یکی از مشکلات بزرگ مردم در ایران قدیم جهت مسافرت از شهری به شهری دیگر نبود امنیت در راه های مواصلاتی و بین شهری بود. ازاینرو کاروان های مختلف در كنار اقدامات تأمينى عرفى براى حافظت از كاروانها در برابر دزدان و راهزنان، از بـرخى عـناصر دينـى نيز استفاده مىکردند از جمله از نـمادهاى شـيعى هـمچون دست چوبى يا حلبى نصبشده بر تيرى بلند كه بهصورت يك علم بر پشت قاطرى حمل مىشد و نشانه آن بود كه اين كاروان تحت حمايت حضرت عباس(ع) اسـت و امـيد داشـتند كه راهزنان به حرمت آن حضرت از حمله به كاروان اجتناب كنـند . تـرس از جنيان نيز كه به باور مردم در همهجا بهويژه در درهها مسكن داشتند و خصوصآ شبها فعاليت مىكردند باعث مىشد كه از عناصر دينى بـهعنوان ابـزارهاى حـفاظتى در سفرها استفاده شود. در اين مواقع پىدرپى صلوات مىفرستادند و اوراد و اذكار دوردارنده جنيان را زمزمه مـىكردند . اين باور و ترس عمومى از جنيان باعث مىشد كه مسافران ايرانى از تنها غذا خوردن، تنها خوابيدن و تنها حـركت كردن در مـسير اجـتناب كنند و بهويژه از سوت زدن در هنگام شب بپرهيزند زيرا صداى سوت، بهزعم آنان، مـوجب جـلب توجه جنيان مىشد.
منبع: شهرىباف، جعفر، 1368، تاريخ اجتماعى تـهران در قـرن سيزدهم، زندگى، كسب و كار، تهران، رسا، 1368،ص67