با افزایش فشار بـر مطبوعات و آزادیخواهان که با توقیف و سرکوب جراید مخالف همراه بود،عدهای از آزادیخواهان تصمیم به تحصن در مجلس شورای ملی میگیرند و این عده به رهبری موسویزاده یزدی مدیر روزنامه پیـکار،سـید مهدی نبوی تفرشی مدیر روزنامه تنبیه درخشان به مجلس آمده و پس از ایراد نطقی اجرای قانون اساسی و عزل سردار سپه را خواستار شدند. این دوّمین تحصن مدیران جراید و ازادیخواهان در طول 2 مـاه اسـفند 1300 شمسی بود.
کودتای سوم اسفند 1299 که به حمایت و دستیاری بیگانگان شکل گرفت نقطه آغاز دورهای بود که تا شهریور 1320 ادامه یافت؛این دوره را میتوان عصر رضاخان دانست.اصلیترین خصیصهء ایـن عـصر،نوعی از استبداد و دیکتاتوری است که نه در ادوار سابق تاریخ ایران و نه پس از آن، نمیتوان به شدت و گستردگی آن،دورهای را سراغ کرد،زیرا دیکتاتور تنها به تسلط بر دستگاه سیاسی و نظامی بسنده نکرد،بـلکه کـوشید تا فکر، فرهنگ و سنتهای جامعه را تحت سلطه و کتنرل درآورد و آن را بگونهای مطابق میل خود شکل دهد.این حرکت از لباس و کلاه آغاز و تا رفع حجاب و منع مجالس و عظ و خطابه و عزاداری پیش رفـت.در ایـن دوره گرچه دولت ایران مشروطه به شمار میآمد،اما از مشروطیت چیزی جز صورت و ظاهر باقی نمانده بود و مجلس آن دوره را باید از مضحکترین نمایشهای سیاسی بشمار آورد.طبیعی است که در چنین فضایی مـطبوعات نـیز از مـعنی و محتوی خالی و جز تبلیغ و نـشر افـکار مـورد حمایت دولت استبدادی نقشی بر عهده نداشته باشند.در این دوره آن دسته از مطبوعات نیز که به خود جرأت انتقاد از عملکرد هیأت حاکمه میدادند مـشمول سـانسور و تـوقیف میگردیدند.مسلم است که این سانسور و توقیف هـمانند سـایر مظاهر دیکتاتوری رضاخانی یکدفعه بوجود نیامد، بلکه سیری تدریجی را طی نمود.این سیر از دوران وزارت جنگ دیکتاتور آغاز و همراه با رشـد قـدرت او،شـدیدتر گردید. در اینجا بطور مختصر به جو حاکم بر مطبوعات در دورهـء وزارت جنگی رضاخان پهلوی می پردازیم.
پیروزی کودتا و انتصاب رضاخان به سمت وزارت جنگ
از فردای کودتای سوم اسفند 1299،کلیه مطبوعات پایتخت تـوقیف شـدند و بـجز روزنامه ایران هیچ یک از آنها اجازهء انتشار نیافتند. پس از خروج سید ضـیاء الدیـن طباطبایی از صحنه و قدرتیابی گامبهگام سردار سپه،نخستین برخورد وی با مطبوعات در قضیه تعیین مسبب کودتا،پیش آمـد.بـحثها و مـقالات جراید در این خصوص بشدت رضا خان را عصبانی کرده و او را وادار نموده که در سوم اسـفند 1300 و در سـالگرد کـودتا، اعلامیهای منتشر و خود را مسبب اصلی کودتا بخواند.در قسمتی از این اعلامیه که راجع به روزنـامهنگاران اسـت وی آنـها را«دست اندر کار واژگون جلوه دادن مسئلهء کودتا میداند و به آنان توصیه میکند که بـیشتر بـیندیشند.»1اگرچه التیماتوم سردار سپه،جراید را در این موضوع وادار به سکوت کرد ولی«من من»هـای او در ایـن ابـلاغیه آنها را به انتقادهای دیگر واداشت و همین کار سبب شد که سردار سپه بوسیله حـکومت نـظامی در 17 اسفند،اخطاریه شدید اللحنی بر ضد روزنامه نگارانی که از عملیات تجاوزکارانه او انتقاد مـیکردند مـنتشر نـموده آنها را به زندان و اذیت تهدید نماید.پس از نشر این ابلاغیه،حکومت نظامی شروع به سختگیری کـرد و بـرخلاف قانون تعدادی از مدیران جراید را مورد ضرب و شتم قرار داد. این ابلاغیه و فشارهای دیـگری کـه بـر مطبوعات وارد میشد کار را بدانجا کشانید که فرخی یزدی،مدیر روزنامه طوفان،و مدیر روزنامه حیات جـاوید و چـند نـفر دیگر از مدیران جراید،تصمیم گرفتند که دیگر خاموش ننشسته و از هرگونه تهدید و تـوقیفی نـهراسند و به دولت و سردار سپه سخت اعتراض و حمله کرده و از آزادی زبان و قلم دفاع نمایند.2
بنابراین تصمیم، در 18 اسفند 1300 فرخی در روزنـامه خـود مقاله شدید اللحنی نوشت و بیقانونیهای سردار سـپه را مـتذکر شـد.عصر همانروز حکومت نظامی برای جلب فـرخی دو سـه نفر قزاق را مأمور میکند تا او را دستگیر نمایند.ولی فرخی و چند نفر از دوستانش موضوع را دریـافته و بـلافاصله به سفارت دولت شوروی رفته و مـتحصن شـدند.دو روز بعد از ایـن واقـعه روزنـامه حیات جاوید مقاله شدیدی نوشت و نـسبت بـه سردار سپه انتقاد نمود و پس از آن مدیر این روزنامه همراه عدهای دیگر در زاویه حـضرت عـبد العظیم تحصن اختیار کردند که بـعدا متحصنین حرم عبد العـظیم نـیز به تحصنکنندگان سفارت روس پیـوستند.بـه این ترتیب عده زیادی از مدیران جراید،آزادیخواهان و مخالفین سردار،در سفارت روس جمع شده و عـلیه وی شـروع به فعالیت کردند.آنها خـواستار لغـو حـکومت نظامی،عزل سـردار سـپه و اجرای قانون اساسی شـدند.3 ایـن تحصن گرچه به نتایج موردنظر دست نیافت اما رضا خان را نسبت به قدرت مـطبوعات هـشیار کرد.او کوشید با استفاده از حربهء تـطمیع،تـعدادی از مدیران جـراید را بـسوی خـود جلب نموده و از آنها در راه هـدفش که قبضه کردن قدرت بود استفاده نماید.با توجه به همین نکته از این پس مـطبوعات بـه دو دسته تقسیم میشوند:مطبوعات طرفدار سـردار سـپه هـمچون کـوشش،تـجدد، ناهید،گلشن و مـطبوعات مـخالفت سردار سپه چون تازه بهار،شهاب، سیاست،نسیم صباء و آسیای وسطی.این صفبندی سیاسی آن دوره مـیباشد کـه مـظهر اصلی آن جبههگیری نمایندگان مجلس بود که بـا قـدرتگیری تـدریجی سـردار سـپه بـه دو دسته اصلی موافق و مخالف وی تقسیم میگردند.در این میان رهبری اصلی جریان مخلف با سردار سپه در دست مرحوم سید حین مدرس متمرکز میگردد.
نتیجه معکوس سیاست فشار بر مطبوعات رضاخان
با افزایش فشار بـر مطبوعات و آزادیخواهان که با توقیف و سرکوب جراید مخالف همراه بود،عدهای از آزادیخواهان تصمیم به تحصن در مجلس شورای ملی میگیرند و این عده به رهبری موسویزاده یزدی مدیر روزنامه پیـکار،سـید مهدی نبوی تفرشی مدیر روزنامه تنبیه درخشان به مجلس آمده و پس از ایراد نطقی اجرای قانون اساسی و عزل سردار سپه را خواستار شدند. 4 این دوّمین تحصن مدیران جراید و ازادیخواهان در طول 2 مـاه اسـفند 1300 شمسی بود.
از جمله وقایعی که در این دوره حساسیت رضا خان را نسبت به مطبوعات نشان میدهد،واکنش وی به مندرجات روزنامه حقیقت دربارهء اختلاسهای سردار اعـتماد،رئیـس قورخانه و انتقاد و اعتراض و انتقاد، رضـا خـان از رئیس الوزراء خواستار توقیف روزنامه مزبور میشود.او به مشیر الدوله(رئیس الوزراء)پیغام میدهد که یا روزنامه حقیقت را توقیف کنید یا میسپارم که دیگر به دربار راهـتان نـدهند.مرحوم مشیر الدوله هم کـه بـجز کنارهگیری راهی را در مقابل خود نمیبیند،استعفا میدهد.5 رئیس الوزرای بعدی(قوام السلطنه)در واکنش به این بینظمیها در کار مطبوعات،ضمن نطقی که در مجلس شورای ملی برای معرفی برنامه کابینهء خود ایراد مـیکند از نـمایندگان میخواهد برای جلوگیری از هرج و مرج مطبوعاتی،هرچه زودتر قانون هیأت منصفه را به تصویب رسانند که وسایل محاکمه مطبوعات مطابق قانون فراهم گردد.وی سپس طی بیانیهای خطاب به مدیران جـراید از آنـها خواست کـه رویهء سابق را ترک نمایند و تهدید نمود که در غیر اینصورت تا تشکیل محکمه صالحه روزنامههای خاطی را تعطیل مـینمایند.6 هدف قوام السلطنه از این اقدامات،پیشگیری و مقابله با مطبوعات طرفدار رضـاخان بـود کـه در دوره قبلی نخست وزیریاش موجبات سرنگونی وی را فراهم آورده بودند.
با افزایش مداخله رضا خان و امرای منصوب در ایالات،در امـور کـشوری و مالی،از جمله واریز نمودن عواید ناشی از مالیات و خالصه جات به حساب وزارت جنگ بـدون دخـالت مـالیه،اعتراض مطبوعات بار دیگر نسبت به او شروع شد؛که این اعتراضات به کتک خوردن مـدیران جراید و تعطیل روزنامههای آنان منجر گردید.
رضاخان دندان آقای فلسفی،مدیر حیات جاوید را با مشت شکست و ایشان را همراه با سردبیر روزنامه مزبور در دژبانی،زندانی کرد؛پای حسین صبا مدیر ستاره ایران را در میدان مشق به جرم انتقاد از وزیر جنگ به سه پایه بست و هاشم خان محیط،مدیر روزنامه وطن را در محل اداره روزنامه توسط عدهای قراق بشدت مضروب کـرد و سـپس در قزاقخانه حبس نمود.7
این اقدامات و سایر قلدریهای رضاخان برخی از نمایندگان مجلس را به وحشت انداخت و زمینه را برای انتقاد از اعمال وزیر جنگ در مجلس فراهم آورد.نطق معتمد التجار،نمایندهء آذربایجان در 13 مهر 1301 شمسی واکـنشی بـه این مسائل بود او در این نطق ضمن اشاره به خلافکاریهای سردار سپه در مورد مطبوعات چنین میگوید:«بدون مجوز قانون جرائد را میبندند و مدیران آنها را توقیف،حبس،تهدید و زجر میکنند و میزنند.چرا؟»8
ایـن سـخنان نطق تاریخی مرحوم مدرس راجع به قدرت مجلس مبنی بر عزل پادشاه و رئیس الوزراء و وزیر جنگ را در پی داشت.که هر دو این نطقها بار دیگر به مطبوعات مخالف جرأت داد تا حمله خـود را بـه رضـاخان از سرگیرند.این وقایع منجر بـه اسـتعفاء سـردار سپه از وزارت جنگ گردید.سردار سپه بعد از استعفاء دست به یک سلسله اقداماتی زد تا مردم و مجلس را مرعوب کرده و حضور خود را در رأس وزارت جـنگ عـامل ثـبات و امنیت جلوه دهد.از جمله این اقدامات ایجاد نـاامنی مـصنوعی در تهران و مانور نظامی در مقابل مجلس بود که با توجه به این اقدامات محمد حسن میرزا ولیعهد و قوام السلطنه از رضـاخان خـواستند کـه در مجلس حاضر شود و متعهد گردد که بعد از این برطبق قـانون اساسی رفتار نماید.به این ترتیب برای نخستینبار سردار سپه در تاریخ 24 مهرماه 1301 در مجلس حاضر و ضمن نطقی به خـواستههای نـمایندگان مـبنی بر عدم مداخله وزارت جنگ در دوایر مالیاتی و خالصانه تندر داد.9
این شـکست رضـاخان که وی آن را از تحریکات قوام میدانست منجر به تحولاتی در سیاستهای وی گـردید.از آن جـمله،کـنار آمدن با فراکسیون سوسیالیست مجلس به رهبری سلیمان میرزا اسکندری بود.که این تـاکتیک در ایـجاد رخـنه در صفوف مخالفین و نهایتا سلطنت وی تأثیر بسزایی داشت،نخستین تأثیر این اتحاد هماهنگی و همدستی جـراید سـوسیالیستها و طرفداران سردار سپه در حمله به حکومت قوام و سقوط دولت وی بود.10 چنانچه پیش از این ذکـر شـد،قـوام در ابتدای دوره صدارتش بر آن بود که قانون هیئت منصفه مطبوعات را در مجلس طرح و تصویب نـماید.بـا شدت گرفتن حملات روزنامههای طرفدار سوسیالیستها و سردار سپه،قوام بار دیگر بر طـرح ایـن قـانون در مجلس پافشاری نمود؛اما بر غم تلاش دولت در این زمینه،مجلس در اینباره جدیتی بخرج نمیداد.تـا ایـنکه در اواخر مهر 1301 زمزمههایی از طرف جمعی از وعاظ و علمای روحانی در تهران بر علیه جـراید و هـتاکی آنـها به عمل آمد که عاقبت به بستن دکاکین و اجتماع عدهای از روحانیون در مسجد جامع منجر گـردید.
بـا تـوجه به این امر بالاخره در روز شنبه 10 آذر 1301 قانون هیئت منصفین مطبوعات در مجلس شورای مـلی در چـهار ماده به تصویب رسید.11 یکی دیگر از نتایج تحصن علماء در مسجد جامع تعیین ممیز مطبوعات در وزارت معارف بـود کـه در کلیه مطبوعات،مراقب و ناظر مسائل مربوط به مذهب باشد.هرچند که در دوره رضـاشاه هـیچ یک از این قوانین رعایت نشد،قانون هـیئت مـنصفین عـوض گردید و مندرجات مطبوعات بر علیه مذهب،نـه تـنها متوقف نگردید بلکه تشویق شد.
در هر صورت رضاخان به استفاده از مطبوعات برای تـحریک بـر علیه قوام ادامه داد و کوشش کـرد کـه اذهان عـمومی را بـر عـلیه کابینه قوام تحریک نموده و مقدمات نـخستوزیری خـویش را فراهم آورد.وی همچنین از طریق مطبوعات وابسته به خود شروع به انتقاد از قاجاریه کـرده و سـعی نمود بتدریج افکار عمومی را بر عـلیه احمد شاه تحریک نـماید.از آن جـمله میتوان به مقاله روزنامه قـیام در سـوم بهمن 1301 اشاره کرد که تحت عنوان«وضعیت پوشالی»بـه شـدت به شاه حمله و انتقاد کـرده بـود کـه چرا وی کابینه را بـرکنار نـمیکند.1با توجه به ایـن زمـینه چینیها،کابینه قوام در بهمن 1301 سقوط کرد.با سقوط قوام السلطنه،ریاست وزراء نصیب مستوفی المـمالک گـردید و پس از او نیز مشیرالدوله عهدهدار این سمت گـردید؛کـه هر دوی ایـن کـابینهها بـا زمینهچینی و اقدامات سردار سـپه مواجه و ساقط گردیدند بدینگونه رضاخان یک قدم دیگر در راه کسب قدرت پیمود و در آبان 1302 فرمان نخستوزیری خـود را از احـمد شاه دریافت کرد.
پی نوشتها:
1. تاریخ بیست سالهء ایـران، حـسین مکی،ج 2 تهران،امیر کبیر،1359 ص 34 تا 40
2. همان ، ص 43.
3. همان ص 44.
4. همان ، ص 55.
5. تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایـران،انقراض قاجاریه،ملک الشـعراء بـهار،ج 1، تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی 1357، ص 209.
6. تاریخ بیست سالهء ایران، حسین مکی ج 2،ص 85 -84.
7. تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران،انقراض قاجاریه ج 1،ص 225.
8. تاریخ بیست سالهء ایـران،حـسین مـکی ج 2،ص 143.
9. تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران،انقراض قاجاریه،ج 1،ص 241.
10. همان ،ص 246.
11. همان ، ص 259.