جنگ جهانى دوم با حمله آلمان به لهستان آغاز شد. دولت آلمان ابتدا در مورد اقليتهاى آلمانى منطقه دانتزيك، كه در عهدنامه ورساى به لهستان واگذار شده بود، به اين كشور هشدار داد. امّا حمله به لهستان بهانه مناسبترى مىطلبيد، بنابراين هيتلر در سپتامبر 1939 تراشيدن بهانة مناسب و لازم براى حمله به لهستان را به عهده شلنبرگ رئيس سازمان جاسوسى خود واگذاشت. شلنبرگ ابتدا با ايجاد يك مركز كسب اطلاعات در يك كاباره توانست اطلاعات لازم براى شروع جنگ را به دست آورد. به اين صورت كه وى عدهاى از زندانيان لهستانى را كه در بازداشتگاههاى آلمان به سر مىبردند، ملبس به يونيفرم ارتش لهستان و مجهز به نوع سلاح سازمانى اين كشور نمود. آنگاه، با دادن قول آزادى به آنان، آنها را وادار كرد به ايستگاه راديويى در «گلى وتيس» كه متعلق به آلمان بود و در مرز اين دو كشور قرار داشت حمله كنند. اما علىرغم قول آزادى، سربازان آلمان آنها را محاصره و قتلعام كردند.1 با توجه به اينكه هيتلر با استالين كمى پيشتر در 23 اوت 1939 در مورد تقسيم لهستان به توافق رسيده بود، در اول سپتامبر 1939/8 شهريور 1318 سپاهيان شوروى نيز از سمت شرق داخل خاك لهستان شدند. سرانجام دو سپاه روس و آلمان در منطقه «برست ليتوسك» به يكديگر رسيدند. اكنون لهستان دو نيمه شده بود.
لهستان تا 29 سپتامبر كاملاً به تصرف ارتشهاى مهاجم در آمد و عدة زيادى از مردم لهستان به اردوگاههاى كار در آلمان و شوروى فرستاده شدند. سرنوشت اسراى لهستانى كه در دست روسها گرفتار بودند دردناك بود چرا كه عدة زيادى از آنان به دست نيروهاى سرخ به قتل رسيدند. گورهاى دستهجمعى كه پس از جنگ در جنگلهاى سياه غرب شوروى كشف شد حاكى از اين قتلعامها بود. امّا در اثر مخفىكارى كمونيستها اين جنايات به آلمانيهاى نازى نسبت داده شد تا اينكه پس از فروپاشى شوروى پرده از روى اين حادثه برداشته شد. هفتهنامه انگليسىزبان آبزرور به نقل از يك رئيس پليس اسبق شوروى براى اولين بار جزئيات كامل چگونگى اعدام هزاران سرباز و افسر لهستانى را در سال 1940 كه به دستور استالين صورت گرفته بود، تشريح كرد. توكاريف رئيس پليس سياسى زمان استالين گفت تنها در آوريل 1940 تعداد 6295 نفر سرباز و افسر لهستانى در قرارگاه كل پليس سياسى استالين در ناحية كامىنيس در نزديكى مسكو قتلعام شدند و در مورد قتلعامهاى ديگر مىگويد كه در كانين 3897 نفر و در خاركف 4403 نفر اعدام شدند.2 هيتلر پس از آنكه در نبرد با بريتانيا توفيقى به دست نياورد تصميم گرفت براى جلوگيرى از خطر حمله شوروى به آلمان پيشدستى كند و به اين كشور حمله نمايد. بنابراين، سپاهيان آلمان به تاريخ 22 ژوئن 1941 حمله خود را به شوروى طى عملياتى به نام بارباروسا انجام دادند. ارتش آلمان تا دهم ژوئيه خود را به 200 مايلى مسكو رسانيد. اين ارتش در دوم اكتبر حتى خود را به سى مايلى مسكو رسانيد.3 آلمانها با توجه به طرح روزنبرگ در صدد دسترسى به چاههاى نفت قفقاز و خليجفارس بودند.
استالين مجبور شد براى جلوگيرى از پيشروى بيشتر آلمانها حتى دست به دامان ژنرال ولاديسلاو آندرس4، فرمانده آينده ارتش لهستان، شود.5 استالين پس از توافق بادولت در تبعيد لهستان در 30 ژوئيه 1941 ولاديسلاو آندرس را از زندان مسكو آزاد كرد و فرمانده ارتش در تبعيد لهستان نمود تا بدينوسيله در مقابل هجوم آلمانها از چند صد هزار نيروى لهستانى بهره ببرد. آندرس چون ديد امكان دارد آلمان نازى تمام خاك شوروى را به تصرف خود درآورد تصميم گرفت ارتش تحت فرمان خود را از طريق ايران از شوروى خارج كند. اين فكر مورد استقبال استالين قرار گرفت؛ چرا كه مىتوانست از باقيمانده نيروهاى طرد شده لهستانى يك نيروى نظامى كمونيستى وفادار سازمان دهد و همچنين از اقدامات خودسرانه برخى افسران لهستانى آسوده شود.6 طى مذاكرات، قرار شد اين ارتش از طريق ايران به ارتش انگليس در عراق بپيوندد و پس از اينكه توسط اين ارتش در فلسطين تعليمات نظامى لازم را ديد به جبهة اروپا اعزام شود. عبور دادن افراد مزبور از ايران به سادگى ممكن نبود؛ چرا كه ايران رسماً خود را بىطرف اعلام كرده بود و لذا يا ايران مىبايستى داوطلبانه دست از بىطرفى خود برداشته چنين تسهيلاتى را براى متفقين فراهم آورد يا الزاماً ايران به اجبار تن به اين موضعگيرى دهد.
موضع بىطرفى ايران در جنگ جهانى دوم
با آغاز جنگ جهانى دوم، به تاريخ اول سپتامبر 1939/8 شهريور 1318 دولت ايران با مخابرة تلگرافهايى به كليه دولتهاى درگير در جنگ رسماً خبر موضع بىطرف خود را ابلاغ نمود.7 در همان ماه نيز پاسخ كشورهاى مزبور به دولت ايران مىرسد كه حاكى ازرضايت دولتهاى درگير از موضع ايران است.8 اگرچه بسیاری از سیاستمداران بر این باور هستند که با توجه به موقعیّت حساس و سوقالجیشی که ایران در منطقه داشت، اعلام بی طرفی امری محال و امکان ناپذیر بود، چون خواه ناخواه کشورهای در حال جنگ به هر بهانه ای در تلاش برای ورود ایران به اتحاد خود بودند. بی شک موقعیت جغرافیایی و وجود راه آهن ایران یکی از دلایل مهم اشغال ایران به وسیله نیروهای متفقین محسوب میشد اما بهانه اصلی متفقین برای ورود به ایران، اعتراض این کشورها به حضور آلمانی ها در ایران بود که به فعالیت های تجاری و اقتصادی مشغول بودند و آنها ادعا می کردند که این کارشناسان آلمانی به عنوان ستون پنجم آلمان در ایران در حال فعالیت هستند تا علاوه بر همراه کردن ایران به طرف جبهه متحدین، راههای ضربه زدن به مناطق نفتی و حساس انگلیس و شوروی را شناسایی و به متحدین اطلاع دهند. بعد از درخواست متفقین برای اخراج آلمانی ها رضاخان اقدام خاصی در مسیر خواستههای متفقین انجام نداد با این امید که آلمان به زودی در جنگ پیروز خواهد شد. بدین ترتیب انگیس و شوروی با طرح این دستاویز در سحرگاه ۲۵ اوت ۱۹۴۱ میلادی مصادف با سوم شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی ایران را از شمال و جنوب اشغال کردند.
تصميم متفقين براى اشغال نظامى ايران
تصرف ايران به دنبال يك سلسله محاسبات دقيق متفقين اتفاق افتاد. قلمرو ايران تنها و بهترين طريق ارتباطى نزديك بين دو قطب متفق جدا از هم بود. رسيدن سپاهيان آلمان به نزديكى مسكو و آغاز جنگها در منطقهاى در نزديكى مرزهاى ايران يعنى قفقازيه از عوامل مهم در محاسبات مزبور بود. استفاده از راهآهن سراسرى ايران كه از جنوب تا شمال ايران امتداد داشت براى حمل و نقل نظاميان و كمكهاى نظامى و ساير ارتباطات از عوامل ديگر اشغال ايران بود. استفاده از امكانات غذايى، نظامى و ارتباطى ايران از عوامل مؤثر ديگر در اتخاذ اين تصميم بود. امّا اشغال ايران با توجه به اينكه ايران رسماً خود را در اين منازعات بىطرف اعلام داشته بود و حتى خود متفقين ابتدا اين بىطرفى را تأييد كرده بودند بدون طرح هيچ بهانهاى مقدور نبود. متفقين خيلى زود بهانهاى براى اين منظور پيدا كردند. اين بهانه، وجود عدهاى از اتباع آلمان در خاك ايران بود، كه البته در صورت مقايسه عده كل اتباع متفقين و متحدين در ايران، به سهولت تفوق تعداد اتباع متفقين در ايران آشكار مىشده است.9 شوروى و انگلستان متفقاً از ايران خواستند كه كليه اتباع متحدين را از كشور اخراج كند. امّا چون اين خواسته با اعلام بىطرفى ايران منافات داشت ايران ابتدا از پذيرش آن خوددارى كرد.
شوروى نيز بهانة ديگرى براى حمله ايران پيدا كرد و آن ماده ششم قرارداد مودّت 1921 ايران و شوروى بود. اين ماده كه براى جلوگيرى از تجاوز قشون انگليسى به ايران بود توسط شوروى به طور يكجانبه به دولت آلمان نيز تعميم داده شد.
سرانجام ارتشهاى شوروى و انگليس در تاريخ 3 شهريور 1320 بدون اعلام جنگ از شمال و جنوب به ايران حمله كردند. با پيشروى سريع آنها در خاك ايران دولت وادار شد در ششم شهريور دستور ترك مخاصمه به نظاميان خود بدهد.10
پی نوشتها:
1. فرانكو باندينى. جنگ دوم جهانى. ترجمه سعيد كنعانى، بىتا، ج 1، ص 17.
2. به نقل از روزنامه جهان اسلام. 15/7/1370.
3. روبرت هوآر. جنگ دوم جهانى. ترجمه هيئت تحريريه همگام. تهران، انتشارات همگام، 1362. ص 33.
4-Wladyslaw Anders
5. مان لنى برنر. مشت آهنين. ترجمة حسين ابوترابيان. تهران، اطلاعات، 1367. صص 182-178.
6. مشت آهنين. همان، ص 178.
7. ايران در جنگ جهانى بزرگ؛ دربارة سوم شهريور. تهران: مركز پژوهش و نشر فرهنگ سياسى دوران پهلوى، 2536.
8. ايران در اشغال متفقين. به كوشش صفاءالدين تبرائيان. تهران، رسا، 1371. صص 17-13.
9. ايران در اشغال متفقين، همان صص 17-13.
10. همايون الهى. اهميت استراتژيكى ايران در جنگ جهانى دوم. تهران، مركز نشر دانشگاهى، چاپ دوم 1369 ص 126.