در محلی به نام تپه سـلام کـه شهر مـشهد و حـرم امـام رضا از آن رؤیت میشده(تـقریبا در 12 کیلومتری مشهد) زائران با قرائت زیارتنامهء حضرت امام رضا،که بر سنگ مرمر سیاهی حـک شـده بود،و نیز با افزودن چند سـنگ بـه پشـتههای سـنگی بـیشماری که زائران پیـش از آنـان روی هم انباشته بودند،رسم سلام دادن به آن حضرت و آداب اذن ورود را به جا میآوردهاند...
در محلی به نام تپه سـلام کـه شهر مـشهد و حـرم امـام رضا از آن رؤیت میشده(تـقریبا در 12 کیلومتری مشهد) زائران با قرائت زیارتنامهء حضرت امام رضا،که بر سنگ مرمر سیاهی حـک شـده بود،و نیز با افزودن چند سـنگ بـه پشـتههای سـنگی بـیشماری که زائران پیـش از آنـان روی هم انباشته بودند،رسم سلام دادن به آن حضرت و آداب اذن ورود را به جا میآوردهاند. زائران بـا مشاهدهء اولین بارقههای مشعشع و خیرهکننده گنبد طلایی امام رضا(ع)، فریاد یا علی و یا حسین سر میدادند، جامههای خود را میدریدند و قطعهای از آن را به نزدیکترین درخت دخیل میبستند، و به شکرانه رسیدن به چـنین فـیض بزرگی،که به زودی به زیارت قبر امام رضا (ع) نائل خواهند شد،بر خاک مقدس این سرزمین به سجده میافتادند. سفرنامهنویسان نیز از این ماجراها به کنار نبودند و با لحنی صادقانه یـا گـاه با زبان استعاره و تشبیه،اشتیاق و هیجان خود را،که مسلما متأثر از عالم اطرافشان بوده است، از رؤیت حرم بیان کردهاند.
منبع:جرج کرزن، ایران و قضیهء ایران.تـرجمهء وحـید مازندرانی.تهران،بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1349، ص42.