در سال 1883 میلادی، «مارسل دیولافوا» فرانسوی به اتفاق همسرش برای کـشف گـنجینههای باستانی «شوش»روانه ایران شدند، قبل از سفر«مارسل» دولت فرانسه بر سر تـقسیم آثـار کـشف شده باستانی با ناصر الدین شاه به توافق رسیده بود...به موجب توافقنامه،طـلا،نـقره،و جواهرات به دولت ایران تعلق میگرفت و سیار دفینهها به دولت فرانسه واگذار میشد.
کافه تاریخ- کافه هنر
در سال 1883 میلادی، «مارسل دیولافوا» فرانسوی به اتفاق همسرش برای کـشف گـنجینههای باستانی «شوش»روانه ایران شدند، قبل از سفر«مارسل» دولت فرانسه بر سر تـقسیم آثـار کـشف شده باستانی با ناصر الدین شاه به توافق رسیده بود...به موجب توافقنامه،طـلا،نـقره،و جواهرات به دولت ایران تعلق میگرفت و سیار دفینهها به دولت فرانسه واگذار میشد. پس از کسب این امـتیاز فرهنگی و اقتصادی، «مـادام دیـولافوا» هرچه مجسمه و تندیس سیمین و زرین و الواح سنگی و آثار باستانی ارزنده بود،در صندوقهای بزرگ بستهبندی میکرد و پیـش چـشم مأمورین به استناد امتیازنامه 99 سالهاش از طریق دریا به پاریس میفرستاد. «گزاویه پائولی»رئیس آگاهی شهربانی پاریس و محافظ «مفظر الدین شاه»در کتاب خودش بـه نـام «اعلیحضرتها» مینویسد: «وقتی مادام«دیولافوا»دانست کـه شـاه ایـران میل دارد از موزه«لوور» دیدن کند متوحش و شرمنده شـد، زیـرا او آنقدر اشیای باستانی گرانبها و نفیس از ایران خارج کرده و به موزه«لوور»آورده بود که مـلاحظه داشـت شاه با دیدن آن همه نـفایس بـاستانی ایران خـشمگین شـود و بـنای اعتراض به او را بگذارد و مانع ادامه حـفریات فـرانسویان در شوش شود. بنابراین از روی اضطرار شبانه تعداد زیادی از آثار باستانی ایران از موزه «لوور»خـارج و سـعی شد تالار ساده و بدون اشیای گـرانبها،مخصوصا تندیسهای بزرگ و چـشمگیر بـه نظر شاه برسد. شاه ایـران از تـالارهای ایران دیدن کرد و چون به ارزش اشیای باستانی واقف نبود به وجود آن بقیه کـه بـاز هم کمنظیر و بسیار قیمتی بـودند در مـوزه بـیگانه اعتراض نکرد، بـلکه حـسن سلیقه مادام«دیولافوا»را هـم در آرایـش تالار از نفایس غارت شده ایران ستود!»
منبع:حسن شهرزاد، «مافیای قاچاق آثار فرهنگی و تاریخی ایران»، گزارش اردیبهشت 1373 ، شماره 39 ، ص50