رضاشاه در ظاهر به بسیاری از مظاهر حکومت مشروطه وفادار ماند و هیچکدام از آنان را از بین نبرد؛ اما در عمل اقداماتش بنیان مشروطه را از بین برد و باعث لطمه به نهادهای مدنی گردید. از جمله نهادهایی که در راستای اقدامات رضاشاه لطمه دیدند، مجلس، مطبوعات و قانون اساسی بود.
«زیانبخشترین کاستیهای رضاشاه در وسایلی بود که بکار میبرد دیکتاتوری، فساد و ترور. او قانون اساسی را لغو نکرد، تصويینامهها را جانشین قوانین نساخت، پارلمان را تعطیل نکرد یا هیئت وزیران را منحل نکرد. مشروطیت، قانون اساسی و دیگر قوانین، مجلس و هیئت وزیران بجای خود باقی ماندند. ولی در عمل او بکلی برخلاف روح قانون اساسی عمل و بسیاری از مواد آن را نقض کرد، به ویژه آنچه مربوط به حقوق مردم میشد. انتخابات انجام میشد ولی شاه بر آن نظارت داشت. پارلمان دستنشانده، ترسو و فاسد قوانینی به روال عادی تصویب میکرد ولی دقیقاً طبق دستور و نظر شاه. نخستوزیر و وزیران از سوی شاه عزل و نصب میشدند و دستورات خود را از او دریافت میکردند. او آزادی مطبوعات و همچنین آزادی گفتار و اجتماعات را که قبلاً وجود نداشت به کلی از بین برد.»
آرتور میلسپو، آمریکائیها در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، 1370، صص 51- 52