تنهایی و شکست واقعی شاه زمانی آغاز شد که بسیاری از حامیان او که اتفاقاً زمانی هم مورد پشتیبانی شاه قرار داشتند به جرگه مخالفان پیوستند. این تغییر جهت سیاسی نه از روی فرصتطلبی بلکه ناشی از اقدامات خاص شخص شاه نسبت به آن افراد و گروهها بود.
«آنان که ماندهاند رسانهای در اختیار ندارند که در آن سخن بگویند یا بنویسند و بدون حضور مطبوعات شنیدن صدای آنان از سخت هم سختتر است. یک نفر امروز گفت که الآن موقع آن است که بازرگانان و صاحبان صنایع اصلی در ایران پا پیش بگذارند. آنان مورد اعتماد نظام بودهاند، به آنان امتیازات بسیاری داده شده است و خود نشان دادهاند که قادرند بسیاری چیزها را به دست آورند - با این حال، در چهار سال گذشته همان رژیمی که آنان را به پیش رانده بود، آنان را سرکوب کرده و به عقب رانده است. آه، چه داوریهای نادرستی که سرچشمه در تکبر، خودبینی، و جاه طلبی افسارگسیخته داشته است. همه چیز عمیقاً از خصائل ایرانیان ریشه میگیرد. آنان - بیشتر آنان نمیتوانند از دست خود فرار کنند، ولی امید به مرد نجات بخشی که خواهد آمد تا آنان را برهاند و متحول کند برجای خود باقی است.»
منبع:دزموند هارنی، روحانی و شاه، ترجمه کاوه باسمنجی و کاووس باسمنجی، تهران، انتشارات کتابسرا، 1377، ص 168