چندی است که در رسانه ها فیلمی درباره کشف گنج قارون توسط مردی مصری منتشر شده است. این شهروند مصری اهل "المنوفیة" ادعا کرده است که گنج را پیدا کرده است و حاضر است تحت شرایطی آن را تحویل دولت دهد. این گنج که مدتی پیش کلیپ آن در ایران هم منتشر شده بود بزرگترین گنج محسوب می شود که هنوز هیچ خبر رسمی از دسترسی به آن منتشر نشده است.
کافه تاریخ- کشکول
چندی است که در رسانه ها فیلمی درباره کشف گنج قارون توسط مردی مصری منتشر شده است. این شهروند مصری اهل "المنوفیة" ادعا کرده است که گنج را پیدا کرده است و حاضر است تحت شرایطی آن را تحویل دولت دهد. این گنج که مدتی پیش کلیپ آن در ایران هم منتشر شده بود بزرگترین گنج محسوب می شود که هنوز هیچ خبر رسمی از دسترسی به آن منتشر نشده است.
مرد مصری که در انتهای فیلم صحبت می کند در مورد این گنج می گوید:
4 هکتار پر از طلا ، جواهرات و آثار فرعونی کشف کرده ام ثروتی که با آن می توان یک کشور را خرید. من این گنج عظیم را بعد از دنبال کردن یک شکاف در زمین کشف کرده ام و از دولت می خواهم تا آن را استخراج کند. برای دادن نشانی شرطهایی دارم که به واسطه ی آن 10 درصد از کل ارزش گنج به اضافه گردنبند مشهور نیل و همچنین 16 میلیون جنیه مصری "پوند مصری" دریافت می کنم.
این مرد که نامش را فاش نکرده است در ادامه می گوید: حاضرم حرفم را ثابت کنم و اگر نتوانستم صحت گفته ام را مبنی بر کشف گنج قارون ثابت کنم حاضرم 16 میلیون جنیه مصری غرامت پرداخت کرده و تا آخر عمرم در زندان بمانم.
گفتنی است قارون از افراد بنیاسرائیل (مصر باستان)، معاصر حضرت موسی و به قولی پسرعموی وی بود. قارون جاهطلب، بخیل، حسود و بسیار ثروتمند بود، آنچنانکه چند تن زورمند زیر بار کلیدهای مخازن و دفاتر حساب اموالش زانو میزدند.
قارون با کارهایی از قبیل پیش خرید محصول کشاورزان و انبار کردن آن،ساختن داروهای تقلبی،گران فروشی و... روز به روز پولدارتر شد؛تا جایی که گنج قارون پرآوازه و مشهور شد!کم کم قارون به ثروت خود مغرور شد و در زمانی که مردم وضع مالی خوبی نداشتند قصر خود را با روکش طلا می ساخت؛لباس های گران قیمت می پوشید؛فقیران را مسخره می کرد و خلاصه همه را ناراحت و دلگیر کرده بود!
در همان زمان بود که حضرت موسی (ع) به امر خداوند،از مردم خواست که زکات مالشان را بپردازند!قارون با شنیدن این حکم عصبانی شد و شروع کرد به دادوفریاد و حاضر نشد سهم زکات را از پولش بپردازد و به حضرت موسی (ع) گفت:((من زکات را قبول ندارم!تو می خواهی با این نقشه ها پول مرا بگیری اما اگر برای خودت پول می خواهی حاضرم بپردازم.))حضرت موسی (ع) به قارون نگاه معنی داری کرد و با مهربانی گفت:((قارون،من هیچ چیزی برای خودم نمی خواهم.زکات حقی است که تو باید از پول و ثروت خودت در راه خدا به مردم فقیر بدهی و مطمئن باش که چیزی از مال تو کم نمی شود و خدای بزرگ برکت زیادی به مال تو خواهد داد!))
هرچند او را اندرز میدادند که به مال دنیا مغرور نشود، و آن را در راه خیر مردم صرف کند، نمیپذیرفت. وی در پرداخت زکات بخل ورزید و عاقبت حیلهای اندیشید تا موسی را با سلاح تهمت مغلوب کند. پس با زنی تبهکار تبانی کرد تا وی در حضور قوم از موسی تظلم کند و او را به زنا متهم سازد. چون صبح فرارسید، قارون در مجمع بنیاسرائیل رو به موسی کرد و گفت: آیا در تورات وارد نشده که زانی را باید سنگسار کرد؟ موسی گفت: آری. قارون گفت: پس تو به حکم تورات و فتوای خودت باید سنگسار شوی، زیرا با فلان زن زنا کردهای. موسی زن را احضار کرد و او را قسم داد تا حقیقت امر را در حضور قوم بیان کند. زن گفت: آنچه قارون میگوید تهمت و افتراست، و من گواهی میدهم که قارون دروغگوست. آنگاه موسی دربارۀ او نفرین کرد و خدا زلزلهای سخت پدید آورد و زمین «قارون، خانه و گنجش» را به کام خود کشید. دربارۀ تشخیص هویت قارون با رجال تاریخی میان محققان اختلاف است. داستان قارون در سوره قَصص، آیههای ۷۶ تا ۸۲ آمده است.