گـفتنی اسـت عناصر وطنخواه و مبارز با انگلیس در سالهای پایانی حکومت قاجار، نوعا با دیدهای منفی به سید ضیاء نگریسته و او را از عمّال بریتانیا در ایران قلمداد میکردند، و حتی اقدام وی به لغو(یکجانبهء) قرارداد 1919 در زمـان نـخست وزیری را -که با اقدامات مشکوکی همچون به رسمیت شناختن عملی قوای اشغالگر انگلیس در جنوب ایران (موسوم به«پلیس جنوب»)همراه بود- حرکتی مـزوّرانه،و جـزئی از سناریوی از پیش طراحیشدهء خود انـگلیسیها مـیدانستند....
مقدمه
بهائیت در کودتای«انگلیسی» 1299 ،که به تأسیس رژیم«فـاسد و وابستهء» پهلوی انجامید نقش داشت؛ اسناد و مدارک تاریخی حاکی است که، محفل بهائیت در ایران،مدتها پیش از کودتای«انگلیسی»سوم اسفند 1299،توسط مهرهء نشاندار خویش یعنی حبیب اللّه عین الملک(پدر هویدا نخست وزیر مـشهور عـصر پهلوی)،رضا خان را کشف و برای اجرای کودتا به سرجاسوس بریتانیا در ایران(سر اردشیر ریپورتر یا اردشیر جی) معرفی کرد.جز این،عناصر دیگری نیز از بهائیان سرشناس با کودتاچیان همکاری داشـتند کـه پس از پیروزی کودتا حتی به درون کابینهء سید ضیاء الدین طباطبایی(رهبر سیاسی کودتا)راه یافتند.
حـبیب اللّه خان عین الملک؛ چهره پنهان بهائیان کودتای سوم اسفند 1299
عین الملک (پدر عباس هـویدا) از بـهائیان سرشناس در اواخر عصر قاجار و اوایل عصر پهلوی است که پدرش (میرزا محمد رضا قنّاد شیرازی) از حواریون حسینعلی بهاء و عباس افـندی بـود و تـا دم مرگ به آنها ارادت میورزید و متقابلا از لطف و عنایت خاص بهاء و عـبد البهاء بهرهمند بود. در پیوستگی و تقرب میرزا رضا نزد رهبران بهائیت همین بس،کـه او یـکی از 9 تـن بهائیانی است که عباس افندی،دو روز پس از مرگ حسینعلی بهاء،وصیتنامهء(دستکاریشدهء)بهاء را در حـضور آنـان گـشود و امر به خواندن آن کرد.1
عین الملک،خود در جوانی، مدتی منشی و دستیار عبد البهاء بـود2و نـامهای از عـباس افندی مربوط به اوایل دوران مشروطهء دوم (ظاهرا خطاب به عزیز اللّه خان ورقا در تهران) در دسـت اسـت که از وی میخواهد برای عین الملک کاری دستوپا کند.3 ظاهرا با همین سفارشها و حـمایتها اسـت کـه عین الملک وارد کادر وزارت خارجه گردیده و «مدت مدیدی»در کشورهای عربی(سوریه،لبنان و عربستان) «عهدهدار مـقام کـنسولگری میشود و تا سالهای پیش از جنگ جهانی(دوم) فعالانه به این کار ادامه میدهد. و درعـینحال «بـه او مـأموریت داده میشود که در کشورهای عربی به گسترش و تبلیغ بهائیت بپردازد».4
در اعلامیهای که به امضای اسـکندر،از سـوی مخالفان عباس هویدا (فرزند عین الملک،و وزیر دارایی وقت کابینهء حسنعلی مـنصور)در مـهر 1343 بـرای مقامات دولتی ایران پست شد، از ارتباط عین الملک با عباس افندی و انگلیسیها،و تبلیغات وی بـه نـفع بـهائیت یاد شده است.نسخهای از این اعلامیه،که عنوان «هویدا کیست؟» را بر پیشانی دارد،در اسـناد سـاواک یافت میشود.5
عین الملک در مشروطه دوم، پیوند مرموزی با عناصر مظنون به همدستی با بریتانیا (همچون سـید ضـیاء الدین طباطبایی و سردار اسعد بختیاری) دارد. او تحصیلکرده «مدرسه آمریکاییهای بیروت» بود که «هـمانجا زبـانهای عربی، انگلیسی و فرانسه را آموخت» و «ترکیبی غریب از آثـار گـوناگون- از نـوشتههای خیلی جبرانگرفته تا رمانهای بـاسمهای فرانسوی میشل زواگو- را به فارسی برگرداند». 6 پس از پایان تحصیلاتش در بیروت، راهی پاریس شد و در آنجا عـلیقلی خـان سردار اسعد بختیاری را که از سران مـشروطه ء سـکولار، و سهامدار شـرکت نـفت انـگلیس و ایران بود ملاقات کـرد. پس از چندی معلم فرزندان اسعد شد و به دستیاری او از احمد شاه لقب عین الملکی گرفت. نـیز بـه توصیه همین اسعد بود که بـرخی از داسـتانهای دنـبالهدار و پرخـوانندهء پانـسن دوتاریل را که شـخصیت مـرموز راکومبول قهرمان اصلیش بود به فارسی برگرداند.
عین الملک،همچنین با سید ضیاء الدین طباطبایی دوسـتی صـمیمی داشـت و از همکاران وی در روزنامه رعد شمرده میشد.سید ضـیاء از هـمان دوران بـهعنوان فـردی «انـگلوفیل» شـهرت داشت و بعدها نیز (چنانکه میدانیم) در کودتای انگلیسی 1299 نقشی مهم از سوی انگلیسیها به او واگذار شد. روزنامه رعد،که توسط سید ضیاء اداره شده و عین الملک از نویسندگان آن بود،در سـالهای جنگ جهانی اول(1914-1918)، از سیاست روس و انگلیس در ایران جانبداری میکرد، و پس از عقد قرارداد استعماری 1919 وثوق الدوله-کاکس نیز رسما به جانبداری از این قرارداد ننگین برخاست و عملا به سخنگاهی جهات تبلیغ و ترویج آن بدل گردید.7
گـفتنی اسـت عناصر وطنخواه و مبارز با انگلیس در سالهای پایانی حکومت قاجار، نوعا با دیدهای منفی به سید ضیاء نگریسته و او را از عمّال بریتانیا در ایران قلمداد میکردند، و حتی اقدام وی به لغو(یکجانبهء) قرارداد 1919 در زمـان نـخست وزیری را -که با اقدامات مشکوکی همچون به رسمیت شناختن عملی قوای اشغالگر انگلیس در جنوب ایران (موسوم به«پلیس جنوب»)همراه بود- حرکتی مـزوّرانه،و جـزئی از سناریوی از پیش طراحیشدهء خود انـگلیسیها مـیدانستند.
مستشار الدولهء صادق،یکی از آزادیخواهان و رؤسای مجلس شورا در صدر مشروطه، و از مخالفان قرارداد 1919 وثوق الدوله-کاکس است که به جرم مخالفت با کابینه قرارداد، به کـاشان تـبعید شد. وی سید ضیاء را«از عـاملین مـعروف» انگلستان میشمارد که اهداف استعماری بریتانیا در قرارداد 1919 را در پوشش کودتای 1299 و لغو نمایشی قرارداد مزبور تحقق بخشید. 8 عبد اللّه مستوفی نیز از سید ضیاء بهعنوان «کار چاقکن» وثوق الدوله و «مزبور علنی و بیّن انگلیسیها»یاد میکند.9
همانظور که می دانیم ماهیت اسـتعماری قـرارداد 1919(کـه ایران را«تحت الحمایهء انگلیس»میخواست) امروزه بر همگان روشن شده است. دکتر عباس میلانی،پژوهشگر معاصر کـه در کـتاب خود «معمای هویدا» ،سعیای تام در تطهیر هویدا مبذول داشته است، راجع به قـرارداد 1919 سـخن جـالبی دارد: «دولت استعمارگر انگلستان که در سدههای نوزدهم و بیستم میلادی،همواره وبال تاریخ ایران بود،انقلاب اکتبر را بـهانه کرد و بر آن شد که سیطرهاش را بر ایران مستحکمتر کند.در اجرای این سیاست، مـأموران انگلیسی به سه نـفر از مـتنفذترین سیاستمداران ایران رشوه دادند و آنان را به امضای قرارداد ننگین 1919 ترغیب کردند. (یکی از سه رشوهخوار،پدربزرگ همسر آتی امیر عباس هویدا بود). براساس این قرارداد، ایران عملا به یکی از مستعمرات انگلیس بـدل میشد.تنها در نتیجه مبارزات طیفی گسترده از نیروهای ملی ایرانی،تلاش انگلیس ناکام ماند و قرارداد لغو شد».10
شایان ذکر است که در ایران کمتر جریدهای به صراحت و تهور رعد، متظاهر به حمایت سـیاستهای خـارجه شـده و از همین لحاظ خیلی در افکار آزادیخواهان منفور واقع شده بود. سید ضیاء الدین قبل از کودتا منفور افکار عمومی، احرار و صـلحا و مـنوّر الفکرهای پاکدامن بوده است. وی از اول کابینه «وثوق الدوله» تا زمانی کـه خـودش رئیس الوزرا شد یکی از انگلوفیلهای فعال و عوامل مـتعصب انـگلیس بـوده است و کتابچهای که میگوید در قفقاز نشر داده نـیز یـکی از دلایل انگلیسی مآبی او است. 11
اتهام سید ضیاء بـه همدستی را انگلیسیها تا آنجا رواج داشت که حتی خود سید ضیاء در اظهاراتش به سید محمد عـلی جـمالزاده میگوید: «سپهدار رشتی(نخست وزیر ایـران در زمـان وقـوع کـودتای 1299) «مـثل همه، مرا خـایه چـپ نرمان سفیر انگلیس که آدم بسیار نجیب و خوبی بود[!]میدانست...»12
پس از عقد قرارداد 9191 و تکاپوی گسترده انگلیسیها بـرای تـوجیه و تـحمیل آن به افکار عمومی ایران و اروپا، روزنامه رعد نـیز ضـمن درج سـلسله مـقالاتی بـا تشریح وضعیت ایران و مواد قرارداد، به دفاع از آن برخاست و بهطور بیسابقهای بهشدت علیه مخالفین قرارداد موضعگیری کرد و بالاتر اینکه اندکی پردههای سیاست را بالا زد و به افشاگری علیه مخالفین قـرارداد مبادرت ورزید. از جمله در یکی از شمارههای خود نوشت دولت آمریکا به هیئت ایرانی اعزامی به کنفرانس صلح پاریس کمکی نکرده و ایران را به حال خود رها ساخته است.در این فضا ایران چه بـاید بکند؟ معلوم اسـت باید خود را به جایی متصل سازد تا بتواند تمامیت ارضی و استقلال خویش را محفوظ نگاه دارد».13
بـرخی از پژوهـشگران، باتوجه به قرائن موجود،حدس میزنند که همکاری مطبوعاتی عین الملک با سید ضیاء الدیـن طباطبایی(سیاستمدار«انگلوفیل»)در روزنامه رعد، با نظر سفارت انگلیس در ایران انجام شده بـاشد. خسرو معتضد مینویسد: « بـا ارتـباط نزدیک سید ضیاء الدین با انگلیسیها در دوران جنگ جهانی اول و سالهای پیش و بعد از آن، و مناسبات صمیمانهء علیقلی خان سردار اسعد که یکی از سهامداران کمپانی نفت انگلیس و ایران بود و سالانه چندین هزار لیره بـابت حفظ و حراست لولههای نفت از کمپانی دریافت میداشت، دور نیست که پیوستن عین الملک به جرگهء نویسندگان و مترجمان[روزنامهء رعد]با تصویب و موافقت سفارت انگلیس در ایران انجام شده باشد..» 14
باری،جناب عین الملک،به قـول خـود، با چنین آنگلوفیل تمامعیاری (یعنی سید ضیاء) از 21 سال پیش از کودتای 1299،صمیمیت و همکاری داشت. او،که زمان نخست وزیری سید ضیاء ژنرال قنسول ایران در شامات بود،در روز ششم فروردین 1300 شمسی(یعنی کمتر از یـک مـاه پس از کودتا) مصاحبهای با روزنامه لسان العرب (شامات،16 رجب 1339 ق) به عمل آورد و ضمن ستایش کودتا، از سید ضیاء بهعنوان یکی از«رجال بزرگ و کاری» ایران یاد کرد که «برای احیای روح تاریخی ایران و تـرقی دادن ایـرانیان نهایت کفایت را دارا میباشد» و افزود که با وی سابقه رفاقت و معاشرتی «21 ساله« دارد. 15 (یعنی از آغاز مشروطهء دوم،با سید ضیاء دوست و معاشر بوده است). اشارهء عین الملک به رفاقت دیرین خود با سـید ضـیاء مـیتواند،از جمله، اشاره به همکاری قـلمی وی بـا سید ضیاء در روزنامه رعد باشد که در سطور فوق پیرامون آن سخن گفتیم.
پی نوشتها:
1. عبد اللّه شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران»، فصلنامه تاریخ معاصر، شماره 27، 1382
2. اسد اللّه مـازندرانی، ظهور الحق، جـلد 8، قم، موسسه ملی مطبوعات امری، بی تا، ص 1138 ؛
3. مکاتیب عبد البهاء،362/2.
4. مجله چـهرهنما،شـمارهء 29 رمضان 1350.
6. عبد اللّه شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، 1376، ص 375
7. عباس میلانی، معمای هویدا، تهران، اختران، 1380، صص 64-74، ص 25.
8. حسین آبادیان،ایران؛ از سقوط مشروطه تا کـودتای سـوم اسفند، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1380، ص 764.
9. خاطرات و اسناد مستشار الدوله صادق،مجموعه اول، یادداشتهای تاریخی،به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات فردوسی 1361،ص 131
10. عبد اللّه مستوفی ، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دورهء قاجاریه، تهران، نشر زوار؛ 1360، ص 42
11. محمد رضـا تـبریزی شیرازی زندگی سیاسی، اجـتماعی سـید ضیاء الدین طباطبایی، تهران، سهامی انتشار، 1378، صص 942-262.
12. سید محمد علی جمالزاده تقریرات سید ضیاء و«کتاب سیاه»»او، مندرج در: مجله آینده مدیر، سال 7،ش 3، خـرداد 1360،ص 209.
13. حسین آبادیان ایـران، از سقوط مـشروطه تا کودتای سوم اسفند، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ 1380 ،ص 467.
14. خسرو معتضد، هویدا؛ سیاستمدار ارپیپ، عصا،گل ارکیده، تهران، نشر زرین، 1378، ص 94
15. اسناد مؤسسهء تـاریخ مـعاصر ایـران،ش 42 تا 82-1-931 ک.