سرانجام آتش زیر خاکستر شعله کشید، قره باغی – همانگونه که پیش بینی میکردم۔ سرانجام قرهباغی حرف آخر را زد: «اگر اعليحضرت بروند، من هم میخواهم با ایشان بروم.»
من هم با رفتن شاه میروم
15 ارديبهشت 1400 ساعت 16:15
سرانجام آتش زیر خاکستر شعله کشید، قره باغی – همانگونه که پیش بینی میکردم۔ سرانجام قرهباغی حرف آخر را زد: «اگر اعليحضرت بروند، من هم میخواهم با ایشان بروم.»
یکی از خطرات احتمالی که از سوی آمریکا نسبت به بقای حکومت شاه وجود داشت، فرار فرماندهان ارتش بعد از فرار شاه بود. آمریکا به خوبی آگاه بود در صورت تحقق این خطر، فروپاشی حکومت شاه حتمی است. این مسئله نیز به ساختار وابسته ارتش باز می گشت و اینکه ارتش شاهنشاهی در حرف خیلی بزرگ بود:
«اگر قرار است شاه برود، بهتر است در چند مرحله برود و این همان نظر فرماندهان دیگر بود. قرهباغی گفت: شاه باید اول به کیش یا يك نقطه دور دست دیگر در جنوب برود و مدتی در آنجا بماند و بعد در صورت لزوم به خارج برود. سرانجام آتش زیر خاکستر شعله کشید، قره باغی - همان گونه که پیش بینی میکردم۔ سرانجام حرف آخر را زد: «اگر اعليحضرت بروند، من هم میخواهم با ایشان بروم.» دوباره، بحث طولانی درگرفت و دوباره از مسئولیت ارتش در قبال کشور و شاه صحبت شد. قرهباغی، سپس به تشریح شیوههای کاری و روحیه ایرانیان پرداخت: «باید بدانید که اوضاع در کشور ما با کشور شما فرق میکند، اگر انتظار دارید کاری انجام شود، باید به مجری دستور دهید. تازه دستور هم که صادر شود. آن شخص باید زیر نظارت باشد، والا در کار پیشرفتی حاصل نخواهد شد، مردم کشور من این رویه را صدها سال است که فراگرفتهاند.»
منبع: رابرتهایزر، مأموریت در تهران، خاطرات ژنرال، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ دوم، 1365، صص 42- 43
کد مطلب: 48319