کافه تاریخ- مقالات
جشنهای 2500ساله شاهنشاهی که با همفکری سران صهیونیستی و برای کسب مشروعیت دولت پهلوی دوم در مهر ماه 1350 شروع شد، بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت. این درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت زندگی میکردند.
با تصویب طرح برگزاری جشنهای 2500 سالۀ شاهنشاهی توسط محمدرضاشاه، تمامی وابستگان حکومت پهلوی درصدد انجام این طرح برآمدند. آنها تمام تلاش خود را برای تحقق رویای شاهنشاه به کار گرفتند. نهادها، سازمانها، و وزارتخانههای دولتی و سایر سازمانهای مربوط از دربار گرفته تا کوچکترین عضو دولتی، در این کار به مشارکت و تلاش پرداخته و شوراهای مختلفی در این زمینه تشکیل شد. با وجود اینکه جشنهای مذکور قرار بود در سال 1340 برگزار شود، پس از چندین بار به تعویق افتادن، سرانجام در 1350 به اجرا درآمد و رویای شاه با دعوت از بسیاری از سران و رهبران کشورها محقق گردید.
حکومت پهلوی، با برگزاری جشنهای 2500 ساله در پی رسیدن به اهداف مختلفی بود؛ که در بعد داخلی میتوان به تلاش حکومت برای مشروعیت بخشی به خود اشاره کرد. اما در بعد خارجی باید دانست که یکی از اهداف برگزاری این جشنها دستیابی به وجهۀ بینالمللی برای حکومت پهلوی جهت کسب عنوان ژاندارمی منطقه بود. از همین رو، کمیتههای بینالمللی جشنهای 2500 ساله، در بسیاری از کشورهای دنیا، به تبلیغات گسترده در باب این جشنها دست زدند. این گزارش ضمن بررسی دلایل برگزاری جشن، اسرافها و موارد خلاف عرف و اخلاقی که در این جشن اتفاق افتاد و اثبات بیفایده بودن آن، به ریشههای صهیونیستی آن اشاره میکند.
علل برگزاری جشنهای 2500 ساله
شاه با برگزاری جشنهای 2500 ساله میخواست چهرهای متفاوت از ایران به جهان نشان دهد. علاوه بر این، شاه میخواست که جهان غرب او را رهبر بیمنازع کهن سرزمین ایران بداند؛ آن هم رهبری در سطح جهانی، ازاینرو با دعوت از سران کشورها برای شرکت در جشن دوهزار و پانصد ساله کوشید که با بزرگنمایی، همچون رهبری مترقی شناخته شود و در صدد بود که با دعوت از سران کشورهای خارجی، از همان آغاز کار، این جشن را از صورت ملی بیرون آورد و به آن جنبه بین المللی بخشد. ازاینرو بود که سران کشورهای سلطنتی، جمهوری و کمونیستی را در کنار شخصیتهای درجه اول سیاسی، فرهنگی، دانشگاهی و هنری و به موازات یکدیگر دعوت کرد[1]. اما بیشک، دیگران و بیش از همه صهیونیستها و برخی دولتهای خارجی از همراهی و شرکت در این جشنها اهدافی دیگر را جستجو میکردند که در ادامه بیشتر به این مسأله پرداخته میشود.
محمدرضا پهلوی در پاسارگاد خطاب به کوروش سرسلسله پادشاهی هخامنشی چنین گفت « در این بیستوپنج قرن، کشور تو و کشور من، شاهد سهمگینترین حوادثی شد که در تاریخ جهان برای ملتی روی داده است... اکنون ما در اینجا آمدهایم تا با به تو بگوییم که پس از گذشت بیستوپنج قرن، امروز نیز مانند دوران پرافتخار تو پرچم شاهنشاهی ایران پیروزمندانه در اهتزاز است[2].» او با اینسخنان میخواست دلیلی بر موجودیت خویش بیاورد و با این ادعا که تنها یک الگوی ثابت و طولانی برای شکل حکومت در ایران وجود دارد، برای همیشه در اذهان عمومی این نکته را جا بیاندازد که حکومت در ایران مساوی با شاهنشاهی است.
در حقیقت شاه با اجرای این مراسم سعی داشت که بر وجود نهاد سلطنت در ایران به مدت دو هزار و پانصد سال و تداوم این نهاد تا فرمانروایی خود تأکید کند و به ایرانیان بفهماند که ایران کشور بزرگی شده است، و او بهعنوان پادشاه این کشور ، خود را « وارث و نگهبان یک تاجوتخت 2500 ساله " میداند»[3]. وی همچنان در پی کسب وجهه بینالمللی برای حکومت خود و تحکیم مشروعیت سلسله پهلوی بود تا بتواند در سایه آن، اعتماد دولتمردان بیگانه را برای سرمایهگذاری بیشتر در ایران به دست آورد. خودبزرگبینی و برتریجویی از دیگر انگیزههای شاه برای برگزاری جشن 2500 ساله است.
شاه، در مقایسه با بسیاری از شخصیتهای مطرح جهان که از وجهه مردمی برخوردار بودند، در میان مردم ایران جایگاهی نداشت. وی هیچ امتیاز ویژهای نداشت تا در برابر آن به خود ببالد. نه از نسب بهرهای داشت و نه از کمال . او برای جبران این سرخوردگی و نیز کسب اعتبار کاذب امیدوار بود که با پیوند دادن حکومت خود به کورش و 2500 سال پادشاهی و احیای باستانگرایی یا نادیده گرفتن تأثیر انکارناپذیر اسلام در تاریخ هزار و چهارصدساله گذشته ایران، خود را در برابر جهانیان بهعنوان پادشاهی توانا و بیهمتا قلمداد کند. از همین رو است که شاه در ضیافت نخستوزیر سوئد در استکهلم در سال 1339 چنین میگوید: «ما سابقه 25 قرن استقلال و شاهنشاهی داریم، و این سابقه ممتد به ما نیروی ملی خاصی داده است که شکستناپذیر است[4].»
پیشنهاد جشنهای 2500 ساله
پیشنهاد جشنهای 2500 ساله ابتدا از طرف شجاعالدین شفا، مشاور فرهنگی دربار در سال 1337 مطرح شد. او در دو سال اول مقدمات برپایی این جشن، وظیفه دبیر کل شورای جشنها را به عهده داشت. وی طرح تشکیل کمیتههای خارجی برای شرکت ممالک مختلف جهان در این جشنها تحت سرپرستی عالیه رؤسای کشورها و با شرکت بزرگترین شخصیتهای سیاسی و فرهنگی آنها را در همان موقع تنظیم کرد و به مورد اجرا در آورد. در همین راستا، اولین کمیته که بعد سرمشق سایر کمیتهها قرار گرفت در سال 1960 در پاریس ایجاد شد. در اوایل دهه 1340 دولت علم ضمن رایزنی با اسرائیل از آنها میخواهد که برای توسعه جهانگردی در ایران طرحی ارائه نمایند. آنها نیز با ارائه طرحهایی توصیه کردند که برای شناساندن تسهیلات جهانگردی در ایران، لازم است در کشورتان رویداد مهمی برپا کنید.خانم سینتیا هلمز همسر سفیر امریکا در خاطرات خود چنین مینویسد:
«در اوایل دهه 1960 اسدالله علم نخستوزیر برای توسعه جهانگردی در ایران از دولت اسرائیل درخواست کرد تا طرحی تنظیم نماید. تدی کولک[5]، رئیس اتحادیه توریستی دولت اسرائیل و شهردار بعدی اورشلیم به ریاست میسیون برنامهریزی برگزیده شد. کولک توصیه کرد که ضمن تأسیس هتلها، جادههای جدید و وسایل نقلیه مدرن در تخت جمشید، ایران باید واقعه مهمی بر پا کند تا خارجیان را به این تسهیلات جهانگردی جدید جلب کند .بعدها اعتراف کرد که هرگز تصور نمیکرده اسرافکاری که در جشنهای بیستوپنجمین قرن بنیانگذاری امپراتوری ایران پیش آمد همان است که او توصیه کرد». [6]
نقش صهیونیستها در برپایی جشن دوهزار و پانصدساله
درحالیکه سران کشورهای اسلامی با سردی و تمسخر به برگزاری این جشنها نگاه میکردند، ولی صهیونیستها توجه خاصی به آن داشتند. در سال 1961 /م اسرائیلیها تصمیم گرفتند تا به یادبود رهایی یهودیان از اسارت در بابل باستان، کنگره ای با حضور تاریخنویسان برگزار نمایند، که از تاریخ شناسان ایرانی نیز برای شرکت در این اجلاس دعوت شده بود، مشاور فرهنگی شاه که از جاهطلبی وی مطلع بود این نظریه را به شاه: داد. « ... بهجای اینکه بگذاریم اسرائیلیها این بزرگداشت را منحصر به آزادی یهودیها از بابل نمایند؛ چرا هدف این جشن را تأکید بر ارزشهای والای کوروش کبیر، شاه هخامنشی قرار ندهیم و به سلطنت رسیدن او را بهعنوان یکی از زمانهای پرعظمت عهد عتیق جلوه ندهیم تا نشان دهیم که سلطنت در ایران منشأ اصیل و تاریخی دارد؟ این پیشنهاد به نظر شاه جالب آمد خصوصاً که پنداشت این کار تأییدی بر ستمهای گذشتهاش در حق مخالفان خواهد بود و میتواند بیتوجه به هر مدعایی و با اشاره به اینکه سلطنت، پیشینه تاریخی کهنی دارد، حکومتش را مشروع جلوه دهد و نیز برای پاسخ به سؤالهایی که پیرامون دموکراسی و حقوق بشر در ایران میشد، به حمایت کوروش کبیر از اقلیتها و اولین اعلامیه حقوق بشر او اشاره نماید. با این نگاه بود که تصمیم گرفته شد از اسرائیلیها نیز در این جشنها استفاده شود[7].
این جشنها پیوندی محکمی با آرمانها و اهداف صهیونیستی داشت. محافل صهیونیستی و یهودی نیز در این مورد اعترافات جالب داشتند. لطفالله حی، یکی از سران انجمن کلیمیان تهران و نماینده مجلس شورای ملی و عضو برجسته تشیکلات صهیونیسم دراینباره مینویسد این «جشنها در حقیقت اولین یادبود اعلامیه حقوق بشر در بیستوپنج قرن قبل است. همان اعلامیه که بهفرمان کوروش کبیر شاهنشاه بزرگ ایران در آزادی ملت یهود از اسارت بابل و آزادی خانه خدا و معبد دوم اورشلیم صادر شد... فیالواقع جشنهای سال آینده برای یهودیان ایران جشن دو هزار و پانصد ساله تاریخ ما (یهودیان) در ایران است و از این حقایق مهمتر آنکه این جشنها در عهد سلطنت پرافتخار پدر تاجدار و انسان بزرگتر ما شاهنشاه آریامهر که بهحق نزد یهودیان جهان کوروش ثانی لقب گرفته است انجام میگیرد[8]»
بر اساس مطلب بیانشده میتوان استنباط نمود که اسرائیلیها مبنای تبلیغات خود را در ایران بر زنده نگهداشتن نام کوروش متمرکز کرده و دستگاه رژیم شاه نیز هدف برگزاری جشنها را زنده کردن افتخارات ایران دانسته بود که مبدأ اصلی آن کوروش است. پس وجه مشترک رژیم ایران و اسرائیل در زنده نگهداشتن نام و یاد کوروش تعریف شد و هر دو رژیم از آن بهعنوان وسیلهای برای مبارزه با فرهنگ اسلامی استفاده میکردند. بر همین اساس در اجلاس کنگره بینالمللی یهود که از دهم تا بیستم مرداد 1338 (دوم تا دوازدهم اوت) در شهر استکهلم برگزار شد، در پی گزارش هیئت نمایندگی یهودیان ایران قطعنامه ذیل در جلسه 19 مرداد این کنگره به اتفاق آرا به تصویب رسید:
«مجمع عمومی کنگره جهانی یهود توسط هیئت نمایندگی یهودیان ایران در کنگره اطلاع یافت که اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران و دولت آن کشور مقرر داشتهاند مراسم یادبود دو هزار و پانصدمین سال تأسیس شاهنشاهی ایران به دست کوروش کبیر، برگزار گردد. شورای اجرائیه خود را مأمور میکند که بهنوبه خود این یادبود بزرگ را در زمینه بینالمللی آن مورد تجلیل قرار دهد و از تمام سازمانها و جوامع یهودیان در سراسر جهان خواستار است که طی باشکوهترین مراسم، حقشناسی خود را نسبت به این قهرمان بزرگ تاریخ که در کتاب آسمانی تورات از بزرگواری او نسبت به ملت یهود سخن رفته است ابراز دارند. مجمع عمومی کنگره بین المللی یهود از این فرصت استفاده کرده و به مناسبت برگزاری این یادبود تاریخی صمیمانه تبریکهای خود را به اعلیحضرت همایون شاهنشاه و به ملت ایران تقدیم میدارد.[9]»
پس از صدور این قطعنامه، از طرف کمیته اجرایی کنگره یهود، مفاد آن به سازمانهای یهودی در 58 کشور جهان رسماً اطلاع داده شد و مجمع عمومی کنگره از این طرح استقبال کرد و برای به انجام رساندن آن اقداماتی را به شرح زیر تدارک دید:
1-تشکیل کنفرانسهایی در کشورهای مختلف جهان به مناسبت برگزاری یادبود جشنهای دوهزار و پانصدساله.
2-تدوین تاریخ کوروش بر اساس منابع و مآخذ تورات.
3-نامگذاری دو جنگل مصنوعی به نام کوروش کبیر و محمدرضا شاه؛ توضیح آنکه نامیدن جنگل به اسم افراد، بزرگترین علامت احترام در اسرائیل است.
4-تدوین برنامه ویژهای برای تدریس در مدارس.
5-نامگذاری خیابانها و میدانها و مؤسسات اجتماعی در پایتختها و شهرهای مختلف جهان به نام کوروش.[10]
در روز 15 آبان 1339 اجلاس رهبران یهود در سالن بزرگ هتل دورون ژنو تشکیل گردید. در این اجلاس نیز بهتفصیل درباره جشنهای دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران و نقش کوروش کبیر در حیات تاریخی و ملی یهود گفتگو شد و پیرو قطعنامه گذشته مجدداً به جوامع یهودیان جهان توصیه گردید که در هر نقطه عالم که باشند خود را برای باشکوه برگزار کردن این یادبود بزرگ ایران که در تاریخ یهود مقام بسیار مهمی دارد آماده کنند.
صهیونیستها گمان میکردند که با برگزاری مراسم جهانی برای کورش و ایجاد موج گسترده تبلیغاتی درباره این موضوع به اهداف زیردست مییابند:
1- با تبلیغ درباره رابطه کورش با یهودیان، ذهنیت مردم ایران بهسوی همدلی با صهیونیستها سوق داده شود.
2- برای پیوند رژیم شاه با صهیونیستها پشتوانههای تاریخی بدست میآید.
3- ذهنیت مردم ایران بهسوی جدایی از اعراب و دیگر مسلمانان و یگانگی و همسوی با صهیونیستها، جهتدهی میشود.
4- یافتههای خاورشناسان یهودی و صهیونیستها درباره پیوند آریاییها با یهودیها از میان کتابهای بهاصطلاح تاریخی بیرون میآید و در بین مردم منتشر میگردد[11].
در همین راستا، اسحاق رابین، در سال 1357 در خانه کورش، خطاب به جمع ایرانیان یهودیالاصل، پس از تشریح نقش ایران باستان در اشاعه تمدن و فرهنگ، به سهم والای کوروش در بازگرداندن یهودیان به فلسطین اشاره نمود و گفت«لقب بنیانگذار اصلی صهیونیسم که بهغلط به هرتزل اطلاق میگردد در حقیقت برازنده کوروش است که برای نخستین بار اجتماع یهودیان را در ارض مقدس ممکن ساخت و از این رهگذر تمامی یهودیان را رهین منت خود ساخت[12]»
بن گورین در سال 1340 در تجلیل از کوروش یادآور شد که هیچ کسی از فرمانروایان غیریهود بهاندازه کوروش به جامعه یهود خدمت نکرده است و او بود که دستور داد تا اورشلیم را بسازند، پادشاهان هخامنشی در طول تاریخ، خدمات زیادی به دولت یهود کردند و ما توسط دشمنان اورشلیم اخراج شدیم و فقط توسط این شاهان بازگردانده شدیم و امروز که جشنی به خاطر کوروش بزرگ برگزار شده است باید همه یهودیان تمام تلاش خود را در بزرگداشت او انجام دهند[13]» خلاصه آنکه صهیونیستها میخواستند با برگزاری مراسم یادبود برای کوروش، فرصت تبلیغی گسترده و مناسبی پیدا کنند تا نهتنها همسویی و اتحاد رژیم شاه با صهیونیستها را توجیه تاریخی نمایند، بلکه اساساً چنین القا کنند که باید همه مردم ایران در ارتباط با رژیم صهیونیستی، روشی جدای از روش اعراب داشته باشند، اما بهرغم همه این تلاشهای صهیونیستها، نمایندهای از آنان در این جشنها حضور نیافت[14].
هزینههای جشن دوهزاروپانصد ساله و نقد منتقدان و روزنامهنگاران خارجی
شرح کامل هزینههای بسیاری که محمدرضاشاه در جشن دوهزاروپانصد ساله انجام داد در این مقال نمیگنجد. از همین رو، تنها بهمرور برخی از آنها بهصورت فهرستوار میپردازیم:
1- اجیر شدن یکصد هواپیمای باربری ارتش و تعداد زیادی کامیون و تریلر در مدت 9 ماه برای انتقال کلیه اثاثیه اقامتگاه سران به شیراز منتقل و از شیراز بهوسیله کامیونهای ارتشی به تخت جمشید.
2- تهیه لباسهای خانواده سلطنتی، مدالهای یادبود، لباسها و وسایل گاردهای مراسم و غیره همگی در فرانسه
3- پذیرایی از میهمانان جشن بهوسیله انواع غذاهای فرنگی و مشروبات مختلف با 131 نفر کادر بهوسیله رستوران ماکسیم
4-استخدام مؤسسه ژانسن برای برپایی چادرهای سران، این مؤسسه برپایی یک چادر مخصوص پذیرایی از میهمانان شاه با گنجایش 650 نفر به مساحت 2500 متر مربع و 50 چادر اختصاصی محل اقامت سران کشورها، چادر خانواده سلطنتی، چادر باشگاه، چادر آرایشگاه، چادر شبنشینی شرقی و غیره را به عهده گرفت و در حدود هفت میلیون دلار بابت مخارج نصب چادرها از ایران دریافت داشت.
5 - در محوطهای حدود 4000 مترمربع، هفتاد چادر برپا شده بود که توسط ژانسن پاریس بهگونهای مجلل با کریستال، چینی و پارچههای کتان فرانسوی تزئین شده بود و در آن چلچراغهای پر تلألؤ با ابریشم و مخمل قرمز آویزان شده بود. پانصد نفر میهمان از شصتونه کشور ، شامل نه پادشاه ، پنج ملکه ، شانزده رئیسجمهوری ، و سه نخستوزیر در جشنهای سهروزه دربار حضور داشتند که همه مخارج آنها بهوسیله محمدرضاشاه تأمین میشد و....
روزنامه تریبون ناسیون پاریس با عنوان «آتشبازی در تخت جمشید»، با بیان هزینههای چند صد میلیون دلاری جشنها اضافه کرد که سازندۀ این تاریخ، ملت ایران است، ولی او را حتی بهعنوان کمکآشپز هم دعوت نکردهاند. روزنامه ایونینگ هرالد تصریح کرد که دربار ایران در کنار خرابههای تخت جمشید میلیاردها دلار پول ریخته است، درحالیکه «من خبرنگار این روزنامه» در راه تهران و اصفهان روستاهای بسیاری را دیدم که در فقر غوطهور بودند، من مردمی را دیدم بیمار، خسته و بیکار. روزنامه دیلی رکورد چاپ انگلستان در 28 مهر 1350 چنین نوشت که شهرت آشپزهای ایرانی از مرز و بوم این کشور گذشته است.
هیچ خارجیای نیست که یکبار غذای ایرانی را نچشیده و با تحسین از آن یاد نکرده باشد. پس چرا میلیونها دلار به رستوران ماکسیم پول دادند که حتی سالاد گوجهفرنگی را از فرانسه وارد کند؟[15] نشریۀ 16 آذر، ارگان کنفدراسیون جهانی محصلان و دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، باعنوان «جشن دو هزار و پانصد ساله یا جواهر آویزان کردن کوروش صغیر و تخت لرزان او » این جشنها را «مضحکه پرزرقوبرق کبیر ساختن یک صغیر » قلمداد کرد. مجلۀ اشپیگل چاپ آلمان غربی نیز در برخی مقالات خود جشنهای شاهنشاهی را مضر دانست[16]. جرج بال، از شخصیتهای معروف آمریکایی نیز دربارۀ جشنها اظهار داشت که این مراسم هم باشکوه و هم ناراحتکننده بود. چیزی که ما را ناراحت کرد این بود که هیچ نشانی از سنن اسلامی در آن دیده نمیشد[17].
نتیجهگیری
به نظر میرسد شاه با دعوت از سران کشورهای دنیا و به راه انداختن جشنهای 200 ساله، برای بهاصطلاح به رخ کشیدن قدمت تاریخی ایران در صدد جلب حمایت خارجیان بود و میخواست به آنان نشان دهد که دنبالهرو کوروش است و این جشنهای 2500 ساله نشانه دوام و پایداری سلطنت او است. بررسی اقدامات بینالمللی رژیم شاه در جشنهای 2500 ساله بیشتر اهداف خارجی شاه را نشان میدهد، آنچه مسلم است، شخصیتهای سیاسی جهان خود را خدمتگذار شاه نمیدانستند، آنان به طمع نفت، پول و هدایای دربار شاهنشاهی آمده بودند. بیتردید این کشورها نه برای کوروش اهمیتی قائل بودند و نه به دو هزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران بهایی میدادند، بلکه انگیزه آنان از چنین بازیهای واپسگرایانه، چپاول پول مردم ایران و رویارویی با اسلام بود و به نظر میرسد بیشترین سود از برپایی این جشنها را یهودیان و سران رژیم صهیونیستی بردند و بدون هیچ هزینهای ایده و تئوری خود در راستای بزرگداشت کوروش و ایجاد پیوند بین کوروش و رهایی یهودیان در ایران را عملی کردند.