههای نخستین و پرآوازه پودرهای خارجی رختشویی در ایران آن روزگار به شمار میآمد. کارخانههای ایرانی نیز پس از آن به تولید پودرهای رختشویی روی آوردند.
ماشین لباسشویی در ایران
نخستین گونه ماشین لباسشویی، ساختاری ساده داشت و در واپسین سالهای سده هجدهم میلادی ساخته شد. سده بیستم میلادی اما انقلابی در تولید لوازم خانگی پدید آورد. ماشینهایی لباسشویی در این زمان ساخته شدند که لباسها را با فشار آب و همزدن تمیز میکردند. کوششها برای گسترش تکنولوژیک ماشینهای لباسشویی با گذر زمان افزایش یافت. ماشین لباسشویی در میانههای سده بیستم میلادی نماد ثروت، رفاه و البته از لوازم ضروری زندگی مدرن به شمار میآمد.
این وسیله شگفتانگیز در آن روزگار، از دوره پهلوی دوم رفتهرفته به همراه دیگر لوازم برقی خانگی در ایران و در میان خانوادههای ثروتمند رواج یافت. تبلیغهایی گسترده در نشریهها به ویژه مجلهها درباره برندهای گوناگون ماشین لباسشویی در این دوران منتشر میشد. متولیان و برنامهسازان تلویزیون نیز افزون بر تبلیغهای بازرگانی، در دیگر برنامهها چون سریالها، فیلمهای سینمایی و برنامههای آشپزی به گونهای غیر مستقیم لوازم خانگی از جمله لباسشویی را تبلیغ میکردند. پارهای از قشرها جامعه ایران اما در آغاز در برابر بهرهگیری از این وسیله نو همچون بسیاری از مظاهر جدید تمدنی در ایران ایستادند.
آنان باور داشتند ماشینهای لباسشویی گرچه از نظر ظاهری لباس را از آلودگیها پاک میکنند اما لباسها در این فرآیند از نظر شرعی تطهیر نمیشوند. توصیف جعفر شهری در کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» به روشنی وسواس پارهای زنان ایرانی را در تطهیر لباسهای شستهشده نشان میدهد «برای زنها ... بدترین اوقات روزهای سرد زمستان که باید رخت را در خانه (که بدلشان نمیچسبید) شسته هم آب گرم درست بکنند و هم برای آبکشی و تطهیر دست آخر در آب حوض یخبسته رنگبرگشته بدبو کثیف (کُر) بدهند. ... بدتر از همه وسواس (کر)دادنشان بود که حتما باید هر شستنی را پس از شستن سه مرتبه کر داده در آب غلت بدهند در غیر آن پاک نشده بود اگرچه لازم باشد خود آب را کر بدهند».
صنعتگران ایرانی با افزایش تقاضا برای لوازم جدید خانگی در بازار ایران، برآن شدند ماشین لباسشویی در ایران تولید کنند. کارخانه ارج، از نخستین تولیدکنندگان ماشینهای ایرانی لباسشویی بود که تولید ماشینهای لباسشویی را از دهه پنجاه خورشیدی آغاز کرد. فریدون شیرینکام در کتاب «سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران» درباره تولیدهای کارخانه ارج چنین آورده است «کارخانه ارج در طی سه دهه یکی از صنایع مشهور ایران در زمینه تولید لوازم خانگی بود. این کارخانه به ساخت دهها کالای بادوام پرداخت ... کارخانه ارج برای جذب نیروهای فنی، آزمون برگزار میکرد تا به این وسیله نیروهای کارآمد را جذب نماید. کارخانه ارج در طی دهه سی تا پنجاه، چندین مدل بخاری نفتی و گازی، کولر آبی، ماشین لباسشویی، یخچال و فریزر ... تولید کرد. محصولات آن در کشورهای خاورمیانه نیز دارای شهرت و اعتبار بود».
گردهمآیی و مهمانیهای زنانه، بیشترین تفریحات زنان را در دوره قاجار دربرمیگرفت. این مهمانیها و دورهمیها همواره با شادی و سرور همراه میشد. نمایشهایی نیز در بسیاری از این مجلسهای زنانه به اجرا درمیآمد. زنان با این نمایشهای شاد و خندهآور همخوانی و همراهی میکردند. «آبجی گلبهار» نام نمایشی شاد و زنانه است که در دوره قاجار، در بیشتر مناطق ایران در مهمانیهای زنانه و آیینها و جشنهایی چون عروسی و ختنهسوران اجرا میشد. روند کلی این نمایشهای زنانه، از مشکلات و مناسبات زنان در جامعه قاجاری برگرفته بود و مسایلی چون مناسبات اخلاقی، ارتباطهای خانوادگی و شرایط اجتماعی زنان را دربرمیگرفت. نمایش «آبجی گلبهار»، بازتاب زندگی زناشویی و شیوهای از بیان احساس عروس نسبت به خانواده شوهر بود.
یک طشت خالی و چند تکه رخت، ابزارهای این نمایش به شمار میآمد که زنان در مهمانی میانه اتاق میگذاشتند. نمایش، درباره زنی رختشور بود که در حال شستوشوی لباس خانواده شوهرش، با ناراحتی و بدگویی از آنان، نفرین میکرد. او چنین میخواند «میخوام رخت بشورم/ این رخت کیه/ رخت خوارشور [خواهرشوهر]/ بیصاحب بمانه». زن رختشور اما هنگام شستن لباسهای شوهرش از او تعریف میکند «میخوام رخت بشورم/ این رخت کیه/ رخت یارمه/ نان بیارمه». نمایش همینگونه ادامه مییافت و دیگر زنان مجلس نیز با او همراهی می کردند.
رختشورخانههای عمومی
رختشورخانهها مکانهایی حیاطمانند بودند که در کنار جویهای آب ساخته میشدند. سازندگان چنین مکانهایی چندین حوض آب و جایگاههایی طشتمانند از ساروج در رختشورخانه برای رختشویی پدید میآوردند و آب به دستآمده از شست وشو از راه چاههای آب به بیرون شهر انتقال مییافت. رختشورخانهها همچنین جایی برای استراحت افراد داشتند؛ فضاهایی که به زنان فرصت میداد در کنار شستوشوی لباسهایشان از رخدادها، خبرها و داستانهای خویشان و دوستان و همسایگان آگاه شوند. هریک از حوضهای رختشورخانهها به کاری ویژه اختصاص داشتند. حوضچهای ویژه لباسهای بسیار آلوده و لباس افراد بیمار، حوضچهای برای لباسهای نسبتا تمیز و آبکشی، نیز حوضچهای با منظور شستوشوی ظرفها در نظر گرفته شده بود. رختشورخانههای عمومی افزون بر کارکرد بهداشتی خود، مکانی مناسب برای زنانی به شمار میآمدند که در برابر پول، لباسهای دیگران را میشستند. زنان رختشور، رخت ها را خود به رختشورخانه آورده، میشستند.
پارهای دیگر از زنان که دقیقتر و از وضع مالی بهتر برخوردار بودند، رختهای خود را برای شستوشو به رختشورخانه آورده، خود بر کار شستوشوی رختها به وسیله زنان رختشور نظارت میکردند. رختشورخانههای عمومی به اندازهای اهمیت و آوازه داشتند که نام پارهای از آنها بر گذرها و خیابانها گذارده شده، حتی مبنای دادن نشانی در شهر میشدند «تهرانِ قدیم از میدان ژاله - شهدا- از آنجا به بعد بیابان و برهوت بود. در دولاب و اکبرآباد خیار میکاشتند، چهارصد دستگاه و یخچال، مسلسلسازی و کارخانه برق و یک ورزشگاه شماره ۳ یعنی تقریبا تا خیابان خراسان بیابانی بود البته اطراف خیابان خراسان یکی، دو کوچه بود مثل کوچه رختشورخانه ».