انگلیس یا امپراطوری بریتانیا، بزرگترین کشور استعمارگر دنیا در دوران استعمارگری محسوب میشد. این کشور کمی دیرتر از استعمارگران پیر، وارد این وادی شد؛ اما چنان گوی سبق را از آنان ربود که دیگر آفتاب در بریتانیای کبیر غروب نمیکرد. این کشور، مستعمرات زیادی را در آسیا، آفریقا و آمریکا از آن خود کرد. تعداد مستعمرات این کشور به حدی زیاد بود که بدون اغراق، پرداختن به یکی از آنها نیز در این نوشته نمیگنجد. با این حال ما تلاش کردهایم تا نگاهی بسیار کلی به بخشی از مهمترین مستعمرات این کشور و اقدامات استعماری آن بیندازیم. با ذکر این نکته که مهمترین مستعمرات انگلیس، شامل هندوستان و کشورهای خاورمیانه بود.
مستعمرات انگلیس قبل از جنگ جهانی اول
عمدهترین مستعمرات انگلیس تا قبل از جنگ جهانی اول به هند و کشورهای خاورمیانه محدود بود. در این میان ایران هیچگاه به طور کامل تحت استعمار انگلیس درنیامد؛ اما به شکل نیمه استعماری، تحت الحمایه این کشور بود. در این دوران مهمترین مستعمره انگلیس، کشور هند بود. در واقع بخشی مهمی از فعالیتهای استعماری این کشور نیز در پیوند با موضوع هند قرار داشت. چنانچه بر سر حفظ مستعمرات خود در هند، وارد رقابت با روسیه شد و در راستای این رقابت، مستعمراتی را در خاورمیانه از آن خود کرد. زیرا مسیر رسیدن به هند، از راه کشورهای خاورمیانه همچون ایران و افغانستان میگذشت.
تسلط بر هند از قرن شانزدهم آغاز شد، زمانی که با تجار هلندی دچار اختلاف شد و از این وضعیت نهایت استفاده را برد. اقدام تجاری هلندی ها در افزایش قیمت فلفل از سه به هشت شیلینگ خشم ناویان ماجرا جوی انگلیسی را بر انگیخت و به دنبال آن،این دریا نوردان وبازرگانان تصمیم گرفتند در عرصه تجارت شرق داخل شوند. از این رو ملکه الیزابت اول با تقاضای آنان در سال 1600 میلادی موافقت کرد. بدین ترتیب یک سال پس از آن نخستین کشتی کمپانی به فرماندهی لنکستر دربیست و چهارم ژانویه 1601 میلادی به سوی آبهای شرق به حرکت در آمد. در هر صورت، این موضوع بهانه لازم را برای تاسیس کمپانی هند شرقی ایجاد کرد.1
کمپانی هند شرقی در سال 1600 تاسیس شد و از این جهت نقطه عطف مهمی برای بریتانیاییها بود. «این سازمان بیشتر پول و توان خود را در توسعه حضور مستعمراتی در هندوستان متمرکز ساخت. این حضور شامل کشتزارها، کارخانهها، و انبارهای تدارکاتی متعدد، همچنین شهرکهای کوچک و دژهایی برای نگهداری از آنها میشد. عمده محصولات محلی صادره به انگلستان شامل پنبه و ابریشم مرغوب، همین طور مقادیر زیادی چای، رنگ و ادویه جات میشد. بریتانیاییها همچنین اقدامات سنجیدهای به عمل آوردند تا رهبران محلی هند را متقاعد سازند که به مهاجرنشینان و بازرگانان بریتانیایی در واردات و صادرات کالاها کمک کنند.»2
اما همانطور که گفته شد مستعمرات انگلیس تنها به هند محدود نشد، بلکه این کشور بسیاری از کشورهای حاشیه خلیج فارس، مصر، فلسطین، عربستان و عراق را کم و بیش زیر نفوذ اقدامات استعماری خویش درآورد. در اواخر قرن 19 میلادی، کشورهای امپریالیستی، جهان را کاملاً بین خود تقسیم کرده بودند و اکثر مستعمرات تحت حاکمیت انگلیس و فرانسه بود. در این میان، انگلستان دارای 2409 میلیون کیلومتر مربع مستعمره با جمعیتی حدود سیصدو نه میلیون نفر بود.3
در این راستا، بخش مهمی از اهداف استعماری انگلیس در ایران و در دوره قاجار شکل گرفت. انگلیس توانست با قراردادهای استعماری فراوان با شاهان قاجاری، بسیاری از مطامع استعماری خود را محقق کند. این کشور در مواردی با سازش با روسیه، صدمات جبرانناپذیری به ایران زد که نمونه آن را میتوان در قرارداد 1907 و قرارداد 1915 مشاهده کرد که طی این قراردادها، ایران رسما میان دو کشور تقسیم شد. روند استعمارگری بریتانیا تا قرن بیستم ادامه داشت و طی جنگ جهانی اول و بعد از آن شتاب بیشتری نیز گرفت.
روند استعمارگری انگلیس در زمان جنگ جهانی اول و بعد از آن
انگلیس در زمان جنگ جهانی اول و بعد از آن نیز دست به اقدامات استعماری زیادی زد. اقداماتی که تبعات بسیار سنگینی برای مردم خارومیانه داشت. این کشور با قرارداد سایکس- پیکو که در همراهی با فرانسه منعقد شد، به مرزبندی سرزمینهای جدا شده از عثمانی پرداخت و آنها را با فرانسه تقسیم کرد. مرزبندیهای جدید، بدون توجه به قومیت، مذهب و زبان مردم خاورمیانه صورت گرفت و سرآغاز اختلافاتی شد که هنوز هم ادامه دارد.
انگلیس توانست تا سال 1939 بسیاری از مستعمرات خود را حفظ کند، اما با وارد شدن به جنگ جهانی دوم، تقریبا قدرت گذشته خود را از دست داد و از نفوذ و تسلط این کشور کاسته شد. از این روش استعماری این کشور نیز تا حدودی تغییر کرد. چنانچه «از ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۱ دولت انگلستان این سیاست را پیش گرفت که با کمکهای مالی به پیشرفت اقتصادی مستعمرات آفریقاییاش آنها را اندک اندک و پله پله به سوی دولتهای خودگردان و سپس به کشورهای مستقل در چارچوب ملتهای هم سود به پیش برد.»4
انگلیس با زیرکی تمام و با درک شرایط جنبشهای مردمی، از این سیاست استفاده کرد و گفتگوهای متعددی را با رهبران جنبشهای ضداستعماری برپا کرد. براین اساس از آنجا که «در جنبشهای ملی گرایان مستعمرههای آفریقایی جریانهای مارکسیستی کم توان و ناچیز بود، دولت انگلستان توانست با رهبران آفریقایی هم چون «نکرومه» و «نیرره» به گفت وگو نشیند. در «کنیا» چون از سال ۱۹۵۲ قبیلههای «مائومائو» - جامعه پنهانی که با انگلستان در ستیز و با مسیحیت ناهمساز بود - سر به شورش زدند، بازداشت رئیس ملی گرایان «کنیاتا» گفت و گوها را چند گامی به بن بست کشانید اما در پایان دهه ۱۹۵۰ گفت و شنید از سر گرفته شد.»5
اما علیرغم تمام تدابیر، هند توانست در سال 1947 استقلال خود را به دست آورد. هر چند نفوذ این کشور همچنان بر بسیاری از کشورهای خاورمیانه همچون عراق، ایران و... پابرجا بود. انگلیس تا پایان دهه 1960 در ایران حضور داشت و با اقدامات مداخلهگرایانه، توانست نیازهای نفتی خود را تامین کند. اما در نهایت این کشور به دلیل ضعف سیاسی و نظامی که بخش مهمی از آن متاثر از شرکت در جنگ جهانی دوم بود، مجبور شد دست از فعالیتهای استعماری خود بردارد. هر چند بعد از آن نیز، این کشور در قالب استعمار نو و با سیاستهایی چون فروش تسلیحات نظامی، مداخله در امور سیاسی و سایر اقدامات غیرمستقیم، به فعالیتهای استعماری خود به شکلی دیگر ادامه داد.
فهرست منابع
1. عباسعلی آذرنیوشه، "نقش کمپانی هند شرقی انگلیس در تشدید کشمکش های استعماری (در ایران آغاز عصر قاجار1750- 1859م)" مطالعات شبه قاره، دوره 2، شماره 20، (پاییز 1390) ص 10.
2. دان ناردو، عصر استعمارگری، ترجمه مهدی حقیقتخواه، تهران، نشر ققنوس، 1386، ص 41.
3. مصطفی اسکندری، شناخت استعمار، قم، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، 1389، ص 30.
4. مهران توکلی، استعمار، استعمارگری، استعمارزدایی، جهان سوم، تهران، نشر نی، 1385، ص 94.
5. همانجا.