پس از کودتای سال 1958 توسط عبدالکریم قاسم و اعلام جمهوری در عراق، روابط دو کشور وارد مرحلهای از رقابتهای جدی شد. این رقابتها بین سالهای (1968 ـ 1958)، بهویژه پس از کودتاهای حزب بعث (1968 ـ 1963) بهشدت بحرانی گردید و حالت خصمانه به خود گرفت.5 در این دوره، سیاست خارجی ایران تحت تأثیر عواملی قرار گرفتند..
کافه تاریخ- مقالات
مقدمه
بهطورکلی در دوران جنگ سرد با توجه به وضعیت حاکم بر سیستم بینالمللی و ماهیت دوقطبی نظام بینالمللی و صفبندی کشورها در قالب اردوگاه شرق و غرب، نظمهای تابعه و منطقهای نیز از این رقابت بینالمللی ابرقدرتها تأثیر پذیرفتند و الگوی رفتاری و سیاست خارجی واحدهای منطقهای همواره زیر چتر سیاست خارجی دو قدرت بزرگ جهان یعنی امریکا و شوروی قرار داشت. دکترین امنیت ملی امریکا در زمان جنگ سرد مبنی بر «سد ﻧﻔـﻮذ»1 تهدید ﻛﻤﻮﻧﻴـﺴﻢ را میتوان بهعنوان نقطه عطفی در تحولات نظام بین-الملل و نظامهای منطقه¬ای ارزیابی نمود. برمبنای این دکترین، امریکا بهصورت تهاجمی و فعال جهت محدودسازی کمونیسم در منازعات مختلف بین¬المللی و منطقه¬ای وارد شد.ازاینرو سلسله عملیاتهای سیاسی، نظامی، اطلاعاتی، امنیتی، اقتصادی و... جهت مقابله با شوروی و متحدانش در اقصی نقاط دنیا طراحی و عملیاتی شد. بحران موشکی کوبا، جنگ ویتنام از نمونههای بارز اقدامات تهاجمی امریکا به شمار میآید. برمبنای این دکترین، ایالاتمتحده امریکا از تمامی توان و ظرفیت خود و متحدان منطقه¬ای جهت محدودسازی و کانالیزه کردن کمونیسم و اقمار آن در مناطق مختلف دنیا جلوگیری خواهد نمود. در منطقه خاورمیانه و زیرسیستم خلیجفارس، تفکرات افراطی پان عربیسم و رادﻳﻜﺎﻟﻴـﺴﻢ ﻋـﺮبی بستر و زمینه¬های مناسبی جهت توسعه و گسترش کمونیسم در این منطقه را فراهم مینمود. بهعنوانمثال شوروی از طریق توسعه «ﻧﺎﺻﺮﻳـﺴﻢ»2 و تقویت جنبشهای چپگرا در بین کشورهای منطقه ازجمله در کشور همسایه ایران یعنی عراق، سعی داشت امریکا و همپیمانش ایران را تضعیف نماید. ازاینرو محمدرضاشاه با حساسیت شدیدی، سیاست امنیتی و نظامی ﺷﻮروی در منطقه خلیجفارس را رصد میکرد و توسعه ایدئولوژی کمونیستی در بین کشورهای همجوار خود را بهمنزله براندازی و ﻳـﺎ ﺗـﻀﻌﻴﻒ ایران ارزیابی مینمود.3
روابط خارجی پهلوی دوم با عراق
بهطورکلی ادوار روابط میان ایران و عراق از زمان فروپاشی دولت عثمانی تا 1988 عبارت بودهاند از:
الف) دوره مبتنی بر همزیستی و همپیمانی نسبی
ب) دوره رقابت و منازعه
ج) دوره جنگ
الف) دوره مبتنی بر همزیستی و همپیمانی نسبی
این دوره از زمان فروپاشی امپراطوری عثمانی در سال 1918 شروع میشود. ابتدا با قیمومیت دولت انگلیس بر عراق در سال 1920 و سپس استقلال این کشور در سال 1932 و تا پایان عمر حکومت پادشاهی در سال 1958 ادامه مییابد. در این دوره زمانی، به دلیل نفوذ دولت انگلیس بر منطقه، روابط دو کشور ایران و عراق ـ بیشتر دوستانه بوده است. در این دوره درگیریهای بین دو کشور هیچگاه به تیرگی درازمدت منجر نشد.4
ب) دوره رقابت و منازعه :
پس از کودتای سال 1958 توسط عبدالکریم قاسم و اعلام جمهوری در عراق، روابط دو کشور وارد مرحلهای از رقابتهای جدی شد. این رقابتها بین سالهای (1968 ـ 1958)، بهویژه پس از کودتاهای حزب بعث (1968 ـ 1963) بهشدت بحرانی گردید و حالت خصمانه به خود گرفت.5 در این دوره، سیاست خارجی ایران تحت تأثیر عواملی قرار گرفتند که مهمترین آنها عبارتند از:
1- روابط نزدیک دولتهای پس از کودتا در عراق با اتحاد جماهیری شوروی؛
2- ورود ناوگانهای نظامی این ابرقدرت به منطقه خلیجفارس و آبهای خاورمیانه، در حمایت از دولتهای مذکور و نگرانی دولت ایران از این مسئله؛
3- سیاست تندروانه دولتهای کودتا در سطح منطقه و تضاد ماهیتی با نظامهای پادشاهی منطقه و ازجمله ایران؛
4- سیاستهای توسعهطلبانه سرزمینی در قبال کویت و ایران (مانند طرح مسأله اروندرود و ادعاهایی در مورد خوزستان؛
5- ایجاد درگیری نظامی در دهههای 1960 و 1970؛
6- مسأله کردهای شمال عراق.
ایران با توجه به شرایط حاکم بر منطقه، ازجمله: خروج ناوگانهای نظامیدولت انگلیس از شرق کانال سوئز و خلیج فارس، طرح و اجرای دکترین و سیاست دوستونی نیکسون رئیس جمهور وقت دولت امریکا، جنگهای اعراب با دولت غاصب اسراییل6 و استمرار و تحکیم روابط رژیم پهلوی با این دولت، و نیز به منظور مانع شدن از حضور جدی قوای نظامیرژیم عراق در جنگ با اسراییل، حمایت از کردهای شمال عراق و روابط با ملامصطفی بارزانی، رهبر حزب دموکرات کردستان عراق را در دستور کار خود قرارداد. در این زمان تحولات دیگری به وقوع پیوست که تأثیر جدی و مستقیم بر سیاستهای حمایت گرانه رژیم ایران از کردهای عراقی داشت. این تحولات عبارت بودند از:
1- مرگ جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر
2- ادعاهای رهبران عراق در مورد رهبری اعراب،
3- کودتای سرهنگ معمر قذافی در لیبی (اول سپتامبر 1969)؛
4- تلاش جمعی کشورهای عرب در مقابل اسراییل و امریکا (مثل تحریم نفتی)
5- تغییر سیاست خارجی ایران در توسعه حریم امنیتی.
دولت ایران در نظر داشت ایران را به یک ابرقدرت منطقهای تبدیل کرده و حریم امنیتی این کشور را از محدوده آبهای خلیج فارس و بحر عمان به آبهای اقیانوس هند توسعه دهد. در این رابطه اظهارات شاه در نخستین جلسه برنامهعمرانی پنجم در تخت جمشید که به تاریخ ششم نوامبر 1972 انجام گرفت، قابل ملاحظه است. وی به صراحت تمام اظهار داشت: « … سه سال پیش ما از حدود دفاع خلیج فارس تخیلمان تجاوز نمیکرد ولی امروز نه تنها به بحر عمان و به سواحل ایران تا گواتر اجباراً توجه داریم، بلکه چون آب های دریای عمان به سایر آبها و اقیانوسها متصل است و از آنجا که روی آب مرز نکشیدهاند، این است که مسئولیت ما به کلی دگرگون شده است و به قسمتهایی از مملکت باید توجه کنیم که سابقاً اصلاً فکر آن را نمیکردیم و جبهههایی برای ما باز شده که در سابق نبود.»7 شاه در جای دیگری میگوید: « دیگر حریم امنیت ما خلیج فارس نیست بلکه اقیانوس هند است.»8
تحریکات رژیم عراق نیز، در این زمان، شرایط سیاست خارجی ایران را دگرگون نمود. از نظر رژیم ایران بهترین وضعیت ایجاد شده بود تا به مشکل اروند رود خاتمه دهد، لذا مسأله کُردهای عراق از این جهت به موضوعی اساسی برای شاه تبدیل شد. از سوی دیگر، شرایط بینالمللی و منطقهای مساعد، همچنین دارا بودن یک ارتش قدرتمند و نیز حمایت آمریکا و اسرائیل از این رژیم، عواملی بودند که شاه را در اتخاذ تصمیم برای حمایت از کُردهای عراقی تشویق نمود.
مسائل دیگری نیز دولت ایران را به روابط با کُردهای عراقی، به ویژه حزب دموکرات کردستان عراق تحت رهبری، ملامصطفی بارزانی ترغیب مینمود. این مسایل عبارت بودند از:
1- نگرانی رژیم پهلوی از اندیشه اقلیت کُرد این کشور برای ایجاد حکومت خودمختار در استان کردستان ایران ـ شبیه به آنچه درسال 1946 توسط قاضی محمد در مهاباد اتفاق افتاد؛
2- انگیزه قوی حزب دموکرات کردستان عراق برای مبارزه با رژیم عراق، به منظور فراهم شدن زمینههای لازم جهت برقراری خودمختاری در شمال عراق
3- موج شدید خصومت و دشمنی علیهایران از سوی حاکمان جدید این کشور در سال 1968. با تسلط حزب بعث عراق در سراسر عراق در سال 1960 رژیم عراق در تبلیغات خود ایرانیان مقیم عراق و گروههای شیعه طرفدار ایران را، به عنوان ستون پنجم دشمن که در جهت اهداف صهیونیستی هستند، معرفی مینمود.9 دراین زمان اقدامهای دولت ایران و اسراییل بر تبلیغات رژیم عراق صحهگذاشت.10 تداوم سیاستهای خصمانه رژیم بعثی حاکم بر عراق نیز موجب سوق دادن هرچه بیشتر رژیم ایران به اتخاذ سیاست همگرایی دولت محمدرضاشاه با رژیم اسراییل و دنیای غرب، به ویژهایالات متحده آمریکا شد و باعث گردید که رژیم عراق با بهرهبرداری از این فرصت، تبلیغات هماهنگ ضدایرانی و ضدیهودی خود را افزایش دهد و بهاین بهانه اقدام به پاکسازی جمعیتی عراق از گروههای ایرانی ومخالفان غیرایرانی نماید. در این رابطه عراق با اخراج ایرانیها، همزمان نیز 40 تا 50 هزار کُرد عراقیـ از اکراد فیلی شیعه متمایل بهایران را در ـ بین سالهای (1972 ـ 1971) از عراق اخراج کرد. رژیم عراق دومین موج پاکسازی قومیرا، در نیمه دوم1970 را اتخاذ نمود و بیش از چند هزار نفر دیگر از افرادی که اغلب تابعیت و ملیت عراقی داشتند، به اتهام ستون پنجم ایران از عراق بیرون راند.
عمدهترین هدف رژیم عراق از این اقدامات، کسب وحدت ملی و کاهش تنش میان اقوام مختلف این کشور و اجرای سیاست «عربی سازی» تمامیت عراق و افزایش ناسیونالیسم عربی بود.
ج) وقوع جنگ میان دو کشور :
بر اساس منطق حاکم بر روابط بینالملل در نظام دوقطبی، هر انقلابی با مشخصه دینی، ستیزهجویی با بنیادهای فکری نظام حاکم دو ابرقدرت شرق و غرب ارزیابی میشد. به همین دلیل، این نوع انقلاب ها نه تنها مورد حمایت و تأیید قدرتهای مزبور و اقمار آنها نبودند، بلکه در معرض تهاجم و تعرض این قدرتها نیز قرار میگرفتند. انقلاب اسلامیایران نیز به لحاظ ویژگی دینی و انقلابی آن و نیز به دلیل خصوصیت «نه شرقی و نه غربی» که در شعارهای رهبری و مردم ایران در دوران شکل گیری انقلاب شناخته شده بود، مورد بغض و کینه قدرتهای حاکم قرار گرفت.
علاوه بر تأثیراتی که انقلاب اسلامیایران بر کشورهای منطقه در به وجود آمدن خیزش اسلامیو انقلابی علیه منافع قدرتهای شرق و غرب برجای گذاشت، موجب بیداری اسلامیدر نقاط مختلفی از جهان نیز شد و این امر نگرانی ابرقدرتها و عوامل و وابستگان آنها را نیز بیشتر کرد، لذا یک سلسله اقدامات و واکنشهایی را در برابر صدور این انقلاب و یا مهار آن در منطقه و جهان به مرحله اجرا در آوردند. به عقیده برخی از کارشناسان مسائل منطقهای و روابط بینالملل، عامل اصلی پیدایش جنگ میان جمهوری اسلامیایران و عراق، ستیزه جویی با منافع قدرتهای بزرگ و به ویژه دولت ایالات متحده آمریکا بود. در همین رابطه روزنامه « نیویورک تایمز » نوشت: «روابط ایران و آمریکا تیره خواهد شد، زیرا رهبران انقلاب اسلامیضدآمریکایی هستند.»11 از سوی دیگر، کشورهای منطقه، به ویژه دولت های عربی نیز به دلیل هم سویی با ایالات متحده آمریکا و عدم برخورداری از حمایت و مشروعیت مردمیلازم برای حکومت، نسبت به رخدادهای ایران و انقلاب اسلامیبیمناک و مضطرب بودند. یکی از پژوهشگران غربی نیز مینویسد: « عراق امیدوار بود انقلاب ایران را در نطفه خفه کند و نابود سازد کهاین برای کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی و شیخ نشینهای خلیج فارس هدف ناخوشایندی نبود.»12
در این همین رابطه روزنامه « الوطن » مینویسد : «عراق و عربستان یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تدابیر امنیتی جدیدی را برای مقابله با انقلاب اسلامیدر دستور جلسه یک کنفرانس عالی از کشورهای خلیج فارس قرار دادند»13
فضای خصومت آمیز برخاسته از نگرش نظام بینالملل و حاکمان کشورهای منطقه به انقلاب اسلامی، زمینه را برای تحرکات نظامیرژیم عراق علیه جمهوری اسلامیایران آماده نمود. حاکمان بغداد در چارچوب شرایط به وجود آمده و با استفاده از انزوای جهانی انقلاب اسلامیشعارهایی را مبنی برتخلیه جزایر سه گانهایرانی در پشتیبانی از کشورهای عرب منطقه طرح نموده و با نفی هرگونه راه مسالمت آمیز، خواهان لغو قرارداد 1975 الجزایر شدند. در همین رابطه نعیم حداد، رئیس اسبق مجلس ملی عراق اعلام کرد:
« ما میانجیگری میان عراق و ایران را نمیپذیریم و خواستار لغو پیمان الجزایر و بازگرفتن حق حاکمیت عراق بر شطالعرب و عقب نشینی ایران از جزایر سهگانه عربی خلیج (فارس) که از زمان حکومت شاه توسط ایران در اشغال این کشور بوده است، هستیم.»14
قبل از وقوع جنگ میان جمهوری اسلامیایران و عراق، مسئولان نظام اسلامیعمیقاً با مناقشات سیاسی و بحرانهای امنیتی از سوی گروههای ضد انقلاب که توسط برخی از کشورهای بیگانه حمایت میشدند، درگیر بودند. علاوه بر آن، توان نظامیاین کشور، نیز به دلیل ضعفهای اساسی در ساختار و آموزش نیروهای نظامیرژیم گذشته و دگرگونیهای متأثر از شرایط انقلاب اسلامیدر درون ارتش، دستخوش تغییر شده و عملاً فرصت سازماندهی مجدد را نیافته بود.15 این عوامل همراه با شرایط منطقهای و بینالمللی، بستر مناسب را برای تهاجم نظامیرژیم عراق به سرزمین جمهوری اسلامیایران فراهم نمود.و جنگ میان دو کشور با تهاجم همه جانبه زمینی، هوایی و دریایی ارتش جمهوری عراق به خاک جمهوری اسلامیایران در 22 سپتامبر سال 1980 آغاز گردید و در جولای سال 1988، قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد از سوی جمهوری اسلامیایران، پذیرفته شد. و پس از آتش بس بیستم اوت 1988 دور جدیدی از روابط میان دو کشور آغاز گردیده و شرایط نه جنگ و نه صلح بین طرفین حاکم گردید؛ این وضعیت ادامه داشت تا اینکه با حمله امریکا به عراق در سال 2003 و نابودی رژیم صدام و روی کارآمدن دولت شیعی در سال 2005 ، فصل جدید از روابط دو کشور در قالب استراتژیهای همکاری جویانه و اتحاد و ائتلاف شروع گردید.
پی نوشتها
1. جورج کنان دیپلمات شاغل در سفارت امریکا در مسکو بود که با طرح این دکترین در دهه های 40 و 50 میلادی، منطق راهبردی سیاست خارجی و اقدامات مداخله جویانه امریکا در دوران جنگ سرد را تبیین نمود.
2. اصطلاح ناصریسم، بر تفکرات جمال عبدالناصر در زمان حکومت وی بر مصر در خلال سالهای 1956 تا 1970 اطلاق می شود. شاخصهای اصلی این گفتمان عبارتند از: ناسیونالیسم عربی، سوسیالیسم عربی و روح ضد امپریالیستی. این گفتمان در دهه 50 و 60 میلادی گفتمان برتر جهان عرب را تشکیل داده بود.
3. ﻋﺒﺎس اﻣﻴﺮی، ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻧﻴﺮوی دﻓﺎﻋﻲ اﻳﺮان ﺿﺎﻣﻦ ﺛﺒﺎت ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﻨﻄﻘﻪ اﺳﺖ، ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺟﻬﺎن، س 4، ش 8، ص20
4. بهمن نعیمیارفع، مبانی شورای همکاری خلیج فارس درقبال جمهوری اسلامیایران، ( تهران : دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1370)، صص 46 و 127
5. نعیمی ارفع، پیشین ، ص 80
6. همان، ص 83.
7. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی (1300 تا 1357)، تهران،نشر پیکان، 1394، ص 396
8. همان، ص 406
9- Henry Puolucci , Iran. Israel and The United State. (New York: Criffon House Pubilcation. 1991). PP. 4-5
10. ماروین زوئیس، شکست شاهانه، ترجمه سهیل زند و بتول سعیدی، (تهران : نشر نو، 1370)، ص 42
11. همان، ص 43
12. جیمزبیل، شـیر و عقـاب، ترجمه مهوش غلامی، جلد دوم، (تهران: انتشارات شهر آشوب، 1371) ص 485
13. روزنامه جمهوری اسلامی، 7/11/1359
14. روزنامه السیاسیه، 27/5/1980.
15. گذری بر دو سال جنگ، ( تهران : دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1360) ، صص 60 - 59