پیر لوتی، از خارجیانی که در دوره قاجار در ایران حضور داشت، پیرامون وضعیت شهر اصفهان مطالب زیادی در سفرنامه خود آورده است. او علیرغم آنکه، اصفهان را شهری نه چندان آباد میداند، اما در بخشهایی از کتاب خود نیز به زیباییهای طبیعی آن اشاره کرده است.
«پس از عبور از پل، به خیابان پهن و مستقیمی وارد میشویم که با دیدن آن نسبت به همه آگاهیهائی که از شهرهای شرقی داشتهام، شک میکنم. در دو طرف راه، بوتههای گل سرخ وجود دارد. در عقب خیابان، باغهائی به چشم میخورد که در آنها خانهها و کاخهائی در میان درختان کهن صد ساله دیده میشود. شاید این بناها ویران باشد، ولی از فرط انبوه بودن برگهای درختان، کیفیت آنها معلوم نیست. بر بوتههای گل سرخ که در میان جاده کاشته شده و مردم میتوانند آزادانه از آنها گل بچینند، گلهای فراوانی وجود دارد و چون موقع گلاب گیری است، زنان مستور و پوشیده به میان آنها رفته، گلها را با قیچی میچینند و مقدار زیادی از آنها را روی زمین میریزند. در هر طرف، سبدهای پر از گل و تودههای گل بر روی زمین دیده میشود. پس حرفهائی که در جلفا میزدند چه بود؟ و چگونه ممکن است در این شهر درخت و گل - که در آن به روی همه باز است و مردم ورود ما را با آرامش تلقی میکنند - برای ما برخوردها و حوادث سونی پیش آید؟»
منبع: پیر لوتی، سفرنامه به سوی اصفهان، ترجمه بدرالدین کتابی، تهران، اقبال، 1397، ص 186