رضاخان تربیت شده قزاق خانه و پادگان نظامی بود و لذا اطلاعی از اوضاع سیاسی، مدیریت سیاسی جامعه و... نداشت و ازاینرو قرار گرفتن تیمورتاش با سابق والی گری و نمایندگی سیاسی می توانست این خلاء اطلاعاتی و مدیریتی رضاخان را پرنماید. مجلس هفتم نیز با تدبیر و درایت تیمورتاش به حیات خلوت رضاخان تبدیل گشت و دیگر از مخالفانی نظیر مدرس، ملک الشعرای بهار، دکـتر مـصدق و سـید حسن زعیم، خبری نبود.
کافه تاریخ- مقالات
مقدمه
فارغ از نقش انگلستان در به قدرت رسیدن رضاخان و تاسیس سلطنت پهلوی در نتیجه کودتای سوم اسفند 1299، قدرت گیری رضاخان را باید مرهون تشریک مساعی جمعی از فعالان سیاسی و روشنفکران تجددگرای وطنی دانست. آنها رضاخان را به عنوان ناجی کشور تلقی می کردند که می توانست در آن آشفته بازار سیاسی و اجتماعی ایران، نظم و امنیت را برقرار نماید و یک دولت مرکزی قدرتمند پس از چند سال بی ثباتی و آشفتگی ایجاد نماید. عبد الحسین تیمورتاش یار غار رضاخان از این دست روشنفکران بود که نقش بسزایی در در به قدرت رسیدن رضاخان داشت. وی بعد از انتقال سلطنت به پهلوی اول، به عنوان وزیر دربار منصوب گردید و در این سمت نیز خدمات زیادی را بر خاندان سلطنتی انجام داد. ولی ناگهان مورد غضب رضاخان قرار گرفته و در زندان پهلوی کشته شد. وقوع این اتفاق یک معمای اساسی در دوران سلطنت پهلوی اول می باشد، که در این نوشتار تلاش خواهیم نمود از آن رمزگشایی نماییم.
زمینه های قدرت گیری تیمورتاش
کودتای سوم اسفند 1299 علاوه براینکه موجد تحولات شگرفی در نظام سیاسی ایران گردید؛ به عنوان یک اقدام سیاسی مبتنی بر طرح ریزی انگلیسی، طرفداران زیادی نیز در درون جریانها و طیفهای مختلف سیاسی کشور داشت و طیف گستردهای از روشنفکران، سیاستمداران و نخبگان ایـرانی، شدیداً خـواستار تغییرات اساسی و بنیادین در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور، از طریق کودتا یا اقداماتی مشابه آن بودند.1 به ویژه اینکه رضاخان اندکی بعد از وقوع کودتا، با اقدامات برق آسای نظامی خود در سرکوب تجزیه طلبان داخلی، به چهره ای محبوب در بین برخی از نخبگان سیاسی تبدیل گردید و ناخودآگاه عده ای از نخبگان سیاسی و روشنفکران تجددگرای آن دوران، نظیر دکتر تدین، تیمورتاش و... گرد رضاخان حلقه زده و حتی در بعد سیاسی نیز در سال 1302 شمسی با حمایت از طرح جمهوری خواهی رضاخانی سعی داشتند مقدمات ریاست جمهوری و سپس پادشاهی رضاخان میرپنج را فراهم نمایند؛ طرحی که علی رغم به شکست انجامیدن، باعث دلسردی و ناامیدی رضاخان نگردید؛ بلکه وی با جذب افراد جدید و نیروهای سیاسی تازه نفس، پروسه انتقال قدرت را با جدیت هرچه تمام تر دنبال نمود و یک ائتلاف نانوشته و غیررسمی با روشنفکرانی نظیر تیمورتاش برقرار نمود. تیمورتاش فرزند یک زمیندار بجنوردی و دانشآموختهء مدرسهء نظام نیکلای روسیه بود. تیمورتاش سابقه نمایندگی مجالس دوره های دوم، سوم، چهارم و پنجم و همچنین حاکم گیلان(در فترت بین مجلس سوم و چهارم)، والی کرمان و سیستان را در کارنامه سیاسی خود داشت. بدون شک نمایندگی تیمورتاش در مجلس پنجم (1302) زمینه های نزدیکی هرچه بیشتر رضاخان و تیمورتاش را فراهم نمود. رضاخان در آن دوره سمت نخست وزیری را بر عهده داشت، احمدشاه قاجار نیز در سفر اجباری فرنگ به سر می برد. برآیند تحولات سیاسی، تیمورتاش را به این نتیجه رساند که آینده سیاسی کشور در دستان رضاخان است و لذا با یک هوشمندی فوق العاده و ایراد نطقهای معنادار در حمایت از اقدامات و برنامه های رضاخان، در قلب رضاخان جای گرفت. در مجلس پنجم تیمورتاش با کسب ریاست کمیسیون نظام مجلس بیش از پیش با رضاخان ارتباط کاری پیدا نمود و با کسب عنوان سردار معظم خراسانی اشتیاق زایدالوصفی نسبت به همکاری با رضاخان پیدا نمود.2 از اینرو در تجدید ساختار کابینه رضاخان در شهریور 1303، تیمورتاش به پاس زحمات خود به عنوان وزیر فواید عامه و تـجارت انتخاب گردید. در کنار وزارت، تیموتاش نقش مهم دیگری نیز بر عهده داشت و آن جلب رضایت انگلستان و شوروی3 نسبت به تاسیس سلطنت پهلوی و فرآیند انتقال قدرت از قاجاریه داشت و در این مسیر با کمک فروغی خدمات شایانی را به رضاخان انجام دادند.4تیمورتاش خیلی هوشمندانه موافقت شهید مدرس را در خصوص اعطای مقام فرماندهی کل قوا را نیز اخذ نمود و منزلتش بیش از پیش نزد رضاخان ارتقاء پیدا نمود.5 تیمورتاش به همراه داور، فیروز و دکتر تدین خود را آماده آزمون بزرگ و آن انتقال سلطنت به پهلوی می نمودند و در این مسیر مخالفینی چون شهید مدرس و مستوفی الممالک (ریاست مجلس) را در برابر خود می دیدند. آنها از روز پنجم آبان 1304 شمسی پروژه انتقال قدرت به رضاخان پهلوی را به صورت جدی کلید زدند. نمایندگان هوادار سـردار سـپه جداگانه به زیرزمین منزل رضا خان دعوت می کردند و با سیاست تطمیع و تهدید موافقت آنها را جهت انتقال سلطنت اخذ می نمودند.6 سرانجام طرح انقراض سلسلهء قاجار و واگذاری حکومت به رضا خـان در نهم آبان 1304 تصویب شد و با تایید این طرح در مجلس موسسان در 22 بیست و دوم آذر هـمان سـال، چـهار اصل از متمم قانون اساسی ، اصلاح و سلطنت ایران به رضا خان پهلوی و اعقاب ذکور او واگذار گردید. 24 آذر 1304 نیز شاهد سوگند رضاخان در مجلس شواری ملی هستیم و فردای آن روز رضاشاه به کاخ مرمر قدم نهاد.7
تصدی وزارت دربار توسط تیمورتاش
با صدور حکم پادشاهی رضاخان نوبت به تقسیم غنایم شد. رضاخان قبل از همه سردار معظم را به سمت وزیر دربار انتخاب نمود. چند عامل در این انتخاب دخیل بودند. اول اینکه رضاخان قصد ارتقای جایگاه و منزلت دربار پهلوی را داشت و لذا می بایست فردی تحصیل کرده، مسلط به زبان خارجی، آگاه به امور نظامی8 و سخنور را به این سمت انتخاب می نمود. از این نظر تیمورتاش واجد همه شرایط بود. درواقع رضا شاه وزیر درباری میخواست که شایستهء دربار پهلوی بـاشد.9 از طرف دیگر رضاخان تربیت شده قزاق خانه و پادگان نظامی بود و لذا اطلاعی از اوضاع سیاسی، مدیریت سیاسی جامعه و... نداشت و ازاینرو قرار گرفتن تیمورتاش با سابق والی گری و نمایندگی سیاسی می توانست این خلاء اطلاعاتی و مدیریتی رضاخان را پرنماید. علاوه برآن به دلیل حسن رابطه تیمورتاش با سفارتهای انگلیس و شووری، رضاخان به نوعی تثبیت سلطنت خود را در گرو اعطای سهم بیشتر به سردار معظم می دانست. رضاشاه در ابتدای سـلطنتش بـه تـیمورتاش گفته بود: «از امروز به بعد ما دو نفر ایـران را اداره خواهیم کرد.کارهای نظامیاش با من و کارهای سیاسیاش با تو.»10 تیمورتاش بعد از برگزاری مراسم تاجگذاری شاه ایران به سبک اروپایی ، نقش بسزایی در ورود نمایندگان همسو با سلطنت در انتخابات مجلس ششم ایفاء نمود و مجلس را به یک موسسه دولتی تحت نظارت دربار تبدیل نمود. وی همچنین با ترجمه جلسات و مذاکرات محرمانه شاه با مقامات خارجی، به امین شاه تبدیل گشت. به نحوی که رضا شاه هرگز مایل نبود بدون تیمورتاش، کسی از رجال داخلی و خارجی را به حضور بپذیرد.11 مجلس هفتم نیز با تدبیر و درایت تیمورتاش به حیات خلوت رضاخان تبدیل گشت و دیگر از مخالفانی نظیر مدرس، ملک الشعرای بهار، دکـتر مـصدق و سـید حسن زعیم، خبری نبود. تـیمورتاشبه قـدری اعتماد شاه را جلب کـرده بـود؛ که فعال مایشاء دربار پهلوی بود و بدون مشورت و صلاحدید او کاری انجام نمیگرفت. دولت، رئیس الوزرا، وزیران، والیان و حکام و نمایندگان، همه از طرف او انـتخاب مـیشدند. سیاست خارجی را یک تنه اداره میکرد. تمام سفرا و وزرای مـختار از طـرف او تعیین مـیشدند؛ حتی چـند بـار سازمان وزرات امور خارجه را تـغییر داد.12 نفوذ تیمورتاش در امورات مملکتی به حدی رسید که به نقل از مخبرالسلطنه هدایت «رضاخان گفت قول تیمور،قول من است.»13 اما به مرور زمان تیمور که خود را در عرصه رقابت سیاسی بی رقیب می دید؛ با تکروی در امورات داخلی و خارجی باعث ناراحتی بسیاری از نزدیکان شاه شد و این امر خود به خود چهره مثبتی از تیمورتاش در نزد سایر درباریان ایجاد نکرد و به یکی از پایه گذاران استبداد رضاخانی تبدیل شد.14 اما به یکباره تیمورتاش پس از بازگشت از مذاکرات نفتی با مقامات انگلیسی (1310) و دیدار دوجانبه با مقامات شوروی (دی ماه 1311) مورد غضب شاه قرار گرفت و سرانجام بعد از حبس در زندان قصر در مهر 1312 توسط پزشک احمدی به قتل رسید.
چرایی سقوط تیمورتاش
به راستی چرا تیمورتاش با آن همه خدمات ویژه ای که به خاندان پهلوی کرده بود به یکباره از صحنه روزگار محو شد. بدون شک شکست مذاکرات نفتی تیمورتاش در انگلستان عامل مهمی در سقوط وی شد. ازانجاییکه تیمورتاش در مذاکرات نفتی امتیاز چندانی حاضر نبود به انگلیسیها بدهد، لذا مقامات انگلیسی با ایجاد یک نمایش مطبوعاتی و تعریف و تمجید کردن از وی و معرفی تیمورتاش به عنوان قدرتمندترین فرد ایرن، سوء ظن رضاخان را نسبت به افزایش قدرت تیمورتاش برانگیختند. رضاخان فردی بود که به قول تیمور حتی از هوائی که استنشاق میکند، هراسناک است»15 ازاینرو مخالفت تیمورتاش با لغو قرداد نفتی و به آتش انداختن آن توسط رضاخان، بدگمانی رضاشاه به تیمورتاش را افزایش داد. شرکت تیمورتاش در مراسم ضیافت خصوصی وزیرجنگ شوروی در جریان سفر به این کشور را نیز، رضاخان به عنوان نماد خودسری تیمورتاش تلقی نمود. از طرف دیگر روزنامه تایمز با چاپ مقاله ای در خصوص کهولت سن رضاخان، صغر سن (13 سالگی) ولیعهد ایران و همچنین هوشمندی و درایت تیمورتاش، وی را به عنوان مغز متفکر ایران معرفی نمود و لذا به رضاخان توصیه نمود که با برکناری افرادی همچون تیمورتاش و انتصاب افراد بی خطری چون محمدعلی فروغی، سلطنت را از چنگ زیاده خواهی های تیمور نجات دهد.16
تیمورتاش همچنین قربانی توطئهء برخی دوستان و رقیبان نیز شد. از آنجایی که در دوران وزارت دربار خود، به خاطر مداخلات بیش از اندازه ای که در امورات مملکتی داشت، افراد بیشماری از وی کینه به دل داشتند و در اندیشه انتقام جویی از تیمورتاش لحظه شماری می کردند. فروغی و تقیزاده وزرای خارجه و مالیه کـابینهء مخبر السلطنه از جمله افرادی بودند که نظر مثبتی به تیمورتاش نداشتند و در غیاب تیمورتاش-که در انگلستان مشغول مذاکرات نـفت بـود- شاه را نسبت به اقدامات تیمورتاش بدگمان کردند. افرادی مثل آیرم نیز جهت حذف رقبای خود از جمله تیمورتاش دنبال پرونده سازی برای آنها بودند. آیرم بشدت تحرکات تیمورتاش را زیرنظر داشت و توانست وی را به عنوان عامل شووری در ذهن شاه بدنام نماید.17 درنهایت تیمور و افرادی مثل علی اکبر داور، نصرت الدوله فیروز قربانی بدگمانی و احساس خطر شاه از ایجاد یک قدرت رقیب موازی و همطراز شدند و هریک بدستور رضاخان به قتل رسیدند.