کافه تاریخ- کشکول
مـعروف اسـت کـه مظفر الدین قاجار علاقه زیادی به تفریح و بازی داشت.یکی از بازیچههای شاه، مرواریدهای غـلتان بـسیار درشتی بود که نادر شاه افشار از هندوستان آورده بود و از سال 1154 هجری قمری تا سـال 1320 هـجری قـمری،در حدود 166 سال دست نخورده باقی مانده بود. پادشاهان بعد از نادر شاه این مرواریدها را در اعیاد زیـنتبخش پیـکر خود میکردند و در این اواخر به علت پاره شدن بند مرواریدها آنها را در یک کـیسه تـرمه جـا داده بودند. مظفر الدین شاه یک روز دست در کیسه ترمه کرد و مرواریدها را از کیسه بیرون کشید و از دیدن دانـههای درشـت مـروارید غلتان چون کودکان ذوق زده شد. از آن زمان به بعد هروقت فرصت دست مـیداد ایـن پادشاه کودک صفت با مرواریدهای غلتان بازی میکرد. درباریان و اطرافیان رند شاه رفتهرفته به فکر چـیدن تـوطئهای افتادند تا بتوانند مرواریدهاینادری را به پول نزدیک کنند.نقشه کار ریخته شـد و یـک روز که شاه مرواریدها را روی کیسه ترمه ریخته بـود و بـازی مـیکرد،طبق قرار قبلی یکی از غلام بچهها دانـهای از مـرواریدها را برداشت و بر سر یکی از اعیان زد و آن اشرافزاده به نوبه خود مروارید را بر سلام غـلام بـچه دیگر زد، و از روی کیسه ترمه مرواریدی بـرداشت و بـیهدف به جـانب دیـگران پرت کـرد.این کار به وسیله دیگران تـکرار شـد و بلبشویی به راه افتاد.غلام بچهها جیغ میزدند، درباریان شکلک درمیآوردند و شاه قـاجار قـاه قاه میخندید. فقط میخندید...و این هـمان چیزی بود که دربـاریان رنـد آرزویش را داشتند. نتیجه آن شد کـه در پایـان آن نمایش که ساعتی ادامه یافت حتی یک دانه از مرواریدها باقی نماند.هر دانـهاش در جـیب کسی جا گرفته بود و کـسی نـدانست آن اثـر گرانبهای تاریخی چـه شد؟
منبع:حسن شهرزاد، مافیای قاچاق آثار فرهنگی و تاریخی ایران، گزارش اردیبهشت1373 ، شماره 39 ، ص51