تاریخ شفاهی- کافه تاریخ
یکی از ویژگیهای خاص امام که بعدها در رهبری ایشان هم مؤثر افتاد، موضوع قاطعیت ایشان در برخورد با مردم و مسائل پیش آمده بود. برخی منتقد این قاطعیت بودند، اما همین ویژگی اخلاقی باعث شده بود که ایشان بسیاری از مسائل را به دور از تعارفات معمول پیش برند و افراد زیادی نیز به محفل حامیان ایشان ملحق شوند.
«چون امام از نظر اخلاقی آدم مخلصی بودند، در برخوردها خیلی مردمداری نمیکردند و بعضی مردمداریهایی که برخی داشتند ایشان نداشتند. یادم میآید پس از چند سال که ما شاگرد امام بودیم بنده بعد از درس میرفتم از نزدیک با امام صحبت میکردم و در راه سوال و جوابی میکردم، با این وصف، امام اسم مرا نمیدانستند. آقای امینی حفظه الله تعالى، نقل میکردند که من یک روز گفتم که آقای کنی این را گفته! امام فرمودند که آقای کنی کیست؟ تطبيق نمیکنم. آقای امینی گفته بودند آقای کنی هفت سال است درس شما میآید، او را نمیشناسید؟ امام فرموده بودند: نمیدانم. بعداً در بحث مرا نشان داده بودند که کنی این آقا است. گفته بودند که بله این را که میشناسم، اما اسمش را بلد نیستم؛ یعنی امام دنبال این نبودند که اسم ما را بدانند که مثلاً ما کی هستیم، کجایی هستیم، خوب میدانستند که شاگرد ایشان هستیم، لطف هم داشتند، اما با خصوصیت افراد کاری نداشتند. بعد آقای امینی از امام گله کرده بودند اینکه نمیشود شما توجهی به شاگردانتان ندارید و آنها را نمیشناسید. امام میگفتند: من اخلاقم این است. طبع من این طور است. نه اینکه بخواهم بیاعتنایی کنم. طبعم این طور است. دنبال اینکه مرتب بگویم این کیست، آن کیست، از کجا آمده، چه کار میکند؟ نیستم. حالا اگر میگویید عیب است خوب عیب دارم. اگر هم عیب نیست که من این طور عمل میکنم.
آری بعضیها از امام در برخوردها توقعاتی داشتند. اما این برخورد قاطع امام و دور از تعارفات رسمی و معمولی در زندگی، شاید از همان خلوصشان ناشی میشد که نمیخواستند بعضی کارها را انجام بدهند. چون امام از نظر فکری و از نظر موضعگیریهای خاصی که داشتند، بعضیها نمیپسندیدند و با ایشان مخالف بودند، اما مجموعه طلاب جوان فاضل با امام بودند و حتی من افرادی را سراغ دارم که درس امام نمیآمدند و شاگرد آقایان دیگر بودند، مثل آقای مشکینی - که شاگرد مرحوم داماد - بودند، ولی نسبت به امام ارادت داشتند، به خصوص بعد از انقلاب که این ارادت بیشتر شد.»
منبع: محمدرضا مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، صص 104- 105