اولین سانسور مطبوعاتی در دهه 1320 توسط دولت قوام و در پی قحطی سال 1321 از سوی دولت قوامالسلطنه اعمال گردید. این قحطی که ناشی از اشغال کشور توسط متفقین و کمکاری دولت در اتخاذ تدابیر مناسب بود، در مطبوعات انعکاس زیادی پیدا کرد. در پی اخبار منتشر شده و قحطی به وجود آمده، مردم در 17 آذر آن سال دست به طغیان و آشوب زدند و قوام به این بهانه دستور توقیف روزنامهها را صادر کرد.
بعد از سقوط رضاشاه از قدرت، فضای سیاسی با آزادی نسبی مواجه شد. در این شرایط احزاب و نهادهای مدنی از فضای نسبتاً آزاد و آرامتری نسبت به قبل برخوردار شدند ولی با این حال کنترل مطبوعات و سانسور دولتی همچنان بر سایه بسیاری از روزنامهها سنگینی میکرد. این موضوع به خصوص در دوره نخستوزیری قوام و سهیلی مشهودتر بوده و با ترور نافرجام شاه به اوج خود رسید. با این حال این دوره از ویژگیهای خاصی همچون افزایش تعداد نشریات، گوناگونی اندیشهها و دیدگاههای مختلف نیز برخوردار است.
سقوط رضاشاه و فضای آزاد سیاسی
با سقوط رضاشاه از قدرت، ناگهان مردم و گروههای سیاسی بسان زندانیانی که به یکباره از بند رهایی یافته باشند، آزادانه به فعالیتهایی که پیش از آن ممنوع بود روی آوردند. یکی از خارجیانی که در آن روزها از نزدیک شاهد حوادث ایران بود به تشریح وضعیت مردم و روزنامهها پرداخته و آورده است: «مردم ایران در طول پانزده سال گذشته از به زبان آوردن حتی یک کلمه انتقاد از هر چیزی که شاه میگفت یا میکرد وحشت داشتند. روزنامهها از هر اقدام او به نحوی ستایش میکردند که گوئی خداست..... ولی اکنون که او دیگر در اوج قدرت نیست، مردم شروع به بازگو کردن افکار خود کردهاند و انسان از چیزهائی که درباره شاه میگویند دچار بهت و حیرت میشود.»1
این فضا باعث شد تا هر روز بر تعداد روزنامهها و مطالب تند و تیز آنان علیه شرایط موجود افزوده شود. چنانچه تعداد نشریات از نظر کمی با رشد قابل توجهی روبرو شد. مطابق با برخی از آمارها در اين دوره به خصوص بین سالهای 1320- 1326 تعداد 464 نشريه منتشر شد كه از اين تعداد، 433 عدد به زبان فارسي، 4 عدد به زبان ارمني، 9 عدد به زبان تركي و سه عدد به زبان كردي و 2 عدد به زبان فرانسه و 1 عدد به زبان روسي و 7 عدد به زبان لهستاني بودند.2 با این حال و علیرغم آنکه تعداد نشریات از نظر کمی افزایش یافت، سانسور همچنان از سوی برخی از دولتها اعمال میشد.
سانسور مطبوعات در دهه 1320
اولین سانسور مطبوعاتی در دهه 1320 توسط دولت قوام و در پی قحطی سال 1321 از سوی دولت قوامالسلطنه اعمال گردید. این قحطی که ناشی از اشغال کشور توسط متفقین و کمکاری دولت در اتخاذ تدابیر مناسب بود، در مطبوعات انعکاس زیادی پیدا کرد. در پی اخبار منتشر شده و قحطی به وجود آمده، مردم در 17 آذر آن سال دست به طغیان و آشوب زدند و قوام به این بهانه دستور توقیف روزنامهها را صادر کرد. البته او بعد از کنترل و اتمام شورش مجدداً به بهانههای دیگر همچنان به توقیف روزنامهها ادامه داد و در عوض یک روزنامه دولتی به نام اخبار روز را منتشر کرد. گذشته از این مطابق با دستورالعمل دولتی، مطبوعات موظف شدند برای گرفتن امتیاز نشر و انتشار روزنامه اجازه دولتی را کسب نمایند که به اعتقاد بسیاری این اجازه خود مصداق سانسور تلقی شده و بعد از آن وارد قانون روزنامهنگاری ایران شد. با این حال بعد از اتمام توقیف کوتاه مدت جراید، بسیاری از روزنامهها کار خود را آغاز نمودند. از ویژگیهای خاص فعالیتهای مطبوعاتی در این دوره باید به وارد شدن روزنامههای وابسته به حزب توده نیز اشاره نمود که ضمن ورود به عرصه مطبوعات، توانستند به جدال قلمی با بسیاری از جناحهای فکری رقیب بپردازند. البته این تنشها در سال 1322 و با ورود سیدضیا به ایران رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. بر این اساس گروهی از جراید به هواخواهی از مشی سیاسی و فكری وی برخاستند. مظفر فیروز روزنامه رعد امروز را، كه احیای روزنامه رعد محسوب میشد، در همان سال منتشر كرد كه ترجمان حزب ارادهملی وابسته به سیدضیاء بود. روزنامههایی چون كشور، وظیفه، هور، روزنامه قدیمی كوشش و كاروان غالباً نخستین شمارههای خود را با طرفداری از سیدضیاء آغاز كردند و در 1325ش، پس از بازداشت سیدضیاء، توقیف شدند.3
"نقطه عطف دیگر در دنیای مطبوعات و در دهه 1320 در دوره سهیلی رقم خورد. سهیلی" که به دنبال سقوط "قوام" بر سر کار آمد سیاست ضد مطبوعاتی شدیدتری را اتخاذ کرد که باعث اتحاد مطبوعاتیها در مقابل وی شد. سهیلی مجبور شد برای خفقان و سرکوبی مطبوعات از مجلس کمک بگیرد. "حسین فاطمی" در "باختر" نوشت: «این دستهای که به ظاهر حافظ و حامی قانون هستند و با کمال صراحت اصل مسلم قانون اساسی تمنای سانسور جراید را دارند اطمینان قطعی داشته باشند که دیر یا زود سزای بدمستی خویش را خواهند دید.»4
بعد از آن و در دولتهای بعدی نیز سانسور و فشار دولتی همچنان بالاسر مطبوعات بود؛ اما همزمان با آغاز جنبش ملی شدن نفت و پیروزی آن که به روی کار آمدن دکتر مصدق منجر شد، فضایی از آزادی مطبوعاتی به وجود آمد. البته مواضع مطبوعات نسبت به دکتر مصدق متفاوت و متناقض بود. بسیاری از مطبوعات حامی جنبش ملی شدن نفت بودند و البته در مقابل گروهی از جراید، نظیر سفیر و ارشاد ملت، نیز بودند كه با دكتر مصدق مخالفت كردند و از دولت رزمآرا ــ كه مخالف ملیكردن صنعت نفت بود حمایت نمودند.5 در این شرایط مطبوعات دورهای از آزادی را تجربه کردند که در تاریخ مطبوعات پهلوی بیسابقه بود. البته ماهعسل این اتفاق خیلی کوتاه بود و با کودتای 28 مرداد، مجدداً دورهای از خفقان سیاسی بر مطبوعات حاکم شد.
سخن نهایی
دهه 1320 یک دوره بینظیر در تاریخ مطبوعات دوره پهلوی است. در این دوره مطبوعات به معنای واقعی از آزادی مطبوعاتی بهره بردند و به جدال و رقابت فکری با یکدیگر پرداختند. گرچه در این دوره نیز شاهد توقیف، سانسور و اعمال قوانینی چون کسب اجازه دولتی برای گرفتن امتیاز مطبوعاتی هستیم؛ اما با این حال آن آزادی نسبی نیز توانست در خدمت بسیاری از حوادث سیاسی آن دهه قرار گیرد. با این حال علیرغم این شرایط برخی معتقدند مطبوعات این دوره نیز نتوانستند از آزادی و فرت به وجود آمده در آن دوره استفاده سیاسی لازم را ببرند و از این فرصت تنها در رواج بدگوییهای غیرسیاسی استفاده کردند.
فهرست منابع
1. ریچارد ا. استورات، در آخرین روزهای رضاشاه، تهاجم روس و انگلیس به ایران در شهریور 1320، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1370، ص 312.
2. الول ساتن، «مطبوعات ايران از سال 1320 تا 1326ش» مندرج در كتاب ادبيات نوين ايران، ترجمه يعقوب آژند، تهران: اميركبير، 1363، ص 231 برگرفته از مقاله مطبوعات ایران از 1320- 1332 ش، دانشنامه ایران زمین.
3. پروین قدسیزاد، سجاد راعی گلوجه، اصغر صادقی یکتا، جراید در ایران، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرهالمعارف اسلامی، جلد 1، ص 4997.
4. محمدعلی سفری، قلم و سیاست، ج 1، تهران، نامک، ۱۳۷۱، ص۹۸ برگرفته از مقاله مطبوعات در عصر پهلوی، سایت پژوهه.
5. قدسیزاد و دیگران، همان، ص 4997.