نگاهی به فعالیتهای اقتصادی و تجاری ثابت در این دوره نشان میدهد که تمام این فعالیتها با همکاری دوستان یهودی و بهائی ثابت و غصب اراضی مردم و حمایت کارتلها و تراستهای آمریکایی صورت گرفته است. بیش از 99 درصد اجناسی که شرکتهای متعلق به ثابت به ایران وارد میکردند، از پپسیکولا گرفته تا تلویزیونهای (R. C. A)18 و لاستیک «جنرال» و انواع گوناگون لوازم آرایشی، همگی ساخت آمریکا و متعلق به کارتلها و تراستهایی بودند که تمام آنها متعلق به یهودیان صهیونیست بود.
مقدمه
از زمانی که بهائیها عملاً قدم در عرصهی سیاست گذاردند و درصدد برپا نمودن هویت سیاسی مستقلی برآمدند، فعالیت در بخش اقتصاد و تجارت را شروع کردند. طبیعی است برای رسیدن به هویت مستقل سیاسی، نیاز به پول و سرمایه وجود دارد. از اینرو همواره فعالیت در بخش کشاورزی و تجارت مورد توصیهی رهبران بهائی قرار داشته است. اولیای امر بهائی لحظهای از اندیشهی عمران و ترقی غافل نبودند. از جمله اینکه عبدالبهاء هنگام مسافرت خود به اروپا در ملاقات با احبای ایرانی گفت: «حال شما باید در ترقی زراعی و صناعی و تجاری در ایران بکوشید».1 از اینرو تمام تلاشهای پیروان این فرقه انحرافی در ایران تلاش در جهت نفوذ اقتصادی در لایه های مختلف جامعه ایران بود. حبیب ثابت پاسال یکی از بهائیانی بود که با برنامه های اقتصادی خود به عنوان معمار شوالیه اقتصادی بهائیان معروف شده است که در این نوشتار با فعالیتهای اقتصادی وی آشنا خواهیم شد.
حبیبالله ثابت پاسال «کارگزار اول محفل بهائیان»
حبیبالله ثابت معروف به ثابت پاسال در سال 1382 ش در یک خانوادهی یهودی بهائیشده، در تهران به دنیا آمد. اجداد او از یهودیان کاشان بودند. پدر او در اواسط عمر به فرقهی ضالهی بهائیت پیوست. حبیبالله ابتدا کارگر سادهی تعمیر دوچرخه بود،2 سپس رانندهی کامیون شد و گاراژی برای تعمیر اتومبیل ساخت. در همین زمان موفق شد دیپلم خود را از مدرسهی «سنلوئی»3 بگیرد. حبیبالله خود میگوید که دوران طفولیتش با فقر و تنگدستی بسیار سپری شده است: «مدیران مدرسه میدانستند وضع مالی دانشآموزان از چه قرار است و از جمله اطلاع کافی داشتند که زندگی حبیب از این جهت تعریفی ندارد، بنابراین پیوسته در نظر داشتند که برای بهبود اوضاع مالی من راهحلی پیدا کنند. یکی از همکلاسیهای من غلامحسین مصدق فرزند مصدقالسلطنهی مشهور بود. به این منظور با جناب مصدقالسلطنه تماس گرفتند و ایشان هم قبول کردند که پس از اتمام ساعات درس مدرسه به منزل ایشان بروم و به اتفاق غلامحسین، درسهایمان را مرور کنیم و در مقابل ماهی شصت ریال (شش تومان) به من پاداش بدهند و این کمک بزرگی به مخارج تحصیلی من بود».4
آنچه موجب ترقی و پیشرفت ثابت پاسال شد، همکاری و همدستی بسیاری از بهائیان متنفذ آن دوره و نیز برخی از رجال متمول مشهور دورهی قاجار با او بود. ثابت پاسال خود در اینباره میگوید: «مادر «امیرهوشنگ دَوَلو»،5 دختر ناصرالدینشاه (زن آصفالسلطنه) بود. او به اتومبیل خیلی علاقه داشت، روزی آقای میرزا احمد راسخ قزوینی (از سران بهائی تهران) که در آن وقت مشاور سرپرست کلیهی امور و املاک آصفالسلطنه بودند، با من تماس گرفتند و اظهار داشتند حضرات در خیال خریداری یکی از چهار اتومبیل تعمیرشده هستند و احتیاج به راننده دارند، آیا مایلی و میتوانی این کار را بکنی؟... من پذیرفتم... آنها با حقوق ماهانه پنجاه تومان مرا استخدام کردند و یکی از اتومبیلهایم را به مبلغ 740 تومان خریداری کردند... علاوه بر حقوق ماهیانهی پنجاه تومان که توسط میرزا احمد راسخ پرداخت میشد، خانم (زن آصفالسلطنه) هر دفعه چند سکه طلا انعام میدادند...».6
این موضوع باعث شد که حبیبالله رانندهی ماهری شود و پس از مدتی اتومبیل را تبدیل به تاکسی کرده و از رهگذر آن چند اتومبیل دیگر بخرد.7 گرچه ثابت پاسال ادعای خودساختگی میکرد اما در ثروتمند شدن او عوامل دیگری دخالت داشت، از مهمترین عوامل در این زمینه، باید از برنامهریزی سرکردگان بهائیت نام برد. این دسته که از مدتها پیش و با برنامهریزی دقیق فکر چنگاندازی به تمام عرصههای اقتصادی ایران را در سر میپروراندند، انحصار نامههای پستی را از رضاخان گرفته و به حبیب ثابت دادند.8 حبیب ثابت در این مورد میگوید: «یکی از داییهای من معاون وزیر پست و تلگراف بود.9 در آن موقع نامهها را با قاطر و الاغ به مقصد میرساندند و دایی من از شاه اجازه گرفت که با اتومبیل، مرسولات پستی شمال را حمل کنم، شاه هم پذیرفت... و داییام امتیاز را به من داد. موفقیت ادارهی حمل و نقل در اجرای وظیفهای که به عهده گرفته بود و اطمینانی که وزارت پست و تلگراف نسبت به ما در مورد برگزاری چنین مسئولیت خطیری احساس مینمود، دولت را بر آن داشت، کار حمل و نقل پست راه تهران، قم، اراک، خرمآباد، تا اهواز و خرمشهر را نیز به ما واگذار نماید...».10
به این ترتیب کارگردانان حکومت رضاخان با هدف تقویت فرقهی بهائیت، در مورد بهبود وضع ارسال مراسلات شمال تبلیغ کردند و با این تمهیدات، امتیاز حمل مرسولات پستی سرتاسر کشور را به سران این فرقه واگذار نمودند و حبیب ثابت از سوی بهائیان، ادارهی امور آن را به عهده داشت.
«ثابت پاسال» پس از فعالیت در بازار اتومبیل به راهنمایی و سرمایهی بهائیان، در زمینهی فروش ماشینآلات نجاری مشغول شد و پس از مدتی به یاری برخی از سران متمول، کارخانجات تجاری و مبل ثابت را راهاندازی کرد و نجاری را به حالت صنعتی درآورد.11 در آن ایام رضاخان روی مظاهر زندگی غربی، تبلیغ و تأکید فراوان میکرد و برای آماده کردن زمینهی آن میکوشید تا ظاهر زندگی مردم را هم مانند غربیان کند. بر این اساس مبل و صندلی در خانههای ایرانی جای خاصی پیدا کرد و وسیلهی تفاخر اشراف و قشر جدید سرمایهدار شد. تعویض هر سالهی مبلمان خانههای اشراف و ورود انواع صندلی به خانهها و ادارات رونق ویژهای به این حرفه داد. از همه مهمتر ساخت درهای مجلل کاخ شاه و مبلمان آن و تعویض سالانهی آنها، رونق کار «ثابت» را بالا برد12و ثابت به نمایندگی از سوی بهائیان کوشید تا با رواج «روحیهی مصرفگرایی» از آن نهایت بهرهبرداری را نماید.
ثابت پاسال در گرماگرم جنگ جهانی دوم به آمریکا رفت13 و در اوایل 1330 ش به ایران بازگشت؛ «پس از جنگ به ایران بازگشتم و توانستم تشکیلاتی به وجود آورم و کارخانجات مختلف نظیر لاستیکسازی، پپسیکولا و بسیاری از کارخانههای تولید مواد اولیه را به وجود بیاورم...».14
دورهی جدید فعالیتهای اقتصادی ثابت پاسال، پس از کودتای 28 مرداد 1332 آغاز شد. او در این زمان علاوه بر اینکه نماینده و مباشر تامالاختیار بهائیان ایران، در امور اقتصادی و تجارتی بود- به عنوان نمونه سررشتهی ادارهی بخشی از امور اقتصادی و بهرهبرداری از سرمایهی «شرکت امنا»15 بر عهده ثابت پاسال بود- از سوی آمریکاییان نیز مأموریت داشت تا برای تولیدات آنان در ایران بازار مصرف ایجاد نموده و راهی را برای تسلط کامل اقتصادی بر ایران هموار سازد. او طی این مدت توانسته بود کارخانجات متعدد کوچکی چون کارخانهی تولید و تصفیهی روغن موتور و تأسیس دو کارخانهی بشکه و قوطی فلزی، کارخانهی جنرال تایر، ایجاد شرکت فیروز و نمایندگی هواپیمایی «پیچرگرافت» را در جهت فروش کالاهای آمریکایی تأسیس نماید.16 اما مهمترین اقدامش پس از بازگشت به ایران، ایجاد کارخانه «پپسیکولا» (1324 ش) بود. ثابت پاسال وقتی برای ایجاد این کارخانه و اخذ امتیاز اقدام نمود، متوجه شد که پیش از این یک سرمایهدار دیگر ایرانی درصدد راهاندازی کارخانهی مشابهی شده است و حتی ماشینآلات مربوط به آن را خریده و به گمرک ایران فرستاده است. حبیب ثابت با آگاهی از این امر فوراً دست به کار ایجاد مشکل برای رقیب خود شد و با مدد کارگزاران آمریکایی و شبکهی بهائیت، در کار تأسیس کارخانهی رقیب کارشکنی کرد و ترتیبی داد تا برای نزدیک به دو سال ماشینآلات کارخانهی وی در گمرکات ایران بلاتکلیف باقی ماند.17
نگاهی به فعالیتهای اقتصادی و تجاری ثابت در این دوره نشان میدهد که تمام این فعالیتها با همکاری دوستان یهودی و بهائی ثابت و غصب اراضی مردم و حمایت کارتلها و تراستهای آمریکایی صورت گرفته است. بیش از 99 درصد اجناسی که شرکتهای متعلق به ثابت به ایران وارد میکردند، از پپسیکولا گرفته تا تلویزیونهای (R. C. A)18 و لاستیک «جنرال» و انواع گوناگون لوازم آرایشی، همگی ساخت آمریکا و متعلق به کارتلها و تراستهایی بودند که تمام آنها متعلق به یهودیان صهیونیست بود. اما آنچه در این میان جالب توجه است، همکاری دستگاه دولتی با برنامههای ثابت پاسال بود. «ثابت» با «حسین علاء» دوستی نزدیک داشت و در بسیاری از زدوبندها و سوءاستفادههای اقتصادی با هم شریک بودند. بسیاری از تأسیسات ثابت با حمایتهای مالی علاء صورت میگرفت.
استقبال دوستان و همکاران بهائی و یهودی ثابت پاسال و تشویق دستگاه دولتی سبب شد که ثابت تعداد کارخانجات تولید پپسیکولا را در ایران به دوازده کارخانه برساند. جهانشاه صالح، وزیر بهداری کابینهی علاء، در مجلس شورای ملی رسماً از اقدامات حبیب ثابت در تأسیس کارخانهی پپسیکولا قدردانی کرد.19 ثابت پاسال خود در خصوص تشویق و تحسین خاندان پهلوی میگوید: «... شهرت کارخانه سبب شد که شاهدخت شمس پهلوی و همسر محترمشان جناب پهلبد و سپهبد یزدانپناه همه به بازدید آن آیند و تشویق و تحسین ایشان برای کارمندان و کارکنان و همچنین مؤسس کارخانه مایهی مسرت و افزونی شوق در کار و فعالیت گردید... و سبب شد تعداد این کارخانه را در شهرهای مختلف توسعه دهیم».20 اما روزهای رونق پپسیکولا چندان به درازا نکشید. مردم در ابتدای امر که ثابت پاسال را به درستی نمیشناختند، از پپسیکولا استقبال کردند، اما زمانی که با روشنگری علما و مراجع تقلید دانستند که او بهائی است و با سرمایهی جامعهی بهائیان کار میکند، آن را تحریم کردند و با اینکه کارخانهی تولید پپسیکولا به شدت از سوی سربازان فرمانداری نظامی تهران و مأموران شهربانی و کارآگاهان مخفی پلیس به طور شبانهروزی محافظت میشد، چندین بار آن را طعمهی حریق ساختند.21 اقدامات محافظتی رژیم برای محافظت از کارخانهی پپسیکولا نشاندهندهی میزان وابستگی حکومت پهلوی به سرمایهداری جهانی و بیانگر نفوذ فراوان بهائیت در ارکان قدرت است. بهرغم مخالفتهای شدید مردم و روحانیون، تولید پپسیکولا ادامه داشت و ثابت پاسال چنآنکه ذکر کردیم، شعبات این شرکت را در شهرهای مختلف نیز توسعه داد.
ثابت پاسال مالک 41 کارخانهی عظیم صنعتی و دهها شرکت بزرگ تجارتی بود که سرمایهی تمام آنها متعلق به جامعهی بهائیت بود و در تحکیم و تقویت فرقهی مذکور صرف میشد؛ از جمله شرکت ایران فولکس، تلویزیون ایران، رادیو تلویزیون ایران، شرکت ایران گاز، شرکت جانسون و جانسون، شرکت مینا و ... که بازار مصرف کالاهای وارداتی کشورهای آمریکا و اسرائیل بودند.
بدین ترتیب ثابت پاسال با سرمایههای عظیم بادآورده، امپراطوری بازرگانی عظیمی را تشکیل داده بود که نه تنها مالک بسیاری از شرکتهای بازرگانی، بلکه صاحب 85 درصد مؤسسات بزرگ خصوصی فعال در بانکداری، تولیدات صنعتی، بازرگانی خارجی و ... شده بود که تمام این موارد از طریق ارتباط قوی ثابت پاسال با نمایندگان توطئهی بینالمللی به کارگردانی صهیونیستها و بهائیها در حیفا، صورت گرفت. ثابت پاسال همزمان با اوجگیری انقلاب اسلامی از ایران گریخت و به آمریکا پناه برد. او پس از فرار از ایران به مدد سرمایههایی که از رهگذر غارت بیتالمال به دست آورده بود، شرکتی تجارتی با نام «مؤسسهی خلیجفارس» ایجاد کرد و در عرصهی مخابرات و تولید فیبر نوری به فعالیت پرداخت.22
پی نوشتها
1. ثریا شهسواری، اسناد فعالیت بهائیان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 34
2. حبیب ثابت پاسال، خاطرات حبیب ثابت پاسال، ناشر: ایرج و هرمز ثابت، لسآنجلس، 1993، صص 5ـ 50
3. مدرسهی «سنلوئی» ممتازترین مدرسهی آن ایام بود، بیشتر اشراف ثروتمند، فرزندان خود را به این مدرسه میفرستادند. ادعای حبیب ثابت در مورد فقر و ناتوانی در زندگیاش و همچنین تحصیل او در این مدارس متناقض به نظر میرسد.
4. همان، ص 28
5. امیرهوشنگ دولو یکی از آلودهترین عناصر درباری محمدرضا شاه پهلوی بود، او عنوان رسمی «پیشخدمت مخصوص محمدرضا شاه» را داشت، اما کار اصلی او تهیهی زنان آلوده و روسپی برای شاه و رجال فاسد دربار بود. دولو در زمینهی قاچاق و معاملات مواد مخدر هم فعال بود، تجارت تریاک و هروئین ایران در انحصار او و اشراف پهلوی بود. (ر. ک: معماران تباهی، تهران، دفتر پژوهشهای مؤسسهی کیهان، چ 3، 1376، ص 12)
6. خاطرات حبیب ثابت پاسال، ص 58
7. همان، صص 71 و 79
8. همان، ص 109
9. خلیل ارجمند از سران مهم بهائی، جد مادری حبیب ثابت بود و از یهودیان بهائیشدهی کاشان به شمار میآمد. پسران او رحیم، مسیح، ابراهیم، داییهای ثابت پاسال بودند و جزو سرمایهدارترین اشخاص بهائی محسوب میشدند. رحیم ارجمند از صاحبمنصبان وزارت پست و تلگراف بود و در سال 1315 کارخانهی ارج را تأسیس کرد. (خاطرات حبیب ثابت پاسال، پیشین، صص 109- 110)
10. همان
11. زمین کارخانهی نجاری را عبدالحسین میرزا فرمانفرما، پدر نصرتالدوله فیروز به ثابت پاسال داد. (ر. ک: خاطرات حبیب ثابت پاسال،صص 137ـ 138)
12. همان، صص 160ـ 162
13. همان، ص 162
14. همان، صص 220ـ 224
15. رائین، اسماعیل، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، تهران، مؤسسهی تحقیق رائین، 1357، صص 299- 302
16. خاطرات حبیب ثابت پاسال، صص 189ـ 207
17. مجلهی خواندنیها، شمارهی 10، سال 26، مورخ 24/7/1344
18. کمپانی R. C. A مالک چندین فرستندهی تلویزیونی و صاحب کارخانههای عظیم تولید تلویزیون آمریکا بود.
19. سید مهدی میراشرفی، برای ملت ما علاء برابر با بلا است، آتش، شمارههای 276، 27/2/1340
20. همان، ص 237
21. همان، صص 235ـ 236،
22. همان، ص 45