بعد از ماجرای قتل تیمورتاش و بازداشتهای ناگهانی رجال و دولتمردان، سرتیپ آیرم رئیس شهربانی رضاخان با شم پلیسی خود دریافته بودکه دیر یا زود به سرنوشت قربانیان خود دچار خواهد شد. لذا ازآنجاییکه آیرم بشدت می ترسید روزی به دام رضاخان بیافتد، درصدد فرار برآمد. آیرم یک روز صبح وقتی از خانه بیرون آمد صدایش گرفت و دیگر درنیامد . . .
کافه تاریخ- اخبار تاریخی
بعد از ماجرای قتل تیمورتاش و بازداشتهای ناگهانی رجال و دولتمردان، سرتیپ آیرم رئیس شهربانی رضاخان با شم پلیسی خود دریافته بودکه دیر یا زود به سرنوشت قربانیان خود دچار خواهد شد. لذا ازآنجاییکه آیرم بشدت می ترسید روزی به دام رضاخان بیافتد، درصدد فرار برآمد. آیرم یک روز صبح وقتی از خانه بیرون آمد صدایش گرفت و دیگر درنیامد. پزشکان مجرب هرچه کردند مفید واقع نشد. معالجه طبی بی نتیجه ماند و آیرم گزارشهای خود را از ته گلو و با وضع رقت انگیزی به شاه عرض میکرد. دل سنگ هم به حال این مامور وظیفه شناس جدی و کاری کباب می شد. پزشکان متفق القول تجویزکردند که آیرم فوراً باید به اروپا برود و شاه هم اجازه داد. آیرم پس از رسیدن به آلمان اتومبیل بسیار مجللی خرید و پرچم ایران را هم جلوی آن نصب کردنو با عنوان رئیس کل شهربانی کشور شاهنشاهی ایران با کمال تشخص و تبختر معالجه شد. چندماهی گذشت وکم کم شاه بنای بی تابی را گذاشت که آیرم باید برگردد. اما آیرم بنای بازگشت نداشت و لذا سوء ظن رضاخان به یقین تبدیل شد. اما چطور این پرنده رند از قفس گریخته را می شود باز به دام آورد. بدین منظور شاه تلگرافی مبنی بر قدردانی از خدمات گذشته به اضافه هزار لیره انعام به عنوان خرج معالجه برای آِیرم فرستاد و ضمناً او را تشویق نمودکه در مراجعت تسریع نماید و آیرم هزار لیره را دریافت نمود و تشکرات را هم پذیرفت ولی اظهار داشت که به عقیده پزشکان برای حال مزاجی او مراجعت به ایران مناسب نیست!
منبع:
ابراهیم خواجه نوری، بازیگران عصر طلایی،تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1393،ص 102 -104