استخاره برای انجام برخی از امور مهم یکی از سنت های همیشگی شاهان قاجار بوده است. ناصرالدین شاه هم از این قاعده مستثنی نبوده است. در ادامه نظر جالب وی درباره نتایج استخاره ای که سید اسمعیل بهبهانى برای سفر شاه به فرنگستان گرفته بود آمده است . . .
استخاره سید اسمعیل بهبهانى برای سفر ناصرالدین شاه به فرنگستان
18 فروردين 1397 ساعت 21:54
استخاره برای انجام برخی از امور مهم یکی از سنت های همیشگی شاهان قاجار بوده است. ناصرالدین شاه هم از این قاعده مستثنی نبوده است. در ادامه نظر جالب وی درباره نتایج استخاره ای که سید اسمعیل بهبهانى برای سفر شاه به فرنگستان گرفته بود آمده است . . .
کافه تاریخ- سبک زندگی
استخاره برای انجام برخی از امور مهم یکی از سنت های همیشگی شاهان قاجار بوده است. ناصرالدین شاه هم از این قاعده مستثنی نبوده است. در ادامه نظر جالب وی درباره نتایج استخاره ای که سید اسمعیل بهبهانى برای سفر شاه به فرنگستان گرفته بود آمده است :
«بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین چون در شب غره رمضان سنۀ 1294 اودئیل استخاره به قرآن کردم که در سال بارسئیل سنۀ 95 سفر دوم به فرنگستان بکنم و الحمد لله تعالى استخاره که به توسط آقا سید اسمعیل بهبهانى شده بود بسیار خوب آمده بود.لهذا،از آن شب عزم جزم سفر فرنگستان شد و همه وقت به این مذاکره مىگذشت.امین الملک در ماه شوال به فرنگستان رفت که مقدمة الجیش باشد و در این هنگام جنگ مابین روس و عثمانى در کمال شدت بود.اغلب مردم حتى دول خارجه ما را منع از رفتن فرنگ مىکردند، بواسطه جنگ و انقلاب.چون استخاره من خوب آمده بود،هیچچیز مانع نمىشد،تا اینکه در زمستان روسیه شکستهاى فاحش در سمت اروپا و آسیا چنانچه معروف است به عثمانى داده،قشون روس به دروازۀ اسلامبول رسید.سلطان حمید تجویز به مصالحه شد و خسارات زیاد از حد به دولت عثمانى وارد شد.این معنى هم سبب اسکات مردم و اهتمام در عزیمت سفر بیشتر شد،تا اینکه کمکم روزها،ماهها گذشت و عید نوروز آمد.پانزده روز از عید گذشته،صبح زود توپ اعلام سفر انداخته شد،در این مدت از خارج و داخل،زنانه،مردانه آنقدر کار کردیم و زحمت دادند و کشیدیم که اگر بخواهم شرح آن را بدهم امکان ندارد.بخصوص،واقعۀ روز 4 شنبه که رفتم زیارت حضرت عبد العظیم و آمدم به شهر و چه نحو کجخلق شدم و چه شد و چه قسم اوقاتها تلخ شد و چه قسم شب را صبح کردم و صبح چه قسم سوار شدم،به شرح و بیان و تحریر و تقریر نمىآید.خلاصه رخت پوشیدم.با احوال عجیبى که نمىدانم چه بود.زنها،کنیزها،خواجهها،طورى حالت پیدا کرده بودند،مثل دیوانهها و مثل اینکه حالا خواهند مرد.من حیران،مات،دهنتلخ،خشک،متحیر،نگاه نمىتوانستم به کسى بکنم.بسیار حالتهاى غمانگیزى داشتند که به شرح نمىآید.خدا ان شاء الله دیدارها را مجددا تازه نماید.ان شاء الله.»
کد مطلب: 36767