آزادمراغه اى در پى اين تصميم خود جمعيتى به نام گروه طرفداران الفباى آسان را در تهران و شهرستانها تشكيل داد و خود نيز دبير اين گروه شد. او براى جلب نظر نمايندگان مجلس دوره چهاردهم كتابى تحت عنوان الفباى آسان تأليف كرد تا شايد خط پيشنهادى وى مورد بررسى قرار گيرد و در مجلس پانزدهم به عنوان يك طرح قانونى مطرح و تصويب شود. در اين كتاب به ذكر معايب خط فارسى پرداخت و خط پيشنهادى را يكى از عوامل پيشرفت معرفى كرد...
ابوالقاسم آزادمراغه اى فرزند ميرزا عبدالمحمد ثقهًْالاسلام در دى ماه 1261ش در مراغه متولد شد. پس از پايان تحصيلات ابتدائى و متوسطه در مراغه در سن هفده سالگى از سوى پدر راهى نجف شد تا به كسوت روحانيت درآيد. در نجف نزد آيت الله ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ حسن ممقانى و فاضل شربيانى به مدت پنج سال و نيم به تحصيل پرداخت و با كسوت روحانيت به ايران بازگشت.1 اما به رغم ميل پدر از روحانيت كناره گرفت، به تهران رفت و به آموزگارى و فراگيرى زبان فرانسه مشغول شد.2 آزادمراغه اى دوسال در تهران بود و سپس براى فراگرفتن علوم جديد راهى اروپا شد. در باكو همراه با چند تن ديگر از ايرانيان مدرسه اى تأسيس كرد3 و مدت يازده سال به سياحت و اقامت در كشورهاى تركيه، يونان، مصر، فرانسه، انگلستان، هندوستان و...پرداخت. در ايام اقامت در انگلستان به فكر تغيير خط فارسى افتاد؛ اين در زمانى بود كه انديشه تغيير خط و زبان فارسى از مدتى پيش در بين برخى از تجددگرايان ايرانى باب شده و مورد بحث بود. او با همين تفكر به ساختن لغات فارسى پرداخت. از انگلستان راهى هندوستان شد و در كالج عليگر به آموزش زبان انگليسى پرداخت4 و به همكارى با روزنامه حبل المتين نيز مشغول شد. در پنج سالى كه در هند اقامت داشت، با توجه به زمينه مساعد موضوع واژه سازى در هند و دسترسى آسان به فرهنگهايى چون دساتير و برهان قاطع، مجموعه اى از هشت هزار لغت فارسى به همراه با معادل انگليسى آنها تحتعنوان فرهنگ نوبهار ايران5 فراهم كرد.6 آزاد مراغه اى خود مدعى است كه از سوى كمپاني هاى انگليسى به وى پيشنهاد انتشار اين فرهنگ داده شد ولى او قصد داشت «آن را براى برادران ايرانى به ايران ارمغان» ببرد.7 در هند روابط نزديكى با فرمانفرماى هند لرد هاردينگ برقرار كرد و مورد اعتماد وى قرار گرفت.8
تجددگرایی که از اصل خویش دور ماند!
ابوالقاسم آزادمراغه اى در آغاز جنگ جهانى اول در حالى كه به هشت زبان و با خطوط باستانى ايران مسلط بود به ايران بازگشت. در ايران به استخدام وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه درآمد9 و مدتى نيز در روزنامه ارشاد به نگارش سلسله مقالاتى تحت عنوان «گفتار پارسى» به مسائل مختلفى چون ماليات، روزنامه خوانى و زبان پرداخت و در اين مقالات از كلمات فرهنگ خود استفاده مى كرد تا «گوش مردم را به اين كار آشنا» كند.10 در اين اوقات بود كه بنا به تشويق ديگر مروجان انديشه تغيير خط و باستان گرايى در سال 1294ش نامه پارسى را منتشر كرد. اولين شماره آن در يكم خرداد 5135/ 17 ماه هشتم تازى 1334 / 29 خرداد 1295 در تهران منتشر شد و آزاد در مقدمهاى خطاب به مادر ميهن از اينكه زبان شيوا و شيرين فارسى به زبان تلخ بيگانگان در آميخته شكوه كرد.11 سپس به انگيزه نگارش اين نشريه پرداخت و از حمايت «ايرانيان پاكنژاد و پارسى خواه» ياد كرد. اين نشريه اولين نشريه اى بود كه در آن يكسره از واژگان فارسى مهجور استفاده مى شد. قصد آزاد اين بود كه در هر شماره مجله صفحه اى را به واژگان فرهنگ خود اختصاص دهد و از اولين شماره در مقابل واژگان جديد معنى آن را آورد و ابوالحسن ميرزا شيخ الرئيس قاجار نيز قطعه اى در وصف آزاد و تحسين اقدامش سرود. افراط وى در باستانگرايى به حدى بود كه كه از تاريخ باستانى كه مبدأ آن تاجگذارى كيومرث بود12 استفاده مى كرد اما در چند شماره نخست نام ماه هاى عربى را به كار نمى برد. اين نشريه دو سال انتشار يافت و در آن از افرادى چون شيخ الرئيس، مجدالاسلام كرمانى و اعتصامالدوله مطلب منتشر مى شد؛ و كسانى چون مستوفى الممالك و محمدولى خان سپه سالار اعظم و سردار مؤيد نيز به آن كمك مالى مى كردند. آزادمراغه اى به پاس انتشار اين نشريه موفق به دريافت نشان علمى دانش از سوى وزارت معارف شد.13
ابوالقاسم خان آزادمراغه اى در حين انتشار روزنامه به دموكراتها پيوست و در محافل مختلف به نطق در مخالفت با دولت وثوق الدوله مى پرداخت. او پس از نامه پارسى مدت كوتاهى به انتشار روزنامه اى به نام آسايش اقدام كرد. اولين شماره اين روزنامه در ربيع الاول 1338ق/ حمل 1299 منتشر شد؛ اما هيجده شماره بيشتر از آن انتشار نيافت. علت توقيف نشريه فعاليتهاى سياسى آزادمراغه اى در حزب دموكرات در مخالفت با دولت وثوق الدوله بود كه منجر به دستگيرى وى شد.14 آزاد مدتى در حبس بود و پس از آزادى امتياز اين روزنامه رابه ميرزا ابوطالب شيروانى بنان السلطنه واگذار كرد، خود با هميارى همسرش شهناز رشديه دختر ميرزا حسن رشديه در اسد 1299ش نشريه اى به نام نامه بانوان منتشر كرد. اين نشريه در زمانى منتشر شد كه آزادمراغه اى از مدتى قبل انجمنى مخفى تحت عنوان مجمع كشف حجاب15 تأسيس كرده بود و جلسات اين انجمن با حضور زنان و مردان در منزل وى و ديگر اعضاء انجمن تشكيل مىشد. در اين جلسات افرادى چون يحيى دولت آبادى شركت مىكردند و به بحث و گفت وگو در خصوص «معايب حجاب»16 مىپرداختند. اين مجمع پس از مدتى فعاليت از سوى شهربانى منحل و آزاد نيز دستگير و مدتى محبوس شد؛17فعاليتهاى او براى كشف حجاب چهار بار او را راهى زندان و تبعيد كرد.18
آزاد در نشرية نامه بانوان بار ديگر صفحه اى رابه فرهنگ لغات خود كه آن را فرهنگ آزاد نام داده بود اختصاص داد. اين نشريه نزديك به يك سال منتشر شد و پس از توقف انتشار آن، ابوالقاسم خان از تهران تبعيد شد19 و به تبريز رفت. در 22 عقرب 1300 تقاضاى انتشار نشريه اى هفتگى كرد كه نام آن آزاد و مرام آن سياسى و ادبى و اجتماعى بود20 و امتياز اين نشريه را به شرط آنكه «خلاف مصلحت وقت چيزى ننويسند»21 گرفت؛ اما پس از انتشار شش شماره دستور توقيف آن صادر شد. علت توقيف اين بود كه بنا به دستور «رياست وزراء عظام مقرر گرديده كه تا موقع تكميل قانون مطبوعات وزارت معارف از صدور امتياز به جرايد خوددارى كند».22 اجازه انتشار مجدد اين روزنامه در بهمن 1300 صادر شد.23روزنامه آزاد آخرين تلاش مطبوعاتى ابوالقاسم آزادمراغه اى بود؛ ولى فعاليت وى در خصوص رفع حجاب همچنان ادامه داشت و او همراه با همسرش در محافل ضد حجاب شركت مىجستند.24
اما در خصوص فرهنگ زبان خود همچنان پيگير بود و در 1303ش مكتوبى به مجلس و هئيت دولت نوشت و در آن تقاضا كرد دولت او را براى فراگرفتن بيشتر زبانهاى باستانى همراه با چهار فرزند خود به اروپا اعزام كند و هزينه براى وى در نظر گيرد.25 همچنين مبلغى از سوى وزارت معارف براى تحرير و تدوين فرهنگ وى كه حال ديگر آن را آزاد نام نهاده بود در نظر گرفته شد.26 آزاد كه متوجه گرايشهاى باستان گرايانه سردار سپه نخست وزير وقت بود در نامه اى از وى خواست تا با تأمين بودجه براى اعزام وى به هندوستان جهت فراگرفتن بيشتر زبان باستانى موافقت خود را اعلام كند تا «دولت محبوب سردار سپه ثانى اردشير بابكان»27 شود. اين تقاضاهاى وى راه به جايى نبرد و او، با آنكه از اولين كسانى بود كه موضوع تأسيس «انجمن واژهسازى» را مطرح كرد اما در فرهنگستان زبان فارسى جايى نداشت.28 گرچه از فعاليت مطبوعاتى دست برداشته بود ولى در سال 1320 تا 1321 گاهى با روزنامه مردم ارگان حزب توده همكارى مىكرد.29
الفباى پيشنهادى آزادمراغه اى
آزادمراغه اى در پى اين تصميم خود جمعيتى به نام گروه طرفداران الفباى آسان را در تهران و شهرستانها تشكيل داد و خود نيز دبير اين گروه شد. او براى جلب نظر نمايندگان مجلس دوره چهاردهم كتابى تحت عنوان الفباى آسان تأليف كرد تا شايد خط پيشنهادى وى مورد بررسى قرار گيرد و در مجلس پانزدهم به عنوان يك طرح قانونى مطرح و تصويب شود.30 در اين كتاب به ذكر معايب خط فارسى پرداخت و خط پيشنهادى را يكى از عوامل پيشرفت معرفى كرد. ابوالقاسم آزادمراغه اى در پنجم خرداد 1325 در حالى كه نه فرهنگش به چاپ رسيده و نه نسخه پيشنهادى وى در خصوص تغيير خط راه به جايى برده بود در تهران درگذشت. از او دو اثر چاپ شده به جا مانده است: الفباى آسان و رهنماى نوعروسان.31
پی نوشتها:
1. محمد صدرهاشمى. تاريخ جرايد و مجلات ايران. اصفهان، كمال، 1363. ج 1، صص 142-141.
2 . ايرج افشار، «يادى از ابوالقاسم آزاد مراغى»، آينده. س 18، ش 7-12. صص 405-406.
3 . همان.
4 . تاريخ جرايد و مطبوعات ايران. ج 4، ص 263.
5 . فرهنگ ديگرى به همين نام در 1308ش و در پنج جلد توسط محمدعلى تبريزى خيابانى در تبريز منتشر شد.اين فرهنگ نيز شامل كلمات فارسى سره بود.
6 . تاريخ جرايد و مجلات. ج 4، ص 263.
7 . همان.
8 . ابوالقاسم آزادمراغهاى، «ويرانى ايران از چيست»، نامه پارسى، ش 15، 20 ربيعالاول 1335 تازى، ص 1.
9 . سند شماره 6-24470-2، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.
10 . تاريخ جرايد و مجلات ايران. ج 4، ص 265.
11 . تاريخ جرايد و مطبوعات. ج 4، ص 263.
12 . عليرضا دولتشاهى، «آزاد مراغهاى و پارسىنويسى»، جهان كتاب، س 2، ش 8-7. صص 51-50 .
13 . نامه پارسى. ش 14، 5 ربيعالاول 1335.
14 . خاطرات سياسى و تاريخى. تهران، فردوسى، 1362. ص 198؛ تاريخ جرايد و مجلات ايران. ج 1، ص 151.
15 . مرتضى سيفى تفرشى. پليس خفيه ايران. تهران، ققنوس، 1368. ص 102.
16 . يحيى دولتآبادى. حيات يحيى. تهران، فردوسى و عطار، 1362. ج 4، ص 433.
17 . پليس خفيه ايران. ص 102.
18 . «درگذشت يك مرد دانشمند»، اطلاعات هفتگى، س 6، ش 257، 24خرداد 1325. ص 18.
19 . اسناد مطبوعات 1320-1286. به كوشش كاوه بيات و مسعود كوهستانىنژاد. تهران، سازمان اسناد ملى ايران، 1372. ج 1، ص 271.
20 . اسناد مطبوعات. ج 1، ص 15.
21 . همان، ج 1، ص 16.
22 . همان.
23 . همان.
24 . به روايت سعيد نفيسى. به كوشش عليرضا اعتصام. تهران، مركز، 1381. ص 170.
25 . سند شماره 13-4470-2. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.
26 . سند شماره 5-4470-2. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.
27 . سند شماره8-4470-2. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.
28 . عليرضا دولتشاهى، «آزاد مراغهاى و نامه پارسى»، جهان كتاب، سال دوم، ش 8-7. ص 51.
29 . انور خامهاى. خاطرات سياسى. تهران، گفتار، 1372. ص 265.
30 . الفباى آسان. ص1.
31. خانبابا مشار. مولفين كتب چاپى فارسى و عربى. تهران، 1340. ج 1، ص 225.